عطنا - اپوزیسیون جمهوری اسلامی دو تاکتیک مشخص را دنبال میکند: در حوزه ایجابی به دنبال نفی تمامیت جمهوری اسلامی و نمادهای آن است؛ به طور مثال خواهان نفی تمامیت مذهب بعنوان عامل مشروعیت بخش نظام سیاسی و نفی مؤلفه های آن از مسجد، هیئت مذهبی، حجاب زنان و ... میباشند.
در سطح دیگر نفی نمادهای ملی نیز دیده میشود. در سال ۵۷ هیچ گروهی به پرچم رسمی کشور متعرض نشد، ولی اپوزیسیون از پایین کشیدن پرچم ایران در مناطقی از کردستان در هفته های گذشته حمایت کرد. از سوی دیگر برخورد اپوزیسیون با تیم ملی فوتبال در روزهای گذشته بسیار جالب است؛ تیم ملی فوتبال سوریه که در سال ۲۰۱۲ قهرمان غرب آسیا شد مورد احترام مشترک معارضین و نظام سیاسی بود؛ ولی تعداد بالای دیسلایک به خبر برد تیم ملی ایران مقابل اروگوئه در مهمترین وبسایت ورزشی کشور از شکافی عمیق پرده برمیدارد.
در زمینه ایجابی نیز اپوزیسیون از هم کاسه شدن با تجزیه طلبان و نفی تمامیت ارضی ابایی ندارد و در سطح بالاتر همچون حامد اسماعیلیون و مریم معمار صادقی با لابی به دنبال تشدید تحریم و حمله نظامی به ایران میباشد.
سالها پیش پژوهشی در مورد طبقه اجتماعی نیروهای مدافعان حرم منتشر شد که نشان میداد اکثر این نیروها از طبقه مستضعف جامعه هستند؛ در واقع همسانی دین و سیاست در جمهوری اسلامی باعث شد تا علیرغم ضعف در کارآمدی سیستم، بخش مستضعف جامعه که بالنسبه مذهبی تر است بعنوان حامی نظام در صحنه های مختلف ظاهر شود. پس از سال ۸۸ نظام سیاسی با چرخش به سمت طبقه متوسط جدید، برند خود را بسوی جذب حداکثری سوق داد. گذار همه جانبه اقتصادی، سیاسی و فرهنگی، زمینه ساز نارضایتی طبقه حامی را ایجاد کرد که وقایع دیماه ۹۶ و آبان ۹۸ مصداق آن میباشد.
آنچه که باعث شد شعارهای طبقه متوسط از ۸۸ تا کنون رادیکالتر شود و نظام سیاسی موضع ضعیف تری نسبت به این طبقه داشته باشد دلایل متعددی داشت. سیاست جذب حداکثری، حذف هاردلاینرها و نیروهای تندرو از فهرستهای انتخابات مجلس بدلیل معارضه ایشان با پروژه برجام و در نهایت تغییر استاندارد حامیان نظام از «الله کرم» به «رائفی پور» باعث شکلگیری موازنه بسود طبقه متوسط شد که نماد آن رادیکال شدن مطالبات این طبقه در یک دهه اخیر است.
بخش عمده آنچه طبقه متوسط شهری نامیده میشود، طبقه ایست که پس از اصلاحات ارضی در ایران شکل گرفت و در ۶۰ سال از رعیت بودن به حاشیه نشینی، صاحب منصبی، بخش خصوصی و در نهایت مهاجرت به کانادا رسید. طبقه ای که به واقع ایران برایش یک پروژه و سکوی پرتاب بود نه میهن و محل زیست. شبکه منوتو و ویدئوی بالا نماد تمام و کمال این طبقه نوکیسه و پرمدعاست که خلق و خوی پشت کوهی را با ثروت یک بورژوا در هم آمیخته است و در شصت سال از رعیت بودن به شمال شهر تهران، لواسان و چه بسا کانادا رسیده است.
به دلیل زیست دلالی این طبقه و عدم تحمل پرداخت هزینه، شورش برآمده از این طبقه هیچگاه به یک انقلاب و یا براندازی منتهی نمیشود. اگر چه در ابتدا متمرکز بودن رسانه روی ایشان باعث دست به عصا حرکت کردن حاکمیت در سرکوب میشود ولی در نهایت روزی که کار به جای باریک برسد اعتراض خود را در قالب بوق زدن در خیابان و در نهایت یک طرفه کردن جاده چالوس در یک بین التعطیلی می رساند؛ نهایت نارضایتی این طبقه را بایستی در پر کردن صف مصاحبه سفارتخانه ها و میل به مهاجرت دید؛ شبیه به روایتی که اصغر فرهادی در فیلم «جدایی» مطرح میکند.
تصویر بالا استوری یاسمین پهلوی، همسر رضا پهلوی از پرچم موسوم به «کردستان بزرگ» در اعتراضات ایرانیان نیویورک میباشد. برخلاف محمدرضا پهلوی که با مشت آهنین با تجزیه طلبان رفتار میکرد؛ چرخش گفتمانی پهلوی به سمت تجزیه طلبان را میتوان از آغاز پر و بال گرفتن «شهریار آهی» مشاور رضا پهلوی دانست.
از سوی دیگر نزدیک شدن پهلوی به بن سلمان در سالهای اخیر، مصادف با تأسیس ایران اینترنشنال، همسویی پهلوی با سیاست تجزیه ایران را تقویت کرد. با توجه به اینکه حامی مالی مشترک پهلوی و بن سلمان، «شلدون ادلسون» سرمایه دار یهودی بود و عربستان نیز در صحنه کلان بدنبال تجربه ایران است؛ چنانچه شبکه اینترنشنال بویژه در روزهای گذشته تبدیل به بلندگوی تجزیه طلبان بویژه بلوچستان و کردستان شده بود.
شهریور ۱۴۰۱ زمینه ساز گذار از پهلوی سوم و رضا پهلوی به نورالزهرا پهلوی با توجه به اعلام ولیعهدی اوست. این گذار ضمن اینکه گفتمان پهلوی را بسوی چپ فرهنگی خواهد برد باعث نزدیکی هر چه بیشتر پهلوی به مسیح علینژاد و عربستان خواهد شد یا توجه به اینکه نورالزهرا از سالها پیش بوسیله رسانه های سعودی همچون الشرق الاوسط در حال برجسته سازی بود.
نویسنده: سید نیما موسوی
عطنا را در شبکههای اجتماعی دنبال کنید: