عطنا - جنگ بین روسیه و اوکراین یکی از مهم ترین چالش های کرملین در سال های اخیر است. بدون شک یکی از اهداف اصلی بازی قدرت مسکو اشغال فضاهای جغرافیایی در مرزهای غربی خود به منظور دفع هرگونه اقدامی است که با منافع ژئوپلیتیکی خود در تضاد باشد. استفاده روسیه از ابزارهای نظامی و غیرنظامی - که اقدامات آن به عنوان "جنگ ترکیبی" تعریف می شود - به استراتژی اصلی برای مقابله با هرگونه پیشروی غربی در مرزهای نزدیک خود تبدیل می شود. تحلیل جنگ در اوکراین نه تنها باید از منظر نظامی، بلکه از منظر استراتژی ارتباطی نیز مورد بررسی قرار گیرد، جایی که تبلیغات و اطلاعات نادرست به ابزارهای مفیدی برای تاکتیکهای معاصر تبدیل میشوند. بنابراین، «جنگهای ترکیبی» فراتر از زمینهای نظامی هستند و با حملاتی در فضای سایبری برای بیثبات کردن دولتها، مانند آنچه در اوکراین اتفاق افتاد، تکمیل میشوند.
توسعه جنگ هیبریدی - در چارچوب درگیری مسلحانه بین روسیه و اوکراین - نشان می دهد که استفاده از نیروی نظامی و سایر ابزارها (مانند حملات سایبری) امنیت جمعی اروپا را مختل می کند و با "نظم جهانی" ایجاد شده پس از جنگ جهانی دوم در تضاد است. از این نظر، استفاده از ابزارهای استراتژیک کمک به بازدارندگی و اطلاعات نادرست، و همچنین حملات سایبری، نشان دهنده یک محور عمل آشکار از سوی روسیه برای اجرای طرح های نظامی خود در اوکراین است. بنابراین، اشکال جدید جنگ، فراتر از موارد متعارف، به حلقه اصلی درگیریهای قرن 21 تبدیل میشوند.
تفكر راهبردي روسيه تشخيص مي دهد كه اساس جنگ تركيبي - يا شكل جديد - رويارويي با دشمن به ضرر منافع آن است و به خط اصلي براي گسترش مانورهاي نظامي تبديل مي شود. بدون شک هدف از جنگ هیبریدی روسیه در اوکراین، فراتر از ادغام ابزارهای متعارف و غیر متعارف، اجتناب از رویارویی مستقیم نظامی با غرب است. اگر - همانطور که کلاوزویتز اشاره کرد - "جنگ ادامه سیاست از راه های دیگر است"، قابل توجه است که این "وسایل دیگر" به یک معماری دیجیتال تبدیل شده است که به روش های جدیدی مانند حملات سایبری که امروزه ابزار انتخابی است کمک می کند. به طور مشابه، تحریمهای اقتصادی و مالی بخشی از شیوه جدیدی از جنگ ترکیبی است که وزنهای برای اهداف مسکو در اروپای شرقی، بهویژه در اوکراین ایجاد میکند.
آشنایی با جنگ هیبریدی
برای درک واقعیت بحران جاری بین اوکراین و روسیه در چند سال گذشته، ابتدا باید مفهوم «جنگ هیبریدی(ترکیبی)» را تحلیل کرد. بر اساس این مفهوم، روسیه از طریق دو نوع نیرو در اوکراین مداخله می کند: از یک سو از طریق گروه های مسلح غیرمتعارف (سرویس جاسوسی) و از سوی دیگر از طریق نیروهای نظامی.رواج اصطلاح "جنگ ترکیبی" را می توان به نظریه پرداز نظامی آمریکایی فرانک هافمن نسبت داد، که در اثر معروف خود "درگیری در قرن بیست و یکم" تلاشی برای مفهوم سازی تکامل محیط میدان جنگ انجام داد که فراتر از تقسیم خطی پذیرفته شده بین انواع منظم و نامنظم جنگ است. همانطور که اوفر فریدمن در کتاب خود با عنوان "جنگ ترکیبی روسیه: احیا و سیاسی شدن" توضیح می دهد، در تفسیر اصلی خود، جنگ ترکیبی یک مفهوم تاکتیکی-عملیاتی بود که هدف آن بهبود عملکرد واحدهای نظامی در محیط پیچیده میدان نبرد قرن بیست و یکم بود.
با گذشت زمان، این نظریه مجدداً مفهومسازی شد و ابعاد دیگری را نسبت به آنچه در مفهوم اصلی در نظر گرفته شده بود، در برگرفت. اولین تلاش جامع برای مفهوم سازی مجدد جنگ هیبریدی توسط ناتو در سال 2010 "مفهوم فرماندهی دو استراتژیک Capstone" انجام شد، که بیان کرد: "تهدیدات ترکیبی آنهایی هستند که توسط دشمنان با توانایی به کارگیری همزمان وسایل متعارف و غیر متعارف در یک سیستم تطبیقی ایجاد می شود. به نحوی که اهداف خود را دنبال کنند».علاوه بر این، این سند خاطرنشان می کند که "تهدیدهای ترکیبی از چندین سیستم/زیر سیستم (شامل اقتصادی/مالی، حقوقی، سیاسی، اجتماعی و نظامی/امنیتی) به طور همزمان تشکیل شده و عمل می کنند."
بنابراین قابل توجه است که جنگ ترکیبی، با اتخاذ اشکال جدید جنگ و مجموعه ای از اقدامات برای بی ثبات کردن یک کشور، استراتژی روسیه را نشان می دهد که قادر است هر کشور غربی را از مداخله و درگیر شدن مستقیم در جنگ اوکراین باز دارد. از این نظر، دکترین گراسیموف زیربنای مفهوم جنگ هیبریدی اعمال شده توسط روسیه است و چشم انداز استراتژیک بسیار خاصی را نشان می دهد. مفهوم عملیاتی از طریق آنچه ماکوتچنکو از آن به عنوان " اتخاذ تدابیر نظامی و غیرنظامی" یاد می کند، توسعه می یابد. از یک سو، اقدامات نظامی همان اقداماتی است که در جنگ های متعارف، بر اساس قدرت رزمی نسبی یک کشور اعمال می شود. از سوی دیگر، اقدامات غیرنظامی از طریق اقداماتی در قالب ائتلاف و ائتلاف سازی، فشارهای سیاسی و دیپلماتیک، تحریم های اقتصادی، محاصره اقتصادی، قطع روابط دیپلماتیک و جلب حمایت رسانه ای و غیره به صورت عملیاتی نشان داده می شود. با این حال، بیشترین انتقاد از جانب کسانی است که می ترسند جنگ هیبریدی ارزش توضیحی خود را از دست بدهد، زیرا برای درک مداخلات روسیه در کریمه و شرق اوکراین رایج شده است، و استدلال می کنند که این فقط تجسم دکترین گراسیموف است یا اینکه مسکودستورات جنگ هیبریدی را پذیرفته است.
زمینه سازی روشی که در آن درگیری در اوکراین شکل گرفته است، سناریوهای جنگی را برجسته می کند که بلافاصله پیش بینی نشده بودند. گفتمان دولت ولادیمیر پوتین مبنی بر غیرممکن بودن حمله به اوکراین، تاکتیکی برای راه اندازی یکی از مخاطره آمیزترین استراتژی های ژئوپلیتیکی اروپای پس از جنگ سرد بود. آغاز عملیات تهاجمی در 24 فوریه 2022، قصد کرملین را برای ادامه حفظ حوزه نفوذ خود در قلب قاره اروپا، به ضرر هرگونه تصور از حاکمیت و تمامیت ارضی، برجسته کرد. به این ترتیب، جنگ هیبریدی با مداخله نظامی همراه شد، با در نظر گرفتن - در نهایت - این که استراتژی نظامی سنتی است که به آن اجازه می دهد تا میدان را به دست آورد.از این نظر، حملات موشکی به تأسیسات نظامی اوکراین، جنگ الکترونیک و اطلاعات نادرست، تهاجم را راهی برای نشان دادن قدرت واقعی روسیه در اوکراین کرد.
دیدگاه پرزیدنت پوتین، در تلاش او برای احیای روسیه به عنوان یک قدرت جهانی، استفاده از ژئوپلیتیک کلاسیک را تشویق کرد. تحرکات جنگی روسیه نشان دهنده تمایل مسکو به اوکراین برای باقی ماندن یک کشور حائل برای جلوگیری از گسترش ناتو به اروپای شرقی و مرزهای آن است. با این حال، علیرغم آرزوهای اوکراین، این ایالات متحده بود که در آن زمان عضویت اوکراین در ناتو را رد کرد، دقیقاً به دلیل عدم علاقهاش هم به توقف جنگ هیبریدی جاری و هم درگیر شدن در اروپای شرقی. در همین حال، همزمان با آغاز عملیات تهاجمی نیروهای روسی در ساعات اولیه 24 فوریه، حملات سایبری به طور همزمان علیه اوکراین انجام شد که به وبسایتهای مهم دولتی، از جمله سایتهای وزارت امور خارجه، زیرساخت و غیره آسیب رساند.
به گفته میسون کلارک، تحلیلگر مؤسسه مطالعات جنگ، "روسیه خود را به عنوان یک جنگ ترکیبی مداوم علیه ایالات متحده می بیند و ابزارهای نظامی و غیرنظامی قدرت دولتی خود را برای پیروزی در این جنگ شکل می دهد." در سپتامبر 2020، کلارک اظهار داشت که ارتش روسیه فعالانه بر آماده سازی برای افزایش توانایی های خود برای پیروزی در جنگ های ترکیبی در درگیری های آینده تمرکز می کند.
مشارکت بازیگران بین المللی
با این حال، هر دو طرف مقابل تاکتیک های جنگ ترکیبی خود را دارند. از یک سو، از اوایل فوریه 2022، شواهدی از حملات سایبری روسیه علیه وزارت دفاع اوکراین و دو مؤسسه اعتباری اوکراین، PrivatBank و Oschadbank وجود دارد. همچنین در 21 فوریه 2022، رئیس جمهور پوتین دو جمهوری مستقل خودخوانده منطقه دومباش، دونتسک و لوهانسک را به رسمیت شناخت. علاوه بر این، اولاف شولز، صدراعظم آلمان، مجوز خط لوله گاز نورد استریم 2 را به حالت تعلیق درآورد که بازتاب تحریم های اعمال شده توسط کشورهای غربی علیه روسیه است.در همین زمینه، جو بایدن، رئیس جمهور ایالات متحده، گزینه هایی برای تعریف اقدامات مسدودکننده تکنولوژیک علیه روسیه (مانند مسدود کردن اتصال اینترنت، قطع برق و فروپاشی سیستم راه آهن و غیره) ارائه شد، در حالی که اعلام شد که G7 در مورد آن توافق کرده است. بسته های تحریمی ویرانگر علیه روسیه. علاوه بر این، بوریس جانسون، نخست وزیر بریتانیا دستور حذف بانک های روسی از سیستم بانکی کشورش را صادر کرد و بدین ترتیب بر خرید بدهی های دولتی روسیه در بازار بریتانیا تأثیر گذاشت. به همین ترتیب، ایالات متحده، اتحادیه اروپا و کانادا تصمیم گرفتند حریم هوایی خود را به روی پروازهای تجاری از روسیه ببندند، بنابراین مسکو عقب نماند و با متقابل، همان اقدام را اعمال کرد.
با این وجود، بعید نیست که در جنگ هیبریدی از روشهای نظامی متعارفتری مانند بمباران و مداخله در اوکراین استفاده شود. در همین راستا، در 28 فوریه 2022، وزارت دفاع روسیه از پیروزی در محورهای کریمه و دومباش خبر داد و همچنین مدعی شد که روسیه به برتری هوایی بر اوکراین دست یافته است و این تصورات گمراه کننده از عملیات نظامی آسان در اوکراین را برای افکار عمومی روسیه تقویت کرد. شبکه های تلویزیونی دولتی روسیه مدعی شدند که ارتش روسیه دیگر نمی تواند عقب نشینی کند، به ویژه پس از به دست گرفتن کنترل حریم هوایی اوکراین، که گمراه کننده بوده و روایت اطلاعاتی را برای تشدید تنش های آینده روسیه در اوکراین نشان داده است. علاوه بر تاکتیکهای نظامی روسیه، کرملین تا حد زیادی معاملات ارز را مسدود کرد و نرخهای بهره را افزایش داد تا سقوط آزاد روبل را متوقف کند، که - تا 28 فوریه - قبلاً 30 درصد در برابر دلار کاهش یافته بود. در همین حال، ایالات متحده و متحدان اروپایی آن تحریمهای جدیدی را علیه بانک مرکزی روسیه اعمال کردند و توانایی این بانک برای حمایت از روبل را خفه کردند. پناهگاه های مالیاتی سوئیس و موناکو به تحریم های اتحادیه اروپا پیوستند و سنت بی طرفی سوئیس را شکستند.
در چارچوب سازمان ملل، مجمع عمومی در 2 مارس 2022 محکومیت روسیه را تصویب کرد و خواستار توقف خصومت ها علیه اوکراین شد. این قطعنامه توسط 141 کشور از 193 کشور عضو سازمان، مطابق با تمامیت ارضی و اثرات انسانی که جنگ بر اوکراینی ها می گذارد، تأیید شد. چند روز قبل، در 26 فوریه 2022، فنلاند و سوئد حق حاکمیت خود را برای تصمیم گیری برای پیوستن به ناتو، علیرغم تهدیدهای روسیه، ابراز کرده بودند. این اعلامیه باعث آزردگی سرگئی لاوروف وزیر خارجه روسیه شد و هشدار داد که عضویت فنلاند یا سوئد در ناتو "عواقب نظامی و سیاسی جدی خواهد داشت".در واقع، همگرایی عوامل در جنگ ترکیبی کنونی، از بازدارندگی روسیه تا تحریمهای اقتصادی غرب، پیامدهای جدی دارد و «نظم جهانی» ایجاد شده پس از جنگ جهانی دوم را مختل میکند.
نظم نوین جهانی
ایجاد ناتو در سال 1949 متضمن ایجاد یک پیوند نظامی و سیاسی بین ایالات متحده و اروپای غربی بود که فضاهای حیاتی آن برای دفع هرگونه نفوذ مسکو در قاره اروپا تعریف شده بود. از این نظر، حلقه امنیتی گسترده ناتو - نزدیک به مرزهای روسیه - اصطکاک های بزرگی را برای کرملین ایجاد می کند، با توجه به اینکه در دهه 1990 ناتو 16 عضو داشت، در حالی که اکنون 30 عضو دارد.بدیهی است که تشدید درگیری مسلحانه در اوکراین و دخالت بازیگران اصلی بینالمللی باعث تحریف یا حداقل تغییر در «نظم جهانی» مستقر شده است.
در این رابطه، ناتالیا پریتوره، دانشمند علوم سیاسی آرژانتینی، استدلال می کند که قبل از پرداختن به این موضوع، ابتدا لازم است مفهوم "نظم جهانی" را تعریف کنیم. به این معنا، میتوان گفت که «نظم جهانی» مجموعهای از قواعد بازی، اصول و نهادهای مورد توافق بین قدرتهای مسلط است که بر روابط بین بازیگران مختلف در صحنه بینالمللی حاکم است. از نظر رسمی، روسیه - با حمله به اوکراین - هنجارهای بین المللی را نقض کرد. با این حال، آیا روسیه تنها دولتی بوده است که در دهههای اخیر چنین کرده است؟ پاسخ مطمئناً منفی است و ایالات متحده نمونه بارز آن است. بنابراین، برابری حقوقی فرضی دولتهای (مستقل و مستقل) غالباً داستانی است. بنابراین، آیا تغییر قوانین نظم جهانی مستقر ضروری است؟ بدون شک، در صورت پیروزی نهایی روسیه، زنگ خطر با توجه به ساختاری که از پایان جنگ جهانی دوم بر جهان حکومت می کند، به صدا در می آید.
با این حال، در این شرایط، هزینه پیروزی روسیه چقدر خواهد بود؟ در این دنیای به شدت جهانی شده و وابسته به یکدیگر، تلقی شدن به عنوان یک «پاریا» (عملکرد خارج از هنجارهای بین المللی رفتار) گزینه مناسبی برای روسیه نخواهد بود. در این زمینه، برخی از تحلیلگران استدلال می کنند که جمهوری خلق چین (PRC) می تواند با تقویت روابط خود با روسیه، با توجه به تحریم های اقتصادی شدید اعمال شده بر مسکو، در این رقابت "برنده" شود. با این حال، باید درک کرد که جمهوری خلق چین در موقعیت راحتی قرار ندارد، زیرا منافع اقتصادی آن بیشتر از روابطش با روسیه است. این جایی است که کشورهای اروپایی با توجه به وزن قابل توجه روابط تجاری آنها با چین وارد بازی می شوند. همین دولتها هستند که باید ساختار امنیتی خود را با و بدون ایالات متحده تحلیل کنند.
در این رابطه، ایرما آرگوئلو، رئیس بنیاد NPSGlobal، استدلال می کند که رقابت جهانی واقعی بین شرق و غرب است، اما او معتقد است که بازیگر نماینده شرق، جمهوری خلق چین است. چین بازیگری است که باید مورد توجه قرار گیرد، زیرا به دنبال گسترش جهانی از راه های دیگر است. توسعهطلبی جمهوری خلق چین با توسعهطلبی نظامی روسیه در تضاد است، همانطور که چین از رایگیری در شورای امنیت و مجمع عمومی سازمان ملل متحد مشهود است. جمهوری خلق چین دریافته است که پیمودن مسیر جنگ به نفعش نیست، بلکه به نفع توسعه طلبی اقتصادی است. بنابراین، حتی اگر نتوان آن را به طور ملموس نشان داد، این وضعیت نشان دهنده شکاف خاصی با شرق است، حداقل با تصمیم رئیس جمهور پوتین برای حمله به اوکراین.
دیدگاه روسیه
درگیری روسیه و اوکراین جنبههای متعددی را که بازیگران مرتبط در روابط بینالملل را درگیر میکند، گرد هم میآورد، بنابراین وزنههای تعادلی در افکار عمومی بینالمللی ایجاد میکند. در هشت سال گذشته، روسیه از طریق آمیزهای از اخبار جعلی و تجدیدنظرطلبی تاریخی اتحاد جماهیر شوروی سابق، اوکراین را مسئول نتیجه این وضعیت میداند. روایت روسیه اقدامات خود را به دلیل نسل کشی ادعایی اوکراین در Dombas و پیشروی مداوم ناتو به مسکو توجیه می کند. این حقایق بهانهای برای رئیسجمهور پوتین برای توجیه حمله به اوکراین در «دفاع از خود» بوده است.
رئیس جمهور روسیه مدعی است که اوکراین بخشی جدایی ناپذیر از روسیه است. بنابراین، او اهمیتی نمی دهد که اکثریت اوکراینی ها چه فکر می کنند، زیرا تنها چیزی که مهم است عظمت روسیه و جایگاه آن در جهان است. با این حال، هدف رئیس جمهور پوتین فراتر از اوکراین است. هدف جنگ او کل سیستم اروپایی است که مبتنی بر تخطی از مرزها است. پوتین با تلاش خود برای ترسیم مجدد نقشه به زور، قصد دارد پروژه اروپایی را معکوس کند و روسیه را به عنوان قدرت پیشرو، حداقل در شرق اروپا، دوباره تثبیت کند. هدف از بین بردن تحقیرهای دهه 1990 و تبدیل روسیه به یک قدرت جهانی دوباره، همتراز با ایالات متحده و جمهوری خلق چین است.
علاوه بر اقدامات ژئوپلیتیکی، نظامی و اقتصادی پیرامون درگیری در اوکراین، شایان ذکر است که راهبرد ارتباطی توجه جهان را به خود جلب می کند. جنگ اطلاعات نادرست به یکی از اهداف اصلی درگیری تبدیل شده است. بازی جنگ ترکیبی و اجرای زبانشناسی قدرتمند، شخصیتی را نشان میدهد که گاهی ذهنی نیست، بلکه بیشتر به قدرت فتح که روسیه در آرزوی آن بوده است، متوسل میشود. در 21 فوریه 2022، رئیس جمهور روسیه ادعا کرد که اوکراین یک "دولت شکست خورده" است و ناسیونالیسم اوکراینی را مسئول مشکلات این کشور دانست. متعاقباً، در 24 فوریه 2022، پوتین دستور آغاز عملیات تهاجمی نیروهای نظامی روسیه علیه اوکراین را صادر کرد که بزرگترین تهاجم در تاریخ اروپای پس از جنگ را به همراه داشت. به گفته رئیسجمهور روسیه، هدف رسمی از این حمله، «نجاتزدایی» اوکراین و توقف «نسلکشی مداوم روسی زبانان» در این کشور است.
علاوه بر این، اعلام این که نیروهای استراتژیک هسته ای روسیه به وضعیت آماده باش بالاتر خواهند رفت، تلاشی آشکار برای بازدارندگی از اقدام نظامی مستقیم غرب بود. اما در حالی که سیاستمداران حق دارند تشدید تنش هسته ای را جدی بگیرند، نباید خطرات جنگ متعارف بین ناتو و روسیه را نادیده بگیرند. در واقع، اگر آسیب اقتصادی در روسیه به اندازه کافی شدید شود، پوتین ممکن است تصمیم بگیرد که ارزش دارد از طریق ابزارهای غیرنظامی مانند حملات سایبری تلافی کند. به همین ترتیب، رئیسجمهور روسیه ممکن است درک کند که اوضاع به اندازهای بد است که ارزش دارد از درآمدهای انرژی چشم پوشی کند و برخی از خطوط لوله به اروپا را تعطیل کند، که باعث افزایش قیمت انرژی میشود.
احتمالاً روسیه از این اقدامات برای به دست آوردن اهرم فشار بر سیاست غرب استفاده خواهد کرد، اما حملات سایبری به راحتی می تواند نتیجه معکوس داشته باشد و باعث ایجاد رایزنی در ماده 5 معاهده تاسیس ناتو می شود که بیان می کند حمله به یک کشور عضو، حمله به همه آنها تلقی می شود. این می تواند منجر به حملات تلافی جویانه سایبری علیه روسیه و تشدید تنش شود. با این حال، افکار عمومی در ایالات متحده حملات سایبری را ابزاری بسیار متفاوت از جنگ های متعارف می دانند. بنابراین، میتوان پیشبینی کرد که ایالات متحده و کشورهای اروپایی درگیر در مناقشه اوکراین در برابر آسیبهای ناشی از حمله سایبری روسیه مقاومت میکنند و در نتیجه امکان رویارویی مستقیم متعارف را از بین میبرند.
نتیجه
جنگ در اوکراین ثبات نه تنها اروپا، بلکه همچنین "نظم جهانی" ایجاد شده پس از جنگ جهانی دوم را مختل می کند. از یک سو، استفاده از راهبردها در چارچوب جنگ ترکیبی، اشکال جنگ غیرخطی را از طریق استفاده از نیروهای نظامی در میدانهای جنگ متعارف و نیز استفاده از ابزارهای دیگر قدرت ملی روسیه در عرصههای مختلف ژئوپلیتیکی نشان میدهد ، از طریق دکترین گراسیموف از سوی دیگر، تحریمهای غرب علیه روسیه به ابزاری متوازن - از طریق قدرت غیرنظامی - برای جلوگیری از دستیابی به اهداف استراتژیک روسیه تبدیل میشود.
چالشهای نظامی، اقتصادی، فناوری و دیپلماتیکی که ایالات متحده، اتحادیه اروپا و ناتو در جریان درگیری اوکراین با آن مواجه هستند،وضعیت موجود غرب را در مواجهه با جنگهای غیر متعارف که رقابتیتر میشوند و در آن جنگ سایبری به پلهای برای حملات نظامی تبدیل میشود، مختل میکنند.. از این نظر، اجرای استراتژیهای نظامی و غیرنظامی بازیای است که مسکو برای حفظ قدرت و نفوذ خود در مرزهای نزدیک خود آن را اقتباس کرده است. اطلاعات نادرست ابزار اصلی کرملین برای توجیه گسترش خود در شرایط نظامی متعارف در اوکراین است. با این حال، در تمام جبهههای دیگر (سیاسی، اقتصادی، مالی، رسانهای، دیجیتالی، فرهنگی و غیره) این جنگ به یک جنگ جهانی تبدیل شده است که پس از مداخله روسیه در اوکراین توسط روسیه اجرا میشود، که اثرات آن در تمام زمینههای فعالیت انسانی محسوس است.
خوزیاس دیوید واله گوئررو: انترناسیونالیست. مدرک کارشناسی ارشد در مطالعات بین المللی از موسسه مطالعات بین المللی دانشگاه شیلی. فارغ التحصیل رشته روابط بین الملل از دانشگاه کاتولیک هندوراس "Nuestra Señora Reina de la Paz". دیپلماسی و روابط بین الملل را در آکادمی دیپلماتیک پرو، "خاویر پرز د کوئلار" خوانده است.
این مقاله در ابتدا در مجله Seguridad y Poder Terrestre منتشر شد.
عطنا را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید: