عطنا - اکنون کشور درگیر بحران و فتنه هایی است که مانند کلاف سردرگم شده است. در این کلاف سردرگم تجمیعی از مسایل اجتماعی و آسیب های اجتماعی را در لایه های اجتماعی و جمعیتی زیر می توان دید. هم چنین این کلاف سردرگم سر ریز کج کارکردهای سازمان ها و نهادهای فرهنگی و آموزشی و تربیتی است که سالیان سال است بجای ایفای نقش های واقعی و اصیل خود در نقش های صوری و بدلی و نمایشی در عرصههای آموزشی و فرهنگی و تربیتی و اقتصادی ظاهر شده اند.
لذا دانشجو و جوان معترض (و نه لمپن اغتشاشگر سبک مغز ) اکنون به جای دریافت منزلت اجتماعی حقیقی و واقعی و ایفای نقش مثبت و تاثیر گذار، دچار کج کارکردهای سیاسی و اجتماعی شده و ممکن است آلت دست گرگ های ۴۰ ساله خارجی و داخلی انقلاب شود.
الف - در محیط داخلی
۱- تجمیعی از فقر طبقه پایین و رها شدگی و گسترش بی رویه طبقه متوسط روبه پایین شهری و جدا گزینی و تفاخر ۱۰ درصدی های نو کیسهها و اشرافی های پس از انقلاب
۲- تجمیعی از نیازها و مطلوبیت های نسل دهه هشتادی و کمی هفتادی و نوجوانان دهه نودی که زبان فرهنگی و زبان اجتماعی و زبان سیاسی آنان با زبان نسل اولی های انقلاب و تا حدودی با زبان نسل دوم انقلابی ها کاملا متفاوت و بعضا گسست دار است. متاسفانه فاصله های نسلی به شکاف نسلی میل پیدا کرده است.
۳- ناکارآمدی و کج کارکردی سازمان هایی که وظیفه جامعه پذیری و فرهنگ پذیری نسل های جدید را برعهده داشتند. از خانواده گرفته تا مدرسه و رسانه و نهادهای تعلیمی و تربیتی
۴- آسیب های اندیشه ای و فرهنگی و رفتاری در لایه ای خاص از هنرمندان ، ورزشکاران ، نخبگان ، روشنفکران ، اصحاب قلم و مانند آن که اکنون از آنان تحت عنوان سلبریتی یاد می کنیم. که اگر بخواهیم منصفانه قضاوت کنیم باید ابتدا یک نمره تک به خودمان در سیاست گذاری های فرهنگی و هنری در این حوزه بدهیم و سپس رفتارهای این سلبریتی های نمک نشناس و اسیر تله گرگ های دانای جهان رسانه ای را محکوم کنبم که البته باید محکوم شود اما نه با فراموش کردن سهم خودمان در کج کارکردی های سازمان های و نهادهای آموزشی و فرهنگی
ب - در محیط خارجی و بین المللی
سهم این بازیگران شکست خورده در چهل سال اول انقلاب از سران کاخ نشین سفید تا آدم کشان صهیون و تا دنباله رو های آنان کاملا مشخص و تعیین کننده است. اکنون آنان با استفاده از تجربیات ۴۰ سال گذشته خود می کوشند تا در یک برنامه هماهنگ و ترکیبی از سیاست های تحریمی سالیان گذشته و از سیاست های رسانه ای و آموزشی و اقتصادی و رسانه ای خود و به ویژه از نتایج توسعه غرب محور خود در چهار حوزه اقتصاد ، اجتماع، فرهنگ و سیاست در ایران نهایت بهره برداری را بکنند.
به زعم آنان اکنون فرصت طلایی آنان فراهم شده است. فرصتی که با ضربه کاری به کشور و به نظام جمهوری اسلامی ایران خود را از هم و غم مشکلات رژیم صهیونیستی و منطقه و جهان آزاد کنند.این که بتوانند یا نتوانند یک بحث دیگری است که خارج از یک بحث احساسی باید گفت اکنون نظام سرمایه داری چه از نوع آمریکایی و یا از نوع اروپایی آن ، آن قدر در مشکلات ساختاری و درونی و بینالمللی خود فرو رفته است که نمیتواند به این راحتی خود را نجات دهد. حتی با درست کردن بحران امنیت اجتماعی و سیاسی در ایران
ج- چه باید کرد؟
۱- خشکاندن منشاء خارجی و بینالمللی و منطقه ای تحریکات و آشوب های داخلی از راههای دیپلماسی، تنبیه نظامی و امنیتی، فعال شدن گروههای همسو در منطقه و سرگرم کردن آنان در محیط جغرافیایی خودشان و یا هم پیمانانشان
۲- ضمن سیاست تشویق و ترغیب حضور امت حزب الله در صحنه اما این کار نباید منجر به دو قطبی های ذهنی و عینی با معترضان شود تا سبب شکاف گسترده و عمیق اجتماعی و سیاسی نگردد.
۳- اتخاذ سیاست ها و رویه های گفت و گو و تعامل های سازنده و پیش برنده با معترضان در محیط هایی که امکان شورش اجتماعی وجود دارد. مانند دانشگاهها ، محله ها و شهرهای طریق رسانه ها.
نویسنده: دکتر ابوالقاسم فاتحی
عطنا را در شبکههای اجتماعی دنبال کنید: