ما نیازمند تلاش در علوم انسانی برای توافق بین پدیدهها و نظریهپردازی هستیم. نظریهها کمک میکنند تا واقعیت پیرامون را متوجه شویم. نظریهپردازی مرکب است از مجموعه فعالیتهایی که برای جمعآوری مفاهیم و توسعۀ ایدهها انجام میدهیم.
به گزارش عطنا، کرسی ترویجی «فرایند نظریهپردازی» به همت دانشکدۀ روانشناسی و علوم تربیتی دانشگاه علامهطباطبایی، سهشنبه، 9دیماه به صورت برخط برگزار شد.
در این کرسی ترویجی دکتر خسرو باقری، استاد علوم تربیتی دانشگاه تهران و دکتر علی دلاور، استاد سنجش و اندازهگیری دانشگاه علامهطباطبایی به بیان دیدگاههای خود پرداختند.
دکتر علی دلاور، استاد سنجش و اندازهگیری دانشگاه علامهطباطبایی در جایگاه اولین سخنران گفت: «امروزه ضرورت نظریهپردازی بهویژه در حوزه علوم انسانی، علوم اجتماعی و علوم رفتاری به یک انتظار در جامعۀ دانشگاهی تبدیل شده است.
به عنوان یک میراث فرهنگی و بهرهمندی از داشتههای فرهنگی، نظریهپردازی در درجۀ اول و بومیسازی آن در درجۀ دوم قرار دارد. در دانشگاههای ما این تفکر روزبهروز در حال گسترش است، اما در عمل توفیق چندانی حاصل نشده است.
شاید یکی از دلایل این عدم توفیق، فقر فرهنگ روششناسی در حوزه نظریهپردازی است. بشر از زمانی که پا به عرصۀ جهان گذاشت، با جهان هستی ستیزی را آغاز کرده که هدف آن سیطره بر طبیعت بوده که گاهی موفق و گاهی ناموفق بوده است.
وقتی در گذشته سیر میکنیم، خواهیم دید که ما نظریههایی را بهعنوان پشتوانه استفاده کردیم. ما در نظریهپردازی تلاشمان این است متوجه شویم برداشتمان را چگونه به جهان بیرون گسترش دهیم تا ازآن استفاده کنند.
«نظریه» کوششی است که هدف آن تبیین تجربۀ ما از جهان هستی است. مفهوم در این تعریف تجربه است، آن چیزی که انسان بر اثر تجربه یاد میگیرد. نظریهها اموری هستند که جنبۀ انتزاعی دارند.
وجه مشترک تمام تعاریف دربارۀ نظریه؛ نظریه یک فعالیت ذهنی(انعکاس روابط انسانها) است که به ما میگوید حوادث چرا و چگونه رخ میدهند. نظریه با اتفاقات بیرونی سروکار دارد که جنبۀ عینی دارند. در تدوین نظریه سعی میشود از تخیلات، تصورات، توضیحات غیرقابل مشاهده خودداری شود. نظریهپردازی تلاشی برای رابطۀ بین پدیدهها است.
ما نیازمند تلاش در علوم انسانی برای توافق بین پدیدهها و نظریهپردازی هستیم. نظریهها کمک میکنند تا واقعیت پیرامون را متوجه شویم، زبان مشترک را در آن پیدا کنیم و گسترش دهیم. نظریهپردازی مرکب است از مجموعه فعالیتهایی که برای جمعآوری مفاهیم و ایدهها انجام میدهیم و آنها را درکنار هم قرار میدهیم.
ایدهپرداز با استفاده از گذارهها ایدۀ جدید را برای دیگران روشن میکند، و پس از اصلاح و توصیف ایده خود برای کسانی که در این حوزه هستند با آنها مشورت، و سپس نظریه را منتشر میکند.نظریهپردازی کمی و کیفی است. هشت روش را لینهان، محقق، برای نظریهپردازی پیشنهاد کرده است.
نظریهپردازی فراتحلیلی، پژوهشهای تازه بنیاد، ساختگرایی اجتماعی، مطالعات موردی، فراکثرتگرایی، شیوههای پژوهش ترکیبی، پدیدارشناسی و شیوۀ پارادوکسی در نظریهپردازی است. فرآیند نظریهپردازی؛ ساختار نظریه به ایده، تبدیل ایده به مفهوم و بیان با گزارۀ مخصوص تقسیم میشود.
ایده یک تصور ذهنی است که به شکل جرقه در ذهن محقق زده میشود و مسیر کلی را مشخص میکند. ایده، نوآوری است که سبب سهولت کار میشود. هر ایده با توجه به ماهیت ذهنی میتواند فارغ از هر قید و بند باشد. ایده سادهترین راهحل است که انسان به آن فکر میکند، همچنین نقطه اول هر نظریهپردازی است.
قبل از آیزاک نیوتن مردم بر این باور بودند که هر شی از ارتفاع سقوط میکند به دنبال آرامش خود است، وقتی نظریۀ نیوتن مطرح شد پارادایم قبلی را دگرگون کرد و مفاهیمی برای افتادن سیب از درخت پیدا کرد.
وقتی داروین پا به عرصه گذاشت نظریهها را دگرگون کرد در صورتی که چون و چراهایی برای نظریۀ داروین وجود دارد. در علوم انسانی پارادایم بوئن را یافتن بسیار سخت است ولی میتوان به ادراک فروید از شخصیت اشاره کرد که نگاهش با نگاههای قبلی فرق دارد.
مفهوم واژهای است که با کمک آن معانی را منتقل میکنیم. مجموعهای از محرکها که در طبقهای جا میدهیم. وقتی میگوییم صندلی همۀ انواع صندلی در یک طبقه جای میگیرد. مفاهیم به دو دسته اولیه و ثانویه تقسیم میشوند.
مفاهیم اولیه؛ ما استفادهکنندگان دربارۀ آن توافق داریم. مفاهیم ثانویه؛ از مفاهیم اولیه بهدست میآیند که توافقی دربارۀ آن نداریم و نسبت به هرکسی متفاوت است.
طبقهبندی دیگر مفاهیم، انتزاعی و عینی است. مفاهیم انتزاعی مربوط به هیچ زمان و مکانی نیستند. مفاهیم عینی متعلق به زمان و مکانی خاص هستند. مفاهیم باید دارای ویژگیهایی باشند. مفهومسازی در بهترین حالت توسط روشنفکران هر طبقه ساخته میشود.
پس از مفهومسازی سراغ مفاهیم میرویم. در فرهنگ لغت، تعریف واقعی مفاهیم «ذات هرچیز» و تعریف عملیاتی آن «مجموعه روشهای کمککننده» در نظر گرفته شده است. تعاریف عملیاتی(کمیسازی) به دو صورت؛ شیوۀ اندازهگیری هرچیزی(مقیاس) و ابزارهایی برای مفهوم بخشیدن تقسیم میشود.
گزارهها؛ سنگبناهای استدلال هستند. گزاره، ادعایی دربارۀ پدیده است و به شکل پیامی خبری اعلام میشوند که ممکن است درست یا نادرست باشد. گزارهها به ساده و مرکب تقسیم میشوند. گزاره ساده به بیان جزء و اجزا میپردازد و گزاره ترکیبی از چند گزاره ساده درست میشود.
همچنین در طبقهبندی دیگری، گزارهها را به سه دستۀ وجودی، رابطهای و متعادل تقسیم میشوند. گزارۀ وجودی به مفهوم وجود بودن هرچیزی اشاره میکند.
گزارۀ رابطهای با حدود تغییرات یک یا چند مفهوم تعیین میشود که ممکن است به شکلهای تغییراتی(حدود تغییرات و مقایسه چند مفهوم)، ترکیب چند متغیر برای رسیدن به مفهوم، گزارههای علی( رابطۀ علت و معلولی) ظاهر شوند.
مراحل ایده، مفاهیم و گزارهها به چند صورت کلی؛ قضیه، نظریه، اصول بدیهی، فرضیه و تعمیم تجربی تقسیم میشوند.»
دکتر خسرو باقری، استاد علوم تربیتی دانشگاه تهران در نقد دکتر دلاور گفت: «در فرایند نظریهپردازی منظور کدام نظریهها است؟ نظریه علم، نظریه هنر، نظریه موسیقی و یا دستۀ دیگری از نظریات؟
اگر نظریه علمی است باید در عنوان ذکر شود. فرایند نظریهپردازی باید ما را متوجه مسیر نظریهپردازی کند ولی در سخنان دکتر دلاور به این سوال پاسخ داده نشد. ساختار نظریه با فرایند نظریهپردازی بسیار متفاوت است، فرایند را طی کردن مسیر میگویند ولی تمرکز بر ساختار نظریه، از پرداختن به فرایند نظریهپردازی ما را باز میدارد.
مراحل تکوین نظریه ساختار است. ساختار نظریه با بیان ایده تأمین میشود؟ خیر، زیرا ما این را خیلی میبینیم ولی بیانگر فرایند نظریهپردزای نیست. وقتی میگوییم ساختار سه ساحت دارد بسیار کلی است. وقتی پارادایم مطرح میشود، اختصاص به ایده ندارد، زیرا پارادایم مجموعه است و محدود به ایده نیست.
پارادایمهای علوم انسانی که به آن اشاره شد معلوم نیست که واقعا پارادایم باشند یا خیر. یکی از مهمترین پارادایمها در نظریه تامسکون، نظریهپرداز، قیاسناپذیری است ولی در نظریه وبر، نظریهپرداز، در علوم انسانی قیاسناپذیری وجود ندارد. تامسکون همچنین به نسبیتگرایی اشاره میکند.
دکتر دلاور در پاسخ به پرسشهای دکتر باقری گفت: «نگاه من، نگاه فلسفی نیست. فلسفه جایگاه والایی در نظریهپردازی دارد ولی من فلسفه نمیدانم. جملهای در روششناسی مبنی بر اینکه «مفاهیم بلوکهایی هستند که نظریه را میسازند» داریم، اگر این جمله را قبول داشته باشیم متوجه اهمیت موضوع میشویم.
ساختار تحقیق، متغیرها هستند و بسیار از این اصطلاحات استفاده میشود ولی شاید در فلسفه این موضوع اشتباه است و من تخصصی در فلسفه ندارم.
من مارکس، وبر و... را بهعنوان مثال مجزا گفتم و نظریات این دو فرد را مکمل هم نمیدانم، و این بحث را پارادایم میدانم زیرا با شکل قبلی متفاوت است».
خبرنگار: فاطمه حسنآبادی/ دبیر: فاطمه ملکمحمدی