عطنا - دکتر میرجلال الدین کزازی استاد برجسته دانشگاه علامه طباطبایی در یک گفتگوی اختصاصی تصویری پاسخگوی سوالات عطنا در مورد مصادره مفاخر فرهنگی ایران زمین توسط برخی همسایگان و راهکارهای مقابله با این نوع دست اندازی ها بود.
متن این گفتگو که تا حدی تلخیص و ساده سازی شده به شرح زیر است:
گسترش فناوری رسانهای میتواند موجب انتشار برخی دروغها شود تا کسی که دانش کافی ندارند فریفته دروغهایی شوند و آنها را راست تلقی کنند.
جمهوری آذربایجان از ایران فرهنگی و تاریخی جداشدنی نیست
کاویدن ریشههای مصادره مفاخر فرهنگ ایران زمین توسط کشورهایی مانند جمهوری آذربایجان نشان میدهد این کشور را نمیتوان از ایران پهناور فرهنگی و تاریخی جدا کرد. نام آذربایجان بی هیچ گمان سرزمینی ایرانی است؛ در هر جغرافیایی باشد.
بیان ریشهها و ریخت اصلی نام آذربایجان در زبان پهلوی نشان دهنده پیوند سرزمین آذربایجان با ایران است. یکی از شکوفاترین کانونهای فرهنگ و ادب ایران، آذربایجان بوده است. سخنورانی بزرگ و نامدار و شگفتی انگیز مانند خاقانی و نظامی در این سرزمین پرورده شده اند. یادگارهای این دو نفر یک سره به زبان شکرین و شیوای پارسی است.
گذشته از ادب دیگر نمودها، هنجارها و نشانههای فرهنگی همه ایرانی است، از ساختمانها بیاغازید تا هر پدیده دیگر. حتی اگر به جغرافیای سیاسی بپردازید، آن بخش که امروز جمهوری آذربایجان نامیده میشود دو سده است که جایی در جغرافیای سیاسی یافته است؛ آن هم از آن روی که فرمانروایان ایرانی یعنی قاجاریان در دو سده پیش کسانی بوده اند که شایستگی فرمان راندن را نداشته اند.
در زمان شوروی بخشی که از لحاظ سیاسی از ایران گسسته بود به جمهوریهای آذربایجان، گرجستان و ارمنستان مبدل شد. آیا دو سده میتواند دهها سده و هزاران سال را دگرگون کند؟ آیا مرزبندی سیاسی میتواند مرزهای تاریخی و فرهنگی و نیاکانی را هم درهم بریزد؟
دکتر کزازی با بیان تاثیرپذیری فرهنگهای بومی روسیه از فرهنگ ایرانی و شاهنامه و خاطرهای از شوق و علاقه یک بانوی ساکن قفقاز نسبت به ایران، افزود: قفقاز همان بخشی است که امروز به آن اذربایجان گفته میشود. اما یکی از تیرههای آن اوستیاییها هستند که سخت دلبسته نیاکان خود هستند. آنها دو گویش دارند که یکی از این دو گویش ایرونی نام دارد که ریخت گفتاری ایرانی است. کسی که اندکی با تاریخ آشنا باشد، پرسشهایی نمیکند که بیشتر مایه خنده است و فریفته چنین پرسشهایی هم نمیشود.
تورانیان ایرانی هستند / ترکها در اصل از تبار زردپوستان آسیای میانه هستند
واژه ترک و ترکان در زبان پارسی دو کاربرد یک سره جدا دارد. مانند واژه توران یا تورانی که گاهی با ترک و ترکستان یکی شمرده میشود. کسی که اندکی با شاهنامه آشنا باشد میداند که تورانیان ایرانی هستند. توران بخشی از ایران بوده است. فریدون سه پسر داشت، سلم و تور و ایرج. سرزمین پهناور خود را در میان این سه نفر بخش کرد. بخشهای شمالی را به تور، بخشهای باخترینه را به سلم و بخشهای میانی را به ایرج داد. سلم و تور رشک برده و به خشم آمدند که چرا بخش بهتر را به فرزند کوچکتر دادید. این باعث ستیز در میان تورانیان (از تبار تور) با ایرانیان (از تبار ایرج) شد. سلمیان نمودی چندان در این عرصه نداشتند. رومیان و یونانیان از سلم هستند. تیره سوم را میتوان سلمانی هم نامید. نبرد تورانیان و ایرانیان نبردی میان دو تیره ایرانی است.
پس یک معنا روشن است. ترک نام تیره ای است از زردپوستان هست در آسیای مرکزی که مردمانی بوده اند جنگاور و درشت خوی که هر شهری را میگشودند با درشتی بسیار با مردم آن شهر رفتار کرده و دارایی آنها را تاراج میکردند. لذا در زبان فارسی واژه ترک تازی مانده است. یعنی به وشیوه ترکان تاختن. این ترکان از تبار و نژاد دیگر هستند.
اما ترک کاربرد دیگری هم یافته است. آن تیره ایرانی را هم گاهی ترک یا ترکان نامیده اند؛ مانند مردم آذرآبادگان (آذربایجان). چرا؟ انگارهای سنجیده در این باره است. ترک میتواند ریختی دگرگون شده از توران باشد یا توری. توران از تور با پساوند آن ساخته شده است. یعنی کسی که از تبار تور یا سرزمین تورانیان است. اما اگر این پساوند به جای ان، اک یا اگ باشد که در پارسی به ه تبدیل شده (مثل نامَگ که به نامَه و سپس نامِه تبدیل شده است)، توری یا تورانی در ریخت تورَگ یا تورَک به کار رفته است. این ریخت را در ایرج هم میبینیم که ایرَگ بوده است. بر این پایه تیره سوم هم سلمَگ یا سلمک است که نام آهنگی در دستگاه موسیقی ایرانی است. تورَگ یا تورَک پیوندی تنگ با ایرج دارد پس از هزاران سال. اگر پسری در خانوادهای دیده به دیار جهان بگشاید و او را ایرج بنامند، هنجار این است که نام پسر دوم را تورج بنهند.
در دبیره پارسی میتوان انگاشت که این تورَگ یا تورَک با تُرک درآمیخته باشد. وگرنه مردم آذرآبادگان از نژاد آن ترک هستند؟ پوست زرد و چشم بادام گون؟ حتی ترکان ترکیه هم از آن تبار نیستند. ویرانههای تروا در آناتولی پیدا شده است. آن ترکان هم نشانههای آن نژاد را ندارند. چگونه میتوان بر آن بود و دیدگاهی چنین بیهوده و بی پایه داشت که آذرآبادگانیان، مردمان آذربایجان، که همواره دل در گروی ایران، سرزمین نیاکانی خود داشته اند، خود را ایرانی ندانند؟
خوش میدارم، با دو بیت از سخن سالار شیرین کار شروانی، خاقانی بدین گفتار پایان بدهم. خاقانی که از مردم شروان است، از آذرآبادگان، از ارّان که ریختی است از نام گرامی ایران در چامه ای شگرف و شیوا که آن را در وصف یکی از سپهبدان مازندرانی سروده، ترکان را خوار میدارد. خاقانی کدامین ترکان را میخواند؟ پاسخ را به بینندگان و شنوندگان وا می نهم.
ملک عجم چو طعمهٔ ترکان اعجمی است
عاقل کجا بساط تمنا برافکند
تن گر چه سو و اتمک ایشان طلب کند
کی مهر شه به آتسز و بغرا برافکند
این ترکان اعجمی ترکانی هستند که هیچ پیوند تباری و فرهنگی با ایران ندارند و در زمان خاقانی و در دیگر زمانها به ایران میتاختند و آن همه ویرانی و آشوب را پایه میریختند. وگرنه خاقانی چگونه میتواند هم میهنان خود را بنکوهد و در موردشان زشت بگوید. او میگوید اگر به پاس نیازهای تن من که خاقانیم، پادشاهان آن گونه از ترکان را میستایم به خاطر آب و نان است.
آنچه در فرجام این گفتار به آن امیدوارم آن است که ایرانیان، ایرانیانی که در ایران پهناور تاریخی و فرهنگی می زیند - ایران فرهنگی فراختر از ایران تاریخی است. ایران تاریخی ایرانی است که ایرانیان در برهههایی از تاریخ بر آن فرمان رانده اند. اما ایران فرهنگی گستردهتر از ایران تاریخی است و سرزمینهای بخشی از ایران است که در طول تاریخ بخشی از ایران تاریخی نبوده اند - اگر پیشینیه نیاکانی و فرهنگ ایرانی را به شایستگی بشناسند هرگز روا نمیدارند که خود را جز ایرانی بدانند و بخوانند. فرجامی فرخنده بر پایان سخن، گفتاری از زرتشت است: ایران بهترین بومی است که مزدا آفریده است.
اگر ایرانیان از پیشینه و تاریخ خویش آگاه باشند به دام ایران گریزان نمیافتند
دکتر کزازی در پاسخ به این سوال که " اطلاعات اندک و ضعف در انتقال دانش فرهنگی به عموم ایرانیان ممکن است باعث ایران گریزی برخی شده باشد و مردم، معلمان و دولت و سایر بخشهای جامعه برای انتقال دانش به نسل جوان چه وظائفی بر عهده دارند؟ " پاسخ داد:
درمان این درد و چاره این ناچاری از دید من تنها آگاهی است. اگر ایرانیان از پیشینه و تاریخ خویش به درستی و به دور از هر یکسونگری، تنگ بینی، پیش داوری و خشک اندیشی آگاه باشند، در دام نمیافتند و فریفته نمیشوند. ایران ما از دورترین روزگاران، سرزمینی بوده است که تیرههای گوناگون در آن می زیسته اند. این امر چنان دیرینه و پایدار و ماندگار بوده است که راه به اسطورههای ایرانی برده است که شرح آن مفصل است.
این تیرهها هزاران سال در کنار یکدیگر زیسته اند، در آرامس و آشتی و مهر و دوستی. پارهای از آنان حتی زبان و گویشی دیگر داشته اند. پس چه شده است که در این روزگار ناسازند و میانگارند که - خوش نمیدارم این واژه را بر زبان برانم - ایرانی نیستند؟ کسی خود را از خانواده و دودمان خویش می گسلد که با آن بیگانه باشد، تبارنامه خود را نداند. این پدیده، پدیدهای امروزینه نیست.
هنگامی که کیخسرو میخواهد به نبرد بزرگ با تورانیان بپردازد، افراسیاب را از میان بردارد، سپاهی بزرگ میآراید، بر جایی بلند میایستد و آن سپاه که از هزاران هزار جنگاور و لشگری فراهم شده بوده است، از برابر او میگذرد. سپاه را سان می بیند. در شاهنامه نام این تیرهها و تبارها یک به یک آورده شده است که هر کدام نشانههایی ویژه از آن خود داشته اند که بر درفششان و جنگ افزارهایش نگاشته می شده است.
اگر رسانهها راستی و آگاهی بگسترند، نابهنجاریها و دشواریها از میان برخواهد خواست
این سپاه گوناگون و رنگارنگ همه به پاس اینکه ایران از گزند و آسیب و زیان به دور بماند در فرمان کیخسرو به نبرد میروند. هر چند این نبرد، آن چنان که گفته ام نبردی درونی و خانگی بوده است؛ در میان دو تیره ایرانی. هیچ راه دیگری نیست. رسانه تیغ دو دم است. اگر در نیکی از آن بهره ببرند، دستاوردهای نیک خواهد داشت. اگر در بدی، پیامدهای بد. به کارد میماند. کارد در دست پزشک زندگی میآفریند؛ در دست کشتارگر و زنگی مست، مرگ. رسانهها که دروغها و فریبها را می گسترند، اگر روش خود را دگرگون کنند و راستی را بگسترند و آگاهی را این نابهنجاریها و دشواریها از میان برخواهد خاست. کاری از بدخواهان، تیره دلان که در پی گسست و پراکندگی و آشفتگی هستند برنخواهد آمد.
ویدئوی این مصاحبه در سه بخش تقدیم می شود:
عطنا را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید: