عطنا - جنگ دو سال قبل جمهوری آذربایجان و ارمنستان وضعیتی متفاوت از تمام درگیری های پیشین این دو کشور داشته است. حضور نیروهای تکفیری، ورود رسمی ترکیه در جنگ، حمایت لجستیکی و اطلاعاتی رژیم صهیونیستی از جمهوری آذربایجان و به کارگیری گسترده سربازان جنگ نرم در فضای مجازی و رسانه ای با هدف گیری ایران از دلایل تفاوت این جنگ با موارد مشابه در قبل می باشد.
اگرچه باکو و آنکارا سعی کرده اند این جنگ را صرفا تلاشی برای بازپس گیری قراباغ قلمداد نمایند اما نشانه ها حاکی از آن است که این جنگ هدف دیگری را نیز تعقیب می کند و آن نشانه روی و تهدید ایران است. حضور نیروهای تکفیری در جوار مرز، استفاده از پهپادهای اسرائیلی با مستشاری نیروهای صهیونیستی و حضور فرماندهان و سربازان ترک این جنگ را به مانوری عملیاتی و تمرینی برای یک جنگ احتمالی با ایران تبدیل کرده است . از این نظر نفوذ چندین باره پهپادهای اسرائیلی و یا پرتاب راکت های متعدد به داخل خاک ایران با هدف شناخت نقاط قوت و ضعف و ارزیابی توان سامانه های پدافند نیروهای مسلح انجام می شود.
همزمانی این اتفاقات با فعال شدن تمام شبکه های پان ترکی و از جمله فضاسازی گسترده رسانه ای و مجازی که همراهی گروهک منافقین درآلبانی را به دنبال دارد نشان از سناریو طراحی شده برای این جنگ است. لشگر مجازی پان ترکی، ایران را متهم به خیانت به ملت شیعه آذربایجان می کند و علت از دست رفتن قراباغ در گذشته و عدم بازگشت آن به خاک آذربایجان را حمایت ایران از ارمنستان می داند. اما جمهوری اسلامی ایران چه کمکی باید می کرده است که نکرده است؟ اگر کمک های گسترده نظامی ایران به باکو در زمان جنگ سالهای ۱۹۹۱ تا ۱۹۹۴ نبود و جلوی پیشروی ارمنستان گرفته نمی شد آیا اکنون کشوری بنام جمهوری آذربایجان وجود داشت که مدعی باشد؟ آیا اسکان و حمایت از دهها هزار نفر آواره پناهنده به ایران فراموش شدنی است؟ حجم گسترده کمک های غذائی و بهداشتی که جان مردم آذربایجان را نجات بخشید نامش چیست؟
اما در مقابل این خدمات و کمک های بی دریغ ایران، حاکمان باکو چگونه قدردانی کرده اند؟ در اختیار گذاشتن خاک جمهوری آذربایجان به عنوان بارانداز رژیم صهیونیستی جهت جاسوسی از ایران، فرستادن پهپاد برای جاسوسی از تاسیسات سری ایران، مشارکت در جذب و تربیت تروریست های عامل شهادت دانشمندان هسته ای، همکاری در سرقت اسناد هسته ای و از همه جالب تر ادعای ارضی نسبت به خاک ایران و تشویق و برنامه ریزی برای تجزیه کشورمان و در نهایت نقش آفرینی اصلی در حمله تروریستی شاهچراغ و به خاک و خون کشیدن دهها ایرانی بخشی از اقداماتی است که علی اف برای قدردانی از زحمات ایران به انجام رسانده است!
سئوال این است؛ در مقابل تمام نمک نشناسی های اعمال شده از سوی باکو واکنش تهران چه بوده است؟ و اگر این رفتارهای خلاف مصالح و منافع مردم ایران از سوی کشور دیگری رخ می داد چه واکنش تنبیهی از سوی تهران نشان داده می شد و نشده است؟ چرا در تمام این سالها به اقدامات خصمانه باکو جواب قاطع و لازم داده نشده است تا به جای عذرخواهی و پشیمانی، متوقع و طلب کار نباشد؟
پاسخ این سئوالات را باید در حرکت خزنده و نفوذ تدریجی شبکه پان ترکی در بخش های مختلف کشور جستجو کرد. این شبکه توانسته است با استفاده از کلید واژه "مصلحت" و تکرار آن هرگونه تصمیم گیری برای اقدام تنبیهی برعلیه باکو را متوقف نماید. این شبکه نفوذ با عوام فریبی به نام حمایت از مردم شیعه آذربایجان به بهانه آنکه اقدام تنبیهی ایران بر علیه جمهوری آذربایجان منجر به آن خواهد شد که باکو فشار بر شیعیان را بیشتر کند و چنین وضعیتی به "مصلحت" آینده انقلاب اسلامی و علاقمندان به ایران در آن کشور نیست از اتخاذ چنین تصمیماتی جلوگیری کنند.
اما این به ظاهر "مصلحت اندیشی" در سی سال گذشته به چه نتیجه ای انجامیده است؟ آیا عدم اقدام تنبیهی ایران موجب شده تا شیعیان در آرامش و رفاه بیشتری باشند یا برعکس محدودیت و اعمال فشار، دستگیری، شکنجه و زندانی های طولانی مدت انقلابیون از جمله دکتر حاج محسن صمداف در جمهوری آذربایجان روز به روز افزون تر شده است؟ آیا این مصلحت دروغین تلقین شده توانست از بروز فاجعه نارداران در ماه عزای حسینی توسط دولت علی اف که به شهادت و دستگیری و شکنجه جمعی از شیعیان انجامید جلوگیری کند؟ آیا سکوت و عدم برخورد قاطع با رفتار خصمانه حاکمان باکو موجب شد که آنها درس عبرت بگیرند و رویه غلط خود را اصلاح کنند یا آنان را جری تر و وقیح تر نمود؟
حال باید پرسید چرا نظامی که می تواند اقتدارش در حفظ تمامیت ارضی و تامین منافع مردم خود را در مواجهه با دشمن در کیلومترها آن سوی مرزهای شرقی و غربی و جنوبی به نمایش بگذارد در مرزهای شمال غربی از این اقتدار بی بهره است؟ منشا این انفعال چیست؟
اکنون فعالیت جریان پان ترکی در ایران دیگر یک توهم یا حرکت محدود نیست. اتاق فکری برآمده از سیاست های توسعه طلبانه اردوغان آمیخته با تفکرات اخوانی و نوعثمانی گرائی به همراه دلارهای نفتی باکو که با برنامه های رژیم صهیونیستی و حمایت آمریکا و پشتیبانی عربستان برعلیه ایران همسو شده، نقشه راه پان ترک ها در ایران را مشخص می سازد. این جریان استان های آذری نشین ایران را "آزربایجان جنوبی" می نامد و خواهان تجزیه ایران است، تحریکات قومیتی را تبلیغ و تشویق می کند، فراخوان برای تجمع و دستور شورش می دهد و صراحتا اعلام می کند "راه تبریز از قراباغ می گذرد".
این زیاده گوئی ها را چاره چیست؟ تساهل بیش از اندازه و ساده انگارانه با دشمن برخورد کردن موجب بروز مشکلات این روزها است. فراموش نکنیم که صدام نیز مسلمان بود و ارتشی که روبروی ما می جنگید برآمده از ملت عراق. اما مسلمان بودن آنان موجب نگردید تا ایران حفظ تمامیت ارضی و منافع خود را نادیده انگارد. رهبران ترکیه و جمهوری آذربایجان هم به ظاهر مسلمانند اما منافقینی هستند که نه در شعار بلکه در عمل ایران را آماج حملات خود قرار داده اند. دولت لائیک و ضد اسلام جمهوری آذربایجان هرگاه احساس نیاز و یا خطر می کند ژست شرعی گرفته و فریاد واسلاما سر می دهد اما از سوی دیگر با دشمنان اسلام نرد عشق می بازد، نفت رژیم کودک کش صهیونیستی را تامین می کند و کشورش را پایگاه جاسوسی تل اویو می سازد.
فراموش نکرده ایم الهام علی اف که خود را رئیس جمهور یک کشور شیعه می داند ده روز پس از آغاز حملات خونین عربستان به یمن در فروردین سال ۹۴ و شروع کشتار زنان و کودکان یمنی به جای محکومیت با سفر به ریاض و دیدار با پادشاه آن کشور مهر تائیدی بر این جنایت زد و یا ترکیه هم که کارگرانش در داخل، ایران را متهم به حمایت از ارمنستان می کنند، دو برابر ایران مراودات تجاری با ارمنستان دارد و پنج میلیارد دلار تبادل تجاری با اسرائیل!
برخی اظهارات ناخواسته و یا ناشی از اعتماد به نفس کاذب، نیت واقعی آنکارا و باکو را از این جنگ نشان می دهد. ابراهیم کاراگول سردبیر روزنامه ینی شفق ترکیه که به کنایه از او بعنوان سخنگوی غیر رسمی دولت نام می برند می گوید "دیگر ایران هیچ مرزی با قراباغ ندارد و نباید اجازه داد ایران با ارمنستان نیز مرزی داشته باشد. باید نخجوان به آذربایجان متصل شود و راه آسیای میانه باز شود. باید به دکترین تغییر ناپذیر ایران و روسیه مبنی بر جلوگیری از یکپارچگی دنیای ترک پایان داد". معنی این جملات ان است که جان و مال مردم مسلمان جمهوری آذربایجان در راه توسعه طلبی اردوغان به قمار گذاشته شده است، اما آیا ما باید زمین بازی را در اختیار آنان قرار دهیم تا هرگونه که بخواهند اقدام کنند و تنها بیننده باشیم؟
بنظر می رسد سی سال مماشات و سهل انگاری در مقابله با حرکت خزنده جریان نفوذ در کشور کافی است. امروز دیگر کسی نمی تواند خطر تجزیه طلبان پان ترک را انکار کند. لیست رفتارهای خصمانه دشمنان در مرزهای شمال غربی بر علیه ما روز به روز اضافه تر می شود، لذا این بار "مصلحت" حکم می کند ریشه جریان پان ترکی در ایران باید قطع شود.
نویسنده: سید محمدرضا دماوندی
عطنا را در شبکههای اجتماعی دنبال کنید: