عطنا - ماجرای این روزهای سفر رییس جمهوری ایران به روسیه و حواشی گوناگون آن نقل محافل مختلف است. احساس و القای حس تحقیر ملی، فضای حاکم بر بسیاری از مباحث مجازی و حقیقی است.
این شرایط را سالهاست تجربه کرده ایم؛ زانو زدن ظریف در کنار شیخ عرب یا قدم زدن با وزیرخارجه امریکا و... نیز خاطراتی است که در همین چارچوب معنایی قابل فهم و تحلیل است.
واقعیت این است که چنین پدیده ای در گام نخست، محصول محیط عمومی سیاست زده است که هر مساله ای را به جای پردازش در محیط تخصصی خود، در تاکسی و اتوبوس و تلفن و مهمانی بررسی می کند.
دیروز ترک موتور یک مسافرکش عزیز بودم و او ۱۵ دقیقه بدون وقفه سفر رییس جمهور به روسیه را تحلیل کرد و آن را از رسوایی های تاریخ ایران دانست. همین وضع را در تاکسی و اتوبوس و صف نان هم تجربه کرده ام.
آنهم در باب پروتکل های دیپلماتیکی که در همه دنیا از مدون ترین و دقیق ترین شیوه نامه ها به حساب آمده و به دقت مورد توجه ادارات تشریفات قرار دارد.
تحقیرآمیز دانستن حواشی این سفر در شرایطی است که حتی در اظهارات دشمنان نظام همچون شبکه های رسمی رژیم صهیونیستی یا شبکه های رقبای سیاسی چون عربستان و...نشانی از آن دیده نمی شود و این القای حس تحقیر ملی را عمدتا باید در شبکه های فارسی زبان جستجو نمود.
واقعیت تلخ این است که در کنار دو جریان سیاسی داخلی دو گرایش بین المللی روسوفیل و امریکانوفیل نیز در ذیل دو جریان شکل گرفته که با حلقه های دیگری چون چاینوفیل و یوروفیل تکمیل می شود.
ویژگی بارز این دوقطبی خارج گرا، جناحی بودن آن و تداوم رقابت های سیاسی داخلی در عرصه بین المللی است. عمده ترین دغدغه آنان نیز نگرانی از انجام کاری چون مذاکره توسط رقیب است نه اصل انجام آن که این نگرانی در قالب اصول ارزشی یا ملی رونمایی می شود.
در این فضا مخالفان مذاکره با روسیه از یکسو خواهان مذاکره با امریکا هستند و ازسوی دیگر همین کار را از جناح رقیب، غیرقابل پذیرش می دانند. در مقابل نیز موافقان روسیه همین رویکرد را در قبال مذاکره با امریکا و جناج رقیب دارند و به کارشکنی در این مسیر می پردازند.
سازوکار اجرای این رویکرد نیز حاکم ساختن فضای حاشیه به جای متن است به نحوی که در این روزها کمترین محور مورد بحث و چالش، محتوای مذاکرات دو رییس جمهور و نتایج سفر است که خود را در تحولات آتی برجام، سوریه، یمن، ارمنستان، عراق، ترکیه و ... نشان خواهد داد.
این امر نشانگر نبود اصول مورد اجماع در عرصه منافع ملی به عنوان یک میثاق مشترک و ضعف جدی حکمرانی در پذیرش هنجارهای ملی است که تخریب منافع ملی برای تخریب رقیب سیاسی را نیز از نظر دور نمی سازد.
حکایت رقابت های قطبی شده جناحی در حوزه منافع ملی داستان کشتن رقیب پشت سر با شمشیری است که از شکم خود عبور دهند.
عطنا را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید