عطنا - این چند روز به واسطه جریانات اخیر خیلی ناراحت بودم ولی مثل همیشه سعی کردم این دلخوری را ابراز نکنم چراکه تصمیمگیری و واکنش نشان دادن در موقعیتی که مرز میان احساس و منطق غیر قابل تشخیص است شاید درست نباشد اما حالا تصمیم گرفتم که بنویسم، بنویسم برای ایران عزیزم.
من هم مانند بسیاری از جوانان امروز تا ۲۰ سالگی، دائم در گیر و دار درس و پیشرفت در رشته مهندسی بودم و البته گوشه چشمی هم به اپلای و تحصیل در خارج از کشور داشتم. البته ناگفته نماند که همیشه دوست داشتم نقشه گربه ایران پیشرفت کند و انتخاب مهندسی هم بر همین مبنا بود. از سال دوم دانشگاه متوجه شدم ایران مهندس توانمند کم ندارد، بالعکس از سردرگمی رنج میبرد، از عدم تفکر و سیاستگذاری ناصحیح. به همین خاطر تصمیم گرفتم موقعیت را دقیقتر وارسی کنم و دیدگاه تشکلهای مختلف نسبت به این موضوع را موشکافانه بررسی کنم.
انتخاب من بین ادامه مهندسی و رفتن به سمت علوم انسانی و مشخصا رشته اقتصاد از همین نقطه آغاز شد. در این نقطه تصمیم من باز هم مبنی بر پیشرفت ایران بود اما نه با دید ۱۸ سالگیام و انتخاب رشته مهندسی، بالعکس برای اصلاح روند موجود در حکمرانی کشور. کشوری که درگیری جدی نداشت و حتی روی میادین نفتی خوابیده بود، تازه داشت درگیر تحریمها میشد و به کسری بودجه، تورم بالا همراه با رکود توامان و امثالهم گرفتار شده بود.
در این میان دو راه پیشرو هست و خواهد بود. راه اول در راستای دیدگاه ناکارآمد بودن جمهوری اسلامی است که باید کنار گذاشته شود و مدل دیگری از حکمرانی جایگزین شود و راه دوم هم اینکه در همین وضع موجود اصلاحاتی صورت بگیرد.
خیلی سخت بود که یک جوان ۲۰ ساله بخواهد برای ادامه زندگیاش تصمیم بگیرد ولی من سعی کردم هر دو راه رو بررسی کنم. طبق بررسیهایی که داشتم، ایران بعد از جمهوری اسلامی، ایرانی شقه شقه شده روی نقشه است. کردستان از یک طرف و مناطق ترکنشینش، خوزستان عرب نشین و سیستان از پاره تن ایران جدا خواهد شد. این وضعیت در گرداب فعلی منطقه آن هم منطقه ای مثل خاورمیانه که سوریه، عراق و افغانستان را به عینه دیدیم و تجربه کردیم، مثل روز روشن است، از همین رو هر نوع تغییر حکومت قطعا به پاره پاره شدن ایران منجر خواهد شد.
همینها برایم کافی بود تا قید اپلای و درس خواندن در فرنگ و مهندسی که واقعا عاشقش بودم را بزنم و وارد حوزه علوم انسانی و البته سیاستگذاری و حکمرانی شوم. یعنی اصلاح قوانینی که باعث آزار و اذیت برخی از مردم شده یا مشکلات بسیار زیادی را پیشروی ایران قرار داده است، همین قوانین هستند که اگر فرایند درست حکمرانی قرار بگیرند باعث اصلاح میشوند. این اصلاحات به مرور به نقطه ایدهآل نزدیک میشوند و این دقیقا جایی است که من الان درگیرش هستم.
جایی که مثل یک مدیر باید تصمیم بگیرید که قانون اصلاح شده را اجرایی کنید تا مردم بتوانند بهتر زندگی کنند، در جایگاه یک قانون نویس در مجلس باید اصلاحات را اعمال کنید و مثل یک خبرنگار تحلیلی روی یک مسئله متمرکز شوید و مطالبه رسانهای و مردمی برای اصلاح قوانین را دریافت کنید. یک مسئله را از مرحله تشخیص نقطه ضعف قانونی تا مرحله شناخت دقیق و سپس حل مسئله برسانید و یک پیگیری دقیق تا همه این اجزا به ترتیب اجرایی شوند و سپس نظارت و نظارت.
دقیقا اینجا، جایی است که من روی آن تمرکز کردم. در این پنج سالی که تخصصی وارد این حوزه شدم، از روز اول و اصلاح قوانین از جمله اصلاح فرآیند صدور مجوزها، اصلاح نظام یارانهها، حذف ارز ۴۲۰۰ تومانی، ساخت پتروپالایشگاه، مدلسازی مشارکت حداکثری مردم در تامین مالی پروژههای زیرساختی با مدل شرکت سهام عام پروژه، پالایشگاهداری فراسرزمینی ایران و ... در همه و همه سعی کردم که روند موجود را به نفع شرایطی بهتر برای مردم اصلاح کنم و در هر مرحله از شناخت مسئله، تبیین قانون، جریانسازی رسانهای و پیگیری اجرا تلاش کردیم و تلاش تا زندگی مردم بهتر شود؛ البته این تازه اول مسیری هست که شروع کردهایم و انشاالله پربرکت و سرشار از موفقیت هم ادامه خواهد داشت.
البته پیش از حضور من در این عرصه ایران عزیزم پیشرفتهای فوقالعادهای داشته؛ از بیاثر کردن تحریمها تا افزایش درآمدهای پایدار و پیگیری مفاهیم صحیحی همچون لزوم اصلاح فرایند یارانهها، هدایت اعتبارات بانکی به سمت بخشهای لوکوموتیو و همچنین مشارکت دادن بیشتر مردم در اقتصاد، همه همه نشان از این داره که ایران موفق بوده و قطعا این موفقیت، مانند زهر در گلوی بسیاری از دشمنان این مرز و بوم خواهد بود.
این اواخر هم برخلاف مذاکره ذلتبار رفع تحریم، ایران قدمهای بسیار مثبتی در زمینه بیاثر کردن واقعی تحریمها و گسترش ارتباطات خود برداشته که عضویت در پیمان شانگهای شاید مهمترین آنها بوده و همچنین عدم مذاکره از محل ضعف و ایستادن روی خطوط قرمز واقعی برای ایران و مردم ایران همچون ایجاد تضمین در عدم خارج شدن راحت از برجام و ...
این موفقیتها باعث شده که طرف خارجی علیه ایران هجمه وارد کند و طوری نشان دهد که انگار مردم مقابل کشورشان هستند.غرض اینکه آدمی که پنج سال پیش وارد این عرصه شد، حالا خیلی امیدوارتر از قبل به دنبال اصلاح روند موجود در جامعه ذیل نظام جمهوری اسلامی ایران و به نفع مردم است. افق هم مشخص است: ابرقدرت شدن ایران در همه عرصهها. عرصه نظامی که از سالها قبل ابرقدرت بودیم و حالا هم یکی از بزرگترین ارتشهای جهان شدیم و فضای جنگ را به نفع روسها تغییر دادیم و قرار است از این پس نیز در همه عرصهها (ترانزیت، انرژی و ...) به امید خدا ابرقدرت شویم .ما همیشه رو به پیشرفت هستیم و این تهدیدها هستند که بهترین فرصتها را برای ایران به وجود آوردهاند و به قول حاج قاسم فرصتی که در تهدیدها است در هیچ فرصتی نیست... به امید جمهوری اسلامی ایران قوی و ابرقدرت که همیشه مردمش پیروز و سلامت باشند.
یادداشت از مهدی هاشمزاده
عطنا را در شبکههای اجتماعی دنبال کنید: