عطنا - احساء واقع در کناره جنوب غربی خلیج فارس که اینک بخشی از عربستان است زادگاه شیخ احمد احسایی موسس فرقه شیخیه بود. شیخ احمد احسایی در بسیاری از اصول فقهی و کلامی با فقیهان شیعی اصولی درگیری داشت و داوری های او درباره معاد جسمانی و هورقلیا و امام غایب دشمنی بسیاری از روحانیون را برانگیخت. او با تاثیرپذیری از علل اربعه که توسط افلاطون و ارسطو بیان شده بود اینگونه تقریر کرد که علل چهارگانه آفریده شدن جهان ائمه اطهار سلام الله علیه اجمعین هستند.
یکی از سرشناس ترین کسانی که رای به بی دینی او داد ملامحمدبرغانی مجتهد برجسته قزوین عمو و پدرشوهر طاهره قره العین بود که سالیانی دیرتر بابیان راهم تکفیر کرد و به دست کسانی از ایشان کشته شد. احسایی پس از اینکه مرتدفطری و یا از دین برگشته خوانده شد درنگ در قزوین را روا ندانست و نخست به کربلا و زمانی دیرتر در راه سفر از مکه به احساء درگذشت.
پس از مرگ او شاگرد و مرید برجسته ش سیدکاظم رشتی جانشین و رهبر پیروان شیخ شد . احسایی و پیروانش بر این باور بودند که رکن رابع دین پذیرفتن پیشوای شیعیان کاملی است که باب امام ناپیدا و مردم هستند و شمار آنها را تا 30 نقیب و 70 نجیب می شماردند. سید علی محمد باب که جنبش باب را برانگیخت از شاگردان و نزدیکان سیدکاظم رشتی بود و طاهره قره العین هم به شوق دیدار همان سیدکاظم رشتی همسر و خانواده خویش را رها کرد و به کربلا رفت.
پدر فاطمه برغانی قزوینی یا همان قره العین حاج ملاصالح و عموهایش حاجی ملامحمدتقی و حاج ملاعلی از مجتهدین به نام قزوین بودند. در سطور قبل نوشته شد که یکی از عموهای قره العین به نام ملامحمدتقی شیخ احمداحسایی را تکفیر کرد. قره العین به شیخ احمداحسایی گرایش پیدا کرد و همراه با شوهرش حاج ملامحمد به کربلا مهاجرت نمود و آنجا با سیدکاظم رشتی آشنا میشود و هنگام کشته شدن عموی خود ملامحمدتقی در قزوین بوده و چون گمان میرود که قاتل عموی خود باشد به تهران و سپس به رشت مهاجرت می کند.
پس از درگذشت سیدکاظم رشتی شیخیان به دسته های بسیاری پخش شدند گروهی به هواداری از محمدکریمخان قاجار نواده فتحعلی شاه قاجار فرقه شیخیه کرمانیه یا کریم خانیان (رکنیه) را به راه انداختند و آنچنان کشور در بلوای بی قانونی بود که این گروه از مردم ایران مالیات میگرفتند که به مالیات کریم خانی مشهور بود. این بی قانونی ها و بلوا تنها به گرفتن مالیات از مردم ستمدیده ایران محدود نماند و بر سر جانشینی کریم خان نواده فتحعلیشاه قاجار و برای سرکارآقاشدن به نبرد با یکدیگر برخاستند و کشور ایران را به آشوب و بلوا کشاندند و البته این نبردهای گمراهی درون گروهی باعث گردید که تیره های شیخیه کرمان و باقریه همدان و گروههای کوچکتری پدیدار شدند.
البته این مریدان ظلمت به این اشخاص محدود نماند و یکی دیگر از این افراد ملاحسین بشرویه است که او نیز شاگرد سیدکاظم رشتی بود . او از جمله افرادی بودند که در ابتدا با سیدعلی محمدباب بیعت کردند و گروه حی را بوجود آوردند . این افراد در گردهمایی بدشت در سال 1264هجری قمری در بین خراسان و مازندران فرقه بهائیت را پایه ریزی کردند که فتنه آن تاکنون گریبانگیر جامعه ایران است.
میرزا حسینعلی نوری معروف به بهاءالله در گردهمایی بدشت با تفسیربه رای سوره واقعه و استدلال اینکه این واقعات همان تغییر دین است باعث گردید تغییر شریعت در این فرقه اتفاق افتد و این گروه از دامن اسلام جدا گردند. البته در تاریخ آمده است که میرزا حسینعلی نوری به همراه برادرش در توطئه علیه قائم مقام فراهانی صدراعظم باکفایت محمدشاه قاجار نقش داشته است و باعث گردیده است که ایران از وجود چنین رجل سیاسی قابلی محروم بماند.
از میرزا حسینعلی نوری کتابی در دسترس است به نام اقدس که این کتاب یکی از کتابهای مقدس احکام بهاییان است . این پیامبر جدید قوم گمراه در سال 1312 هجری قمری از دنیا میرود و پسرش عبدالبهاء را به جانشینی خود انتخاب میکند. در ادبیات بهایی به عبدالبهاء غضن اعظم گفته میشود. البته با مرگ میرزا حسینعلی نوری بار دیگر تفرقه و انشعاب در این فرقه مشاهده میکنیم چنانچه برادر دیگر میرزا عباس یا همان عبدالبهاء به نام میرزامحمدعلی گردن به جانشینی برادر نمی نهد و حتی در امر ارث نیز کار به جدال میان این دو برادر و پیغمبرزاده!! میرسد.
پس از مرگ عبدالبهاء نوه دختری او شوقی افندی جانشین او میشود . شوقی افندی به علت نداشتن فرزند تشکیلاتی به عنوان بیت العدل ایجاد میکند . او همسرکانادایی به نام روحیه ماکسول داشت که در همان ایام در میان جامعه بهاییان اینگونه شایع گردید که همسرکانادایی شوقی افندی به او سم خورانده است و باعث هلاکت او گردیده است.
با مرگ شوقی افندی جدال تازه ای میان بهاییان شکل میگیرد و دوست شوقی افندی به نام چارلزمیسون ریمی که خود را شبان بهایی ها میدانست و شوقی افندی او را به لقب پریزیدنت مفتخر کرده بود!! ادعای جانشینی و رهبری این فرقه راداشت.البته این چنددستگی به چارلز میسون محدود نماند و فردی به نام احمدسهراب نیز از فرمان شوقی افندی سرباز میزند و وصیت نامه را ساختگی میداند و طرفداران احمدسهراب به سهرابیان معروف میشوند وبهاییان ایالات متحده آمریکا اکثرا پیرو او هستند. این انشعابات باعث گردید که فرقه های گوناگون و متفاوت از دل جریان بابی و تفکرات سیدعلی محمدباب شکل گیرد.
هانا آرنت فیلسوف بزرگ قرن بیستم میگوید تاریخ و هویت اتوبوس نیست که بتوان از آن پیاده شد در میان مورخین و اندیشمندان اینکه هدف اصلی علی محمدباب و حسینعلی نوری و افراد دیگر این فرقه از پیدایش و خلق این به اصطلاح آیین چه بوده است اختلاف نظر فراوان است. آیا آنان خواستار بوجود آوردن هویت جدید برای جواب دادن به پرسش عدم توسعه ایران بودند؟ آیا به راستی آنان با تفسیر به رای و متبوع کردن دین اسلام باعث جدال شدند؟ یا باید بپذیریم که دست قدرتهای بزرگ در کار بوده است؟ فارغ از جواب این سوالات مطلبی که تاریخ آن را ثابت کرده این است که این فتنه انگیزی ها باعث جدال و خونریزی های فراوان در کشور شد و به جرات میتوان گفت که یکی از موانع توسعه کشور همین فرقه ضاله بابیت و بهاییت بودند.
نویسنده: احسان عزیزی- دانش آموخته کارشناسی ارشد اندیشه سیاسی در اسلام دانشگاه علامه طباطبایی
عطنا را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید: