عطنا - این مطلب بدون هیچ هدف سیاسی، هنجاری، ارزشی و ترویجی بلکه فقط آگاهی رسانی و توصیف یک سری واقعیت ها بر مبنای علم سیاست و روابط بینالملل است. برای جلوگیری از رواج ذهنیت های نادرست و محاسبات اشتباه که سبب افزایش هیجانات رویایی_غیرمسئولانه و غیر واقع بینانه و افزایش هزینههای جبرانناپذیر به کشور عزیزمان ایران می شود که دودش به چشم خودمان باز میگردد.
آگاه باشیم...
ناآرامی های اخیر در کشور عزیزمان ایران سبب شده است برخی در تصور این باشند که در ایران ممکن است انقلاب شود یا برخی از تحلیلگران عنوان میکنند که اگر انقلاب شود بهتر می شود یا بدتر و حرفهایی از این دست. در این مطلب با یک رویکرد صرفاً توصیفی و بر مبنای واقع گرایی بررسی می کنیم که اصلاً چقدر ممکن است در حال حاضر در ایران اتفاق افتد و برای درک بهتر جواب وضعیت کنونی را با الگوی انقلاب ۵۷ و سقوط شاه مقایسه میکنیم.
همچنین در این تحلیل از مقالات متعددی از اندیشکده ها و بایگاه های تحلیلی و خبری معتبر در حوزه روابط بینالملل غیر ایرانی از جمله نشنال اینترست،فارن افیرز، شورای آتلانتیک و مقاله اخیر رویترز با همین مضمون استناد شده است.
۱_ به گفته مقاله حکومت پهلوی با جمهوری اسلامی اصلاً قابل مقایسه نیست. شاه از ارتش برای این کار استفاده میکرد که هیچ آموزشی برای شرایط داخلی ندیده بودند و باید تانک به داخل خیابان می آورد! در صورتی که جمهوری اسلامی نیروی سرکوب بسیار قوی، حرفه ای، آموزش دیده با ابزار آلات مخصوص این کار را دارد.
۲_ به گفته مقاله نیروی نظامی که جمهوری اسلامی در دست دارد، یک نیروی نظامی قدیمی تشکیل شده از ارتش، سپاه، نیروی انتظامی و بسیج است که هم ۸ سال سابقه جنگ دارند و هم سابقه مبارزات چریکی و جنگ های داخلی در عراق و سوریه را دارند.
۳_ نیروی نظامی جمهوری اسلامی ایران، نیروی بسیار وفادار به نظام هستند. اتفاقی که برای شاه افتاد و ارتش سقوط کرد، برای جمهوری اسلامی اتفاق نخواهد افتاد.
۴_ به گفته مقاله جمهوری اسلامی طرفداران پروپاقرص (die hard fan) دارد که نه تنها در اقلیت نیستند بلکه جمعیت قابل توجهی را تشکیل میدهند که در مراسم مذهبی مثل اربعین به شکل حیرت انگیزی دیده می شوند. به گفته مقاله این پایگاه اجتماعی یکی از مهمترین عوامل بقایش می باشد این در حالی است که زمان انقلاب ۵۷ اکثریت مستقیم مردم یک دست در مخالفت با شاه بلند شدند. به علاوه که بسیاری از افراد نیروهای امنیتی جمهوری اسلامی به خاطر اعتقاداتی که دارند حاضرند جان خود را فدای حفظ نظام کنند.
۵_ سیستم جمهوری اسلامی برخلاف حکومت شاه حکومت یک نفر نیست که مثلاً با رفتن یک نفر حکومت سقوط کند. نظام جمهوری اسلامی یک شبکه در هم تنیده گسترده سیاسی است به طور پویا در جامعه، فرهنگ، اقتصاد و غیره در حال کار است.
۶_ به گفته مقاله خلاف نوع حکومت داری شاه که با اعتصاب بازار صنعت نفت از هم پاشید، نظام جمهوری اسلامی با یک اقتصاد دولتی که به واسطه فشار طولانی مدت تحریم ها برای دور زدن تحریم، اقتصادش دردست نیروهای مسلح قرار گرفته است و روشهای بقا را یاد گرفته است، با اعتصاب بازار و صنعت نفت اختلال جدی در آن به وجود نمیآید.
۷_ به گفته مقاله برخلاف نظام شاه که مورد حمایت آمریکا قرار داشت، در اجلاس گوادالوپ وقتی کشورهای غربی به ویژه کارتر گفت شاه باید برود، شاه یک بازوی حمایتی بزرگی را از دست داد. این در حالی است که جمهوری اسلامی در طول ۴۳ سال گذشته تمام پایه های قدرتش را خودش پا گذاشته و در مقایسه با شاه نیاز به حمایت خارجی برای بقا ندارد و تا حالا با فشارهای حداکثری بقا یافته بلکه در نظام در حال گذار جهانی، در حال حاضر دولت هایی در دنیا وجود دارند که به جمهوری اسلامی ایران برای مقابله با آمریکا نیاز دارند و از آن حمایت خواهند کرد مثل چین و روسیه.
۸_ سابقه انقلاب ها در بیست سال اخیر درس های جدیدی به کشور ها داده است. از تمامی انقلابهای بهار عربی که اکنون بعد از بیش از ۱۰ سال به بدبختی کشیده شده اند، چه ونزوئلا که با حمایت حداکثری کشورهای غربی با کودتا باز هم به نتیجه نرسید تا انقلاب های اخیر در قزاقستان و بلاروس که با حمایت روسیه سریعا ساکت شد.
جمیع این شرایط است که به گفته مقاله حتی آمریکا را در قبال ایران از سیاست تغییر رژیم، تغییر و به سیاست مهار و تضعیف و تغییررفتار ایران کشانده است. چرا که آمریکا میداند اتفاقی که در عراق و افغانستان افتاد در ایران ممکن نیست. در همین چند وقت در اوج واکنشهای جهانی علیه جمهوری اسلامی ایران، راب مالی، نماینده ویژه آمریکا برای چندمین بار گفت ما به دنبال تغییر رژیم در ایران نیستیم. حتی کشورهای رقیب همسایه از جمله اعراب حاشیه خلیج فارس هم میدانند که تغییر رژیم در ایران ممکن نیست و هم خواهان این تغییر نیستند. چرا که روش مهار ناآرامی ها توسط ایران را در عراق و سوریه را به خوبی دیدند. همچنین آنها میدانند اگر اعتراضات در ایران به نتیجه رسد، عامل انگیزه تحریک ناآرامیها در کشورهای دیکتاتور خود خواهد شد. آنها به دنبال کسب منافع خود و استفاده از این شرایط برای گرفتن امتیاز بیشتر جمهوری اسلامی در مسائل سیاست خارجی هستند.
چیزی که آن ها نهایتا به دنبال آن هستند، کوتاه کردن دست ایران از منطقه و تضعیف ایران است که به راحتی استراتژی خود را به داخل مرزهای ما بیاورند. ترکیه در آذربایجان، اسرائیل در کردستان، عربستان در خوزستان و اهواز، غیره و...
پس لطفاً یک نوستالژی رمانتیک و متوهم از روند انقلاب ۵۷، تز پیروزی انقلاب به هم ندید یا نگذارید امثال رضا پهلوی که تز دولت موقت بعد از سرنگونی می دهد، گمراهتان کند. این خبرها نیست!! پایان این راه در بدترین حالت چیزی جز جنگ داخلی نیست. جنگ داخلی که با این فرمول نارضایتی دوقطبی، جامعه قومیت گرایی، دخالت کشورهای رقیب همسایه از جمله ترکیه، جمهوری آذربایجان، اسرائیل، عربستان و امارات وارد کردن تسلیحات و نیرو چیزی جز فاجعه نخواهد بود.
قانون طبیعی: افزایش بی ثباتی باعث افزایش عوامل ناامنی می شود و در ناامنی و هرج و مرج همه به دنبال برداشتن سهمی برای خود خواهد بود آن چیزی که قربانی خواهد شد، کشور عزیزمان ایران است.
طرح خاورمیانه بزرگ یک واقعیت بین المللی در منطقه ما است که توسط شیمون پرس در دهه ۹۰ میلادی طرح ریزی و با حمله آمریکا به افغانستان و عراق و لیبی آغاز شد تا مرزهای سیاسی این منطقه تغییر و به کشورهای متعدد و کوچکتری تقسیم شود.
دوستان طرح خاورمیانه بزرگ برخلاف تصور عموم شکست نخورده بلکه تاکتیکش از حمله نظامی به شورش های داخلی تغییر کرده است. خطر سوریه شدن ایران یک پروپاگاندا نیست. یک لولو برای ترساندن شما نیست. یک خطر و یک فکت تلخ واقعی و بینالمللی است و هیچ وقت یادتان نرود که بشار اسد پارسال بعد از ده سال جنگ داخلی انتخابات برگزار کرد و پیروز انتخابات شد و در حال حاضر رئیس جمهور سوریه است.
نویسنده: ابوالفضل بازرگان، دکترای روابط بین الملل تحلیلگر مسائل بین الملل و پژوهشگر حوزه امنیت
عطنا را در شبکههای اجتماعی دنبال کنید: