۲۷ آذر ۱۴۰۰ ۰۸:۰۰
کد خبر: ۳۰۳۲۹۵

به گزارش عطنا، این نشست با حضور دکتر اردشیر انتظاری، سرپرست دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه علامه طباطبائی، دکتر سیدسعید زاهدانی، عضو گروه جامعه شناسی دانشگاه شیراز و ابراهیم اخلاصی، عضو هیئت علمی دانشکدۀ علوم اجتماعی دانشگاه علامه طباطبایی به میزبانی دانشکده علوم اجتماعی و به دبیری دکتر ابولقاسم فاتحی در بستر اسکای روم برگزار شد.

در آغاز این نشست دکتر زاهدانی با اشاره به پیوند مستقیم روش تحقیق و جامعه شناسی بیان کرد: وقتی روش تحقیق را می خواهید انتخاب کنید، باید متناسب با موضوع پژوهش شما باشد، اگر ما بحث تحول در علوم اجتماعی را طرح می کنیم، نمی توانیم غافل از روش تحقیق باشیم. بنابراین دو امر در هم تنیده اند.

عضو گروه جامعه شناسی دانشگاه شیراز تکوین جامعه شناسی را پاسخی به تغییرات پدید آمده از رنسانس دانست و یادآور شد: علوم اجتماعی نرم افزار مدیریت اجتماعی است،.با نگاهی به تاریخ جامعه شناسی، درخواهیم یافت اصلاً جامعه شناسی زمانی شکل گرفت که غرب به فکر تحلیل تحولات پسا رنسانس افتاد. رنسانس تحول عظیمی پدید آورده بود و بنابراین نیاز به تحلیل داشت. باید خاستگاه تحولات مشخص شود که با وجود این تغییرات عظیم، آینده بشر چه خواهد بود.

دکتر زاهدانی پرسش های مطرح در جامعه شناسی غربی را متمایز از پرسش های جامعه اسلامی دانست و افزود: پرسش نقطه آغاز پژوهش هست، ناظر بر آن، موضوع هر جامعه ای متفاوت است، روش تحقیق در اروپا چه نقشی ایفا می کند و در ایران و جوامع اسلامی چه نقشی دارند؟ مقصود از علوم انسانی، این است که آیا این علم می تواند ما را به مقصود برساند؟ روش تحقیق ستون فقرات این علم است و باید بتوانیم افق این روش تحقیق را تعیین کنیم. بنابراین ابتدا بحث موضوع و اهداف تمدن مدرن و سپس اهداف تمدن اسلامی، وقتی می خواهیم روش تحقیق را به کار ببریم، مدنظر قرار بگیرد.

لزوم مسئله‌شناسی درست در علوم اجتماعی/ علوم اجتماعی ما «مصرفی» است

وی گفت: در مورد تمدن مدرن، زمانی که رنسانس شکل گرفت، دو مکتب اساسی پدید آمد. یکی انسان گرایی و دیگری سکولاریسم. در باب انسان‌گرایی می‌توان گفت هنگامی انسان در جامعۀ بی‌خدا از کانون توجه خارج شد و به جای خدا انسان، اشرف موجودات شد، انسان هدف شد، بهره برداری انسان از دیگر موجودات توجیه می شود، بهره برداری از طبیعت و دنیا حداکثری می شود. رقابت ها بر سر مالکیت ها افزایش یافت و در نهایت سلطه جویی بر جهان در همین راستا است. دولت ملت هایی شکل گرفت و بر سر مالکیت و بهره برداری بیشتر از جهان با هم به رقابت پرداختند. نوعی از جهان خواری افسار گسیخته شکل گرفته بود. در این حال برخی از نظریه پردازان ظهور کردند و نسبت به این شکل از مواجهه با جهان و مسئلۀ مالکیت عکس العمل نشان دادند، یکی از آنها مارکس بود که نسبت به مسئله مالکیت، عکس العمل نشان داد و آن را یکی از مهمترین معضلات دنیای مدرن خواند.

این استاد دانشگاه با اشاره به تقابل بین موضوعات زیستی جوامع غربی با جوامع اسلامی بیان کرد: سیر تکوینی جوامع غربی در دوران پسارنسانس، نفی غیب و متافیزیک و تاکید موکد بر حس بود، حال اینکه در جامعۀ اسلامی، عالم غیب و حتی مفهوم اثر وضعی نقشی تعیین کننده از ادراک انسان مسلمان از جهان دارد. نقش عناصر بنیادین و تشکیل دهندۀ جوامع اسلامی مانند معاد و ربوبیت تکوینی و تشریعی در کیهان شناخت جوامع غربی به کلی نفی می شود. اما این عناصر در جهان اسلامی نقشی کلیدی دارند و بدون ادراک آنها فهم جامعه امکان پذیر نیست. جامعۀ اسلامی در غایت کمال، خودش را در قرب الهی می یابد، در پی وقوع کمال صفات است و این کمالات را جملگی در حضرت حق و منصوبان خاص او می داند. در مجموع سهم عالم غیب به مراتب بیش از زمین است. همان چیزی که غرب به کلی نافی او است.

قرب الهی هدف غایی انسان مسلمان

وی اظهار کرد: موضوع تحقیق ما در جوامع شرقی متفاوت است. جامعۀ اسلامی انسان بما هو انسان را غایت کمال نمی داند بلکه به خدا و قرب الهی متمرکز است. بنابراین موضوع جوامع اسلامی از اساس متفاوت است. در یک کلام، موضوع ما متفاوت است. نگاه ما متفاوت است. پس باید روش ما متفاوت باشد. از این نظر، افق روش تحقیق ما ناظر به این تمایز، متفاوت است. برای مثال تاکیدی است که بر ساختار در جامعه شناسی غربی می شود و کمتر عامل را قامت کنشگر می پذیرد.

این استاد دانشگاه بیان کرد: در جوامع اسلامی، افراد تاریخ سازند. صالحین، پیامبران تاریخ سازند. شخصیت ها، زادۀ تاریخ نیستند بلکه تاریخ است که به دست این شخصیت ها ساخته می شود. اگر حضرت امام(ره) نبود انقلاب اسلامی رخ نمی داد. انسان فاعل است نه مفعول. انسان در علوم پوزیتویستی کاملاً مفعول است.

لزوم مسئله‌شناسی درست در علوم اجتماعی/ علوم اجتماعی ما «مصرفی» است

در ادامۀ نشست دکتر اردشیر انتظاری با اشاره به مصرفی شدن، کنش پذیر شدن و منفعل بود دانشگاه بیان کرد: وضعیت کنونی علوم اجتماعی، وضعیت خوبی نیست، علوم اجتماعی در وضعیت کنونی در شرایط نامناسبی به سر می برد.

دکتر انتظاری ضمن انتقاد از بودجۀ اندک تخصیص یافته به حوزه علوم اجتماعی جهت مطالعه آسیب های کلان اجتماعی بیان کرد: چگونه می شود با بودجه های حداقلی، انتظار فهم موضوعات کلان و آسیب های اجتماعی را داشت. نخست باید نقش و جایگاه علوم اجتماعی توسط سیاست‌گذاران فهم شود و سپس به فکر تحول آن افتاد.

سرپرست دانشکده علوم اجتماعی گفت: امری که هم اکنون بیش از همه ضرورت دارد، مسئله شناسی درست در علوم اجتماعی است. مدت زمان مدیدی است که به فکر علوم اجتماعی دینی، افتاده اند، اما غافل از اینکه خود علوم اجتماعی بیمار است. چگونه می توان از یک بیمار، انتظار علوم اجتماعی بومی و دینی داشت. درد ما این است که علوم اجتماعی ما مصرفی است. زمانی که این مسئله درست تشخیص داده نشود، نسخه هایی مانند علوم اجتماعی اسلامی و دینی، حتی نقش مسکن را هم نمی توانند ایفا کنند.

دکتر انتظاری با اشاره به اینکه همچنان علوم اجتماعی و دانشگاه علوم اجتماعی متهم به غربی بودن است بیان کرد: زمانی که مواجهه با علوم اجتماعی، سلبی است و حتی اجازۀ ورود به مطالعات فقر آن هم در یکی از مراکزی که بیش از همه با موضوع فقر درگیر است به ما داده نمی شود. مادامی که متهم به غربی بودنیم، نمی توانیم خط مصرف را به خط تولید تبدیل کنیم. هنوز در علوم اجتماعی در مسائلی چون، جامعه مدنی و موضوعاتی از این دست، متوقف مانده ایم و این مسئله مانع از ارائۀ تصویر روشنی از وضعیت موجود می شود.

وی در خاتمه بیان کرد: باید راهبردهایی را دنبال کرد که نشانگاه راهبرد ما، تحول مصرف به تولید باشد. اگر ما نتوانیم علوم اجتماعی غیر دینی تولید کنیم، نخواهیم توانست علوم اجتماعی دینی تولید کنیم، لازمۀ تولید، آزادی است، اگر آزادی باشد، خلاقیت هم خواهد بود و فقط و فقط زمانی می توان علوم اجتماعی دینی تولید کرد که امکان تولید علوم اجتماعی غیر دینی فراهم باشد. باید راهبردی را در نظر بگیریم که دانشگاه تولیدی، مقدم بر دانشگاه مصرفی باشد. پژوهشی انجام شود که مسئله را حل کند. نقشۀ مسائل اجتماعی کشور پیش‌رو باشد و این مقالات و پایان‌نامه‌ها جزئی از این مسائل یا بخشی از این مسائل را حل کنند. دیالکتیک نظریه و مسئله، تقدم محتوا بر صورت باید رخ دهد تا انتظار تحول داشته باشیم. باید بین نظریه های تولیدی و دین رفت و برگشت وجود داشته باشد تا انتظار شکل‌گیری مباحث دینی و علمی داشته باشیم در صورتی که تعامل برقرار نباشد، دانشگاه مصرفی باقی خواهد ماند.

لزوم مسئله‌شناسی درست در علوم اجتماعی/ علوم اجتماعی ما «مصرفی» است

در پایان، دکتر ابراهیم اخلاصی گفت: تجربۀ تکوین و تطور علوم انسانی و علوم اجتماعی در غرب و نوع ملاحظات جامعۀ ایرانی و تحول علوم اجتماعی، گزارۀ پرتکراری است، تاکید بر اهیمت علوم انسانی نشان از مظلومیت علوم انسانی است. اما واقعیت این است که اهمیت علوم انسانی در آن است که هر جا تضادی وجود دارد، هر جا مناقشه ای وجود دارد، همه و همه در تحلیل نهایی به علوم انسانی بر می گردد و این مسئله ناظر به اهمیت بی همتای علوم انسانی است.

عضو گروه جامعه شناسی دانشگاه علامه طباطبائی بیان کرد: به نظر می رسد وقتی بحث از تحول می شود، مشخصاً تحول در علوم اجتماعی مدنظر است. وقتی در قالب مثال هم می خواهند صحبت کنند، می گویند علوم اجتماعی، در کانون تحول هم جامعه شناسی مدنظر قرار دارد. همچنان انگارۀ علوم اجتماعی به عنوان الهیات سکولار، علوم اجتماعی به عنوان الهیات مدرن، ذهینت غیرشفافی است که وجود دارد و هنگام انگ زدن به جامعه شناسی از آن استفاده می شود.

دکتر اخلاصی با اشاره به سیرۀ جامعه شناسان و موسسان جامعه شناسی بیان کرد: هنگامی که به مشی بنیان‌گذاران جامعه شناسی نگاه می کنیم در خواهیم یافت آرا و نظرات آنها معطوف به مسئله شکل گرفته است. امری که ما هنوز با آن فاصله داریم. وقتی به دورکیم می رسیم، توجه او به مسئلۀ نظم ناشی از چیست؟ یا چرا توجه ماکس وبر و کانون تلاش او معطوب به درک سرمایه داری شد؟ همچنین به دنبال عوارضی که در جهان مدرن عارض شد، به دنبال هژمونیک شدن انگاره های پوزیتیویستی، آراء و نظراتی شکل گرفت که در مقابل انگاره های هژمونیک برخاسته است.

وی گفت: به نظر می رسد مسئلۀ جامعۀ خودمان را نشناخته ایم. این عدم شناخت نسبت به مسائل جامعه منجر به ایجاد ابهام نسبت به ماهیت این علوم شده است. وجه مسئله‌مند جامعۀ ایرانی و جامعۀ علوم انسانی در جامعه ایران چیست؟ چه مسئله‌ای تاکنون به صورت پروبلماتیک درآمده است؟

دکتر اخلاصی یادآور شد: کانون مسئلۀ علوم انسانی در ایران پس از انقلاب آن تباینی بود که علوم انسانی و جامعه شناسی با دین داشت. گویا قرار بود دیگری الهیات باشد که حتی تلویحاً یا تصریحاً از آنها به عنوان الهیات مدرن یاد شد. در ادامه نوع مواجهه‌ای که با علوم انسانی شکل گرفت متفاوت بود، می پرسیدند که جامعه شناسی یعنی پوزیتیویسم، یعنی پوزیتیویسم در مقابل علم ایستاده است. یکی از خطاهای معرفت شناختی این بود که دشمن دشمن ما عندالزوم دوست ما نیست، حتی ما از روش های پست مدرن استفاده کردیم، اینجا هم اتفاق افتاد و آن مطلوبی که مد نظر بود، آن معرفت استعلایی تقویت نشد و شکل نگرفت. تقابل معرفت تاریخی و معرفت استعلایی، چیزی که ما شاهد هستیم این است که هر دو حوزه مفروضاتی را اتخاذ کرده اند و به هیچ وجه با هم وارد گفت‌وگو نمی شوند.

وی در خاتمه راهکار برون رفت از ابهامات علوم اجتماعی در اقدام به پژوهش های تجربی، انجام پژوهش های فرارشته‌ای، گفت‌وگو بین رشته های مختلف صرف نظر از تمایزهایی که در پارادایم ها وجود دارد و استقلال واقع بینانه نهاد آکادمیک را مطرح کرد.

عطنا را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید:

اینستاگرام                                              تلگرام

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* captcha:
* نظر:
پر بازدیدها
آخرین اخبار