عطنا – رعنا امیری: جمعیت شناسان معتقدند که در 30 سال آینده، ایران جزو 4 کشور پیر جهان خواهد بود. آنها وضعیت «پنجره جمعیتی» حال حاضر ایران را فرصتی طلایی برای برون رفت از این بحران دانسته که تا دیر نشده باید کاستی های جمعیتی در ایران را جبران نمود.
بر اساس اعلام مرکز مطالعات راهبردی جمعیت کشور، نرخ باروری در ایران در سال 1399 به ۱.۶ و رشد جمعیت به ۰.۶درصد کاهش پیدا کرده که کمترین میزان در طول تاریخ ایران است.
منصوره حاجی نیا، فرهنگ شناس و پژوهشگر امور اجتماعی در واکاوی این بحران و در گفتگوی اختصاصی با رسانه تحلیلی دانشگاه علامه طباطبائی (عطنا)، با اشاره به کاهش چشمگیر میل به باروری و فرزندآوری در بین زنان ایرانی می گوید: «در دهه های اخیر آنقدر کاهش میل به فرزندآوری ریشه گرفته که در بیشتر خانواده های جوان یک یا دو فرزند بیشتر دیده نمی شود و این دلایل متعددی دارد.»
حاجی نیا با بیان اینکه فرهنگ و تبلیغات فرهنگی در ذهن و جان ما نهادینه شده و تا نسل ها در ما ریشه می دواند، گفت: «همین موضوع در مورد فرزندآوری هم صدق کرده است. در دهه های ابتدایی بعد از جنگ، سیاست کاهش فرزندآوری پیاده شد و به مرور شاهد موفقیت این طرح بودیم. اما یک اشکال بزرگ در این طرح وجود داشت.»
او اشکال طرح کاهش فرزندآوری را که امروز جامعه ایرانی به آن دچار شده است اینگونه توضیح می دهد: «چطور می شود در یک زمان فرزند کمتر زندگی شاد و بهتری برایمان بسازد و در زمانی دیگر فرزند بیشتر؟ این امکان پذیر نیست. اشکال کار هم در همین است. ما باید به جامعه می گفتیم به این دلایل باید این سیاست در این دهه ها اجرا شود و توضیحات را باید مستمر و مداوم تکرار می کردیم تا مطمئن شویم همه دلیل آغاز این سیاست را دانسته و منتظر پایان آن باشند.»
این فرهنگ شناس، در ادامه تصریح می کند که «البته مردم آگاهند و از علت ها هم باخبر هستند اما نحوه برخورد و توضیحاتی که مسئولین و کارشناسان به مردم می دهند از اهمیت ویژه ای برخوردار است. و همانطور که گفتم یک زمان فرزند را نغمت و در دوره ای دیگر، آن را نعمت توصیف کردیم.»
حاجی نیا عوامل اقتصادی را که اکثر خانواده ها جزو دلایل عدم میل به فرزندآوری بیشتر بیان می کنند مهم دانست و خاطرنشان کرد: «عوامل اقتصادی مهم است ولی همه چیز نیست. مستند به گفته ام می بینید که خانواده های بیشتر برخوردار، یا فرزند ندارند و یا یکی دو فرزند دارند و این در خانواده های کم برخوردار هم صدق می کند؛ پس مسئله فقط اقتصادی و مالی نیست.»
وی می گوید: «در انگلیس و برخی از کشورهای اروپایی خانواده ها در همین دوره ما، پنج یا شش فرزند دارند و حتی دوست دارند فرزند بیشتری هم داشته باشند و این در بسیاری از مستندهای واقعی که پخش می شود به راحتی مشهود است. پس فرهنگ سازی امری وقت گیر و زمان خواه است و باید مرحله به مرحله برایش وقت گذاشت و پیاده کرد. در حالی که ما الان در وضعیتی قرار گرفتیم که فرزند کمتر کلاس دارد و خانواده مدرن باید فرزند کمتری داشته باشند و حال با ادغام این وضعیت با شرایط اقتصادی کشور و بی توجهی به این موضوع مهم ملی، ملغمه ای درست شده است که نمی توان از آن به راحتی بیرون آمد.»
این فرهنگ شناس ایرانی در پاسخ به اینکه آیا فرزندِ کمتر یک ارزش فرهنگی است و خانواده هایی که فرزند کمتری دارند بافرهنگ ترند؟، گفت: «مسلم است که خیر. اما اینگونه تبلیغ شد. همانطور که پیشتر گفتم ما باید به مردم می گفتیم که کشور ما در این زمان این سیاست را پیش گرفته نه اینکه بگوییم که فرزند کمتری بیاورید تا زندگی شادتری داشته باشید. این یک تبلیغ منفی بود که آن زمان ما را نجات داد ولی حالا با هزاران سیاست تشویقی هم نمی توان این اثر مخرب را از بین برد و کشورمان در مسیر رو به پیری قرار گرفته است.»
حاجی نیا می افزاید: «جمعیت یک ثروت است و ما در کنار تحریم و بسیاری از مشکلات همیشه از مولفه مهم جمعیت جوان، برخوردار بودیم و اگر این مولفه از دست برود چطور و از چه راهی باید جبران شود را من نمی دانم. زیرا که کشورهایی که سیاست فرزند کمتر و یا تک فرزندی را پیش گرفته بودند، حال با سیاست های کلان تشویقی هم نتوانسته اند آنقدر موفق شوند. اگر دو نفر نخواهند فرزندی داشته باشند کاری نمی توان کرد.»
او در پایان تاکید می کند: «ما باید علاقه به فرزند را در خانواده ها بیدار نگه می داشتیم نه اینکه ذائقه آنها را تغییر دهیم. حالا پایان سیاست های کاهش فرزندآوری رسیده است ولی می بینیم که مردم خودشان تصمیم می گیرند. به یاد داشته باشیم فرزند کمتر داشتن، به راحتی میسر است ولی فرزند بیشتر با شرایط حال حاضر کشور، از طرف خیلی از زوجین جدی گرفته نمی شود و حتی می بینیم که می گویند به ما توهین شده است و با نداشتن خانه و ماشین و کار مناسب و ... فرزند بیشتری نمی خواهیم.»
همانطور که این پژوهشگر در امور اجتماعی و فرهنگی گفته است وقتی پای فرهنگ و تبلیغ فرهنگی در میان باشد، فرقی نمی کند که مخاطب، مستاجر است یا صاحبخانه، کارگر است یا کارخانه دار، کارمند است یا خانه دار، مطلب تبلیغ شده آنقدر بزرگ می شود که برای نسل ها ادامه پیدا می کند و آن زمان صاحبخانه هم می خواهد با مستاجری روبرو شود که یا فرزند نداشته یا فرزند کمتری داشته باشد.