عطنا - انقلاب و انقلابیها، از «گفتوگو» هراسان و گریزان نیستند. انقلاب ایران، بهواقع در متن «جامعه» ریشه دارد و از «عقلانیت» برمیخیزد و حاصل حلقه بسته سیاسی نیست. انقلاب، هویت دارد و سیال و شناور نیست، اما «گفتوگو» را نیز اصل میشمارد و آن را بهعنوان یک ارزش قطعی، به رسمیت میشناسد. حرکت در مسیر گفتوگو، «اضطرار» نیست که «موسمی» و «موقتی» باشد، همچنان هدف از آن، «تسکیندادن» و «تعدیلکردن» نیز نیست. گفتوگو، معبر وصول به «حقیقت» است و اگر اینگونه نبود، روایات اسلامی از «تضارب آرا و عقول»، استقبال نمیکردند. پس گفتوگو فقط «ضرورت» نیست، بلکه «فضیلت» نیز هست. نباید از «دیگریهای معرفتی» و «اغیار فرهنگی» هراسید و از شنیدن مخالفتها گریخت، بلکه باید در وسط معرکه «نبرد شناختی» ایستاد و شجاعانه و عالمانه به همه پرسشها و ابهامها پاسخ داد و از متن تضاد جدی و کشمکش واقعی به ثبات و تعادل رسید.
انقلاب، خواهان «انسداد» و «اختناق» نیست و در برابر هیچ انتقاد و اعتراضی، مسیر «سرکوب» را در پیش نمیگیرد. آری، چنانچه «اغتشاش» و «غوغاسالاری» و «توطئه» و «هرجومرج» در میان باشد، نه دولت اسلامی و نه هیچ دولت دیگری، سکوت اختیار نمیکند و «قانونشکنی» را برنمیتابد. اگر به نام «آزادی» و «نقادی» و «اعتراض»، سهم «اخلاق» و «انصاف» و «قانون» ادا نشود و همه ساختارها و قواعد، زیر پا نهاده شوند، باید از «حرمت حاکمیت» و «حق جامعه» دفاع کرد.
دولت اسلامی، «تمامیتخواه» نیست و نمیخواهد در همه عرصههای زندگی مردم دخالت کند و قدرت «انتخاب آزادانه و شخصی» را از آنها بستاند. جامعه اسلامی، مبتنی بر «انتخابهای آگاهانه و واقعی» است، نه جامعه برخاسته از «تحکم» و «تحمیل». تأکید بر «مهندسی فرهنگ» و «بازسازی انقلابی ساختار فرهنگ» و «حجاب» و «هویت اسلامی و ایرانی» و «سبک زندگی» و... هرگز به معنی آن نیست که انقلاب میخواهد برای «تمام جزئیات زندگی فرهنگی مردم»، قاعده بسازد و همهچیز را در اختیار خود بگیرد. انقلاب، دغدغه حفظ «سعادت معنوی» و «سلامت اخلاقی» جامعه را دارد و نمیخواهد جامعه در اثر دستکاریهای بیرونی و نفوذهای هدفمند و پررنگ، خویشتن خویش را ببازد و در روند نئولیبرالیسم جهانی، هضم و مستحیل شود. انقلاب نمیخواهد خودش در قدرت بماند، اما جامعه در مسیر «سقوط دینی» و «زوال ارزشی» قرار بگیرد. «کمال باطنی جامعه»، مهمترین مسأله و دغدغه انقلاب است و فلسفه دولت اسلامی عبارت است از بسترسازی برای دستیابی فرد و جامعه به خیر و صلاح و سعادت. همه هدفهای مادی و اینجهانی، در سایه این هدف غایی قرار دارند و باید هماهنگ با آن باشند.
البته این امر به معنی آن نیست که انقلاب، از «روشهای ناصواب» برای رسیدن به این هدف متعالی استفاده میکند. دولت اسلامی از نظر دینی، حق ندارد جامعه را به حال خود «رها» کند و آن را با «گرگهای فرهنگی» و «رهزنان ایمان»، تنها بگذارد، همچنان که حق ندارد بر «استبداد» و «اختناق» تکیه کند. منطق «مردمسالاری دینی»، نه این است و نه آن. مردمسالاری دینی یعنی محترمشمردن انتخابها و ارادههای مردم در «چهارچوب ارزشهای دینی». یعنی دولت اسلامی باید مردم را آنچنان «تعلیم» دهد و «تزکیه» کند که خواستههایش، مشروع و عالی باشند.
در این میان، اگر عده اندکی بر آن شدند که ارزشهای دینستیزانه خویش را بر جامعه و حاکمیت تحمیل کنند و به فساد و تباهی و بیاخلاقی و پردهدری و بیحیایی، «تجاهر» کنند، دولت اسلامی نباید «تساهلوتسامح» بورزد و مجال دهد که یک جماعت ناچیز، جامعه را دچار «تنش ارزشی» و «تلاطم معنوی» کند. اینجاست که «حق معنوی جامعه»، معنا مییابد و دولت اسلامی به سبب اسلامیبودن، باید در عمل نشان دهد که نسبت به تداوم و رسمیت «ارزشها»، وفادار و متعهد است و بیرونزدگیهای لجوجانه و کجرویهای هدفمند را برنمیتابد. از جمله، «فساد اخلاقی» و «کشف حجاب» و «بیعفتی» و «برهنگی» در عرصه عمومی، رفتارهایی هستند که برای دولت اسلامی، «تکلیف شرعی» میآفرینند.
مسأله نیز منحصر به «عرصه عمومی» است و «عرصه خصوصی»، محترم و محفوظ از دخالت و حضور دولت اسلامی است. همه سخن درباره «جامعه» است و اینکه نباید در جامعه اسلامی، انحراف و فساد، «عیان» و «آشکار» باشد، وگرنه حریم خصوصی، در امان و خارج از بحث است. کار دشواری نیست که غیرمتعهدان به ارزشهای الهی و اخلاقی، دستکم در «جامعه» و در حضور دیگرانی که میخواهند فضای عمومی، سالم و قدسی باشد، از آشکارسازی محرمات شرعی و رفتارهای ضداخلاقی بپرهیزند و اندکی در «موقعیت عمومی»، خویشتنداری کنند.
مهدی جمشیدی، کارشناس مسائل سیاسی
عطنا را در شبکههای اجتماعی دنبال کنید: