۳۱ خرداد ۱۴۰۱ ۰۷:۱۵
کد خبر: ۳۰۳۹۷۰

عطنا - رسانه های اجتماعی مرز بین زندگی واقعی و زیست مجازی به طور کلی محو کرده اند و خیلی از رویداد ها برای بازنمایی در رسانه های اجتماعی شکل می گیرند و اجرا می شوند، اما ورای رویدادهای این چنینی، دیگر ابعاد زندگی اجتماعی که تا کنون قابل رویت نبود، اکنون به سادگی در دسترس قرار گرفته، اشکال گوناگون زندگی که هیچ گاه با تصویر تراز زندگی مطلوب در رسانه های جمعی همخوان نبوده و نشان از حضور دیگر انواع زندگی فردی و اجتماعی می دهد.

آنچه در بخش نخست مصاحبه مورد توجه قرار گرفت بیان وجوه تمایز اینفلوئنسر، سلیبریتی و بلاگر بود، همچنین عصر فیس بوک به طور مختصر مورد توجه قرار گرفت و آنچه در ادامه خواهید خواند درباره جایگاه رسانه ی اجتماعی اینستاگرام در شناخت جامعه ایرانی است.

اینستاگرام دیگر تنها ابزاری برای ابراز خود، یا فروش آنلاین نیست، بیشتر شبیه به دستگاه ام آر آی عمل می کند که به نوعی همه چیز را در آن نشان می دهد! چطور اینستاگرام در بین جمعیت کاربران ایرانی از پلتفرم ارتباطات سرگرمی بدل به دستگاه ام آر آی شد؟‌ و چرا همه چیز در اینستاگرام یافت می شود؟‌

من فکر می کنم اینستاگرام همچنان همان دو ویژگی که شما اشاره کردید را دارد یعنی ابزاری برای ابراز خود و بستری برای کسب و کار. ولی به جز این، به نظرم حداقل برای ما پژوهشگران علوم اجتماعی اینستاگرام فضایی بسیار عالی برای شناخت جامعه ایرانی است. درست است که برخی می گویند آنچه در اینستاگرام وجود دارد تصویری مخدوش و ساختگی از جامعه ایرانی است ولی من اعتقاد دارم در اینستاگرام ایرانی داده های متنوع و بسیاری وجود دارد که از آن طریق می توان سمت و سوی جامعه را درک کرد. حال اینکه چرا در فضای اینستاگرام همه چیز یافت می شود و شاهد چیزهای شاید عجیب و غریب در آن هستیم به نظرم باید به جامعه بازگشت.

در واقع این جامعه است که آدم ها را به سوی زندگی در فضای آنلاین سوق می دهد. من گاهی در کلاس هایم می گویم که ما از اینستاگرام به مثابه فضای مجازی یاد می کنیم. ولی فضای مجازی در واقع زندگی واقعی ماست که مجبوریم مدام نمایش بازی کنیم. در اینستاگرام خیلی از اوقات جامعه واقعی را می توان دید. فضای مجازی در ایران در واقع فضای واقعی است. حال چرا اینطور شده است دلیلش محدودیت های اجتماعی و مسدود شدن فرصت های ابراز خود در سطح جامعه است. وقتی در خیابان ها گشت ارشاد وجود دارد، وقتی نهادهای حاکم مدام از تدوین مقرراتی برای تاثیرگذاری بر رفتارهای فرهنگی مردم می گویند، وقتی حاکمیت می خواهد در زندگی ما مداخله کند و برای آن نقشه دارد باید هم انتظار داشته باشیم اینستاگرام ایرانی با شکل های جهانی آن تفاوت داشته باشد. مثال می زنم. خیلی از اوقات می بینیم که پلیس مانع رانندگان زن موتورسیکلت ها می شود. نتیجه آن می شود که در پیج های مختلف اینستاگرام دخترانی را می بینیم که در خیابان های خلوت شهر موتور سیکلت می رانند و فیلم خود را با دیگران به اشتراک می گذارند. سایر موارد را هم می توان به همین شکل تحلیل کرد. این جمله کوتاه یادمان باشد، انفجار، یکی از پیامدهای انسداد است به ویژه وقتی سوژه خوب می داند که انسدادی وجود دارد. شما اگر با مشت بخواهید شلنگ را فشار دهید و مانع عبور آب شوید باید در انتظار ترکیدن آن باشید.

 اینفلوئنسرشیپ ایرانی را مبتنی بر رهبران افکار می دانید یا کاربران نخبه رسانه های اجتماعی؟ کدام یک از این نوع جریان در بین جمعیت کاربران ایرانی را مهم و ذی نفوذ می دانید؟

من فکر می کنم که هنوز نقش رهبران افکار، اندیشمندان و افراد دارای بینش و قوه تشخیص در فضای اینستاگرام ایرانی چندان قابل توجه نیست. در واقع اینان در مقایسه با انبوه شاخ ها و ستاره های نوظهور اینستاگرام، بسیار در حاشیه هستند. البته باید به نکته ای هم توجه داشت. برخی از افرادِ به تعبیر شما رهبران افکار، وقتی با چنین انگیزه هایی یعنی اصلاح و ترمیم باورهای موجود وارد اینستاگرام می شوند تا مدتی خوب پیش می روند ولی به تدریج آنها نیز به قلمرو تبلیغات تجاری، مهمل‌گویی و اجرای اوامر کمپانی ها سوق می یابند. روان شناسان زرد یا کسانی که من در نوشته هایم آنان را روانریتی(روان شناس-سلبریتی)می نامم مثالی در این خصوص هستند. روشن تر آنکه، از جایی به بعد گویی کمپانی ها، و پس از آن توده مخاطبان آنان را هدایت می کنند و شاهد اثرگذاری معکوس هستیم.

من حتی در خصوص استفاده از تعبیر کاربران نخبه برای سایر کسانی که اینفلوئنسر هستند تردید دارم. اتمسفر کلی حاکم بر فضای اینستاگرام تقلا برای «چیزی شدن به هر طریق» است که این هم معمولا با انگیزه های قوی اقتصادی پیش می رود. نوشتۀ «تبلیغات= دایرکت» یکی از عبارات فراگیر در اینستاگرام ایرانی است که در نمونه های خارجی کمتر می بینیم. نتیجه نامطلوب این امر، اگر بخواهم از چارچوب مفهومی یورگن هابرماس استفاده کنم تبدیل هر شهروند، همزمان به فروشنده- مشتری خواهد بود.

ادامه دارد
تهیه و تنظیم: محمد پویا قاسمی

عطنا را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید:

اینستاگرام                                              تلگرام

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* :
* نظر:
هنر و فرهنگ1
کرونا؛ نادانی انسان در عصر علم و فناوری قرن بیست و یکم
کتاب چشم انداز‌های ارتباطی پاندمی منتشر شد:

کرونا؛ نادانی انسان در عصر علم و فناوری قرن بیست و یکم

کتاب«چشم انداز‌های ارتباطی پاندمی»جدیدترین اثر دکتر هادی خانیکی با گردآوری وتدوین حبیب راثی تهرانی، با نگاهی ارتباطی به بیماری کرونا، به‌تازگی ازسوی مرکز نشر دانشگاهی منتشر و راهی بازار نشر شده است.
فحش دادن بخشی از ابزار کار و سنت ماست!
حمایت بی‌شرمانه شاهین نجفی از فحاشی و توهین عناصر ضدانقلاب به مردم ایران:

فحش دادن بخشی از ابزار کار و سنت ماست!

شاهین نجفی خواننده هتاک، فحش دادن را بخشی از ابزار کار خود و از سنت‌های خود و عناصر ضد انقلاب دانست و خواست که مردم فحاشی کردن را به عنوان بخشی از فرهنگ و سنت‌های خود بپذیرند!!
هنر و فرهنگ2
دروازه‌بانی، تاثیر مستقیمی بر برداشت ما از واقعیت‌های اجتماعی دارد
معرفی کتاب: "دروازه بانی"، اثر پاملا شومیکر، ترجمه دکتر حسین افخمی:

دروازه‌بانی، تاثیر مستقیمی بر برداشت ما از واقعیت‌های اجتماعی دارد

بنابر نظر پاملا شومیکر، استعاره "دروازه‌بانی" را می‌توان برای هرموقعیت تصمیم گیری و با هرمیزان اطلاعات به کار برد؛ چه این انتقال از طریق کانال‌های جمعی و چه از طریق کانال های بین‌فردی باشد.
پر بازدیدها
آخرین اخبار