مهر آرمیدگان برداشت ظریف مولانا از روایتی قرآنی را شرح میدهد. اگر کسی در وضعیت مهر آرمیدگی باشد بسیار بهتر از پس امور ناگوار برمیآید چون کسی که در آن بیکرانگی قرار بگیرد به وسعت دیدی میرسد که تنشهای زندگی را آسانتر میگیرد.
به گزارش عطنا، به مناسبت بزرگداشت مولانا (روز عُرس) استادانی از ایران، افغانستان و ترکیه در روزهای ۲۱ تا ۲۷ آذرماه در صفحۀ «سروش مولانا» دیدگاههای خود را راجع به ابعاد مختلف آثار و ویژگیهای مولانا محمدجلالالدین بلخی بیان کردند.
شب اول دکتر امیرحسین ماحوزی، استاد دانشگاه با موضوع «مولانا و تجربه ویژه اوج»، شب دوم سیدرضا محمدی، شاعر و نویسندۀ افغانستانی و دانشآموختۀ فلسفه از دانشگاه لندن، با موضوع «نه بلخی، نه رومی»، شب سوم دکتر مهدیه کساییزاده، دکترای تصوف و عرفان، پژوهشگر و نویسنده با موضوع «مهر آرمیدگان: برداشت ظریف مولانا از روایتی قرآنی»، شب چهارم دکتر مریم حسینی؛ استاد دانشگاه با موضوع «اسطوره یاد و فراموشی در حکایتی از مثنوی»، شب پنجم دکتر سوگل مشایخی؛ دکترای جامعهشناسی فرهنگی، مدرس دورههای مولاناشناسی با موضوع «فنا در آیینه جان مولانا»، شب ششم دکتر علی تمیزال؛ عضو هیأت علمی دانشگاه سلجوق ترکیه، با موضوع «نگاهی به مولاناشناسی در ترکیه» و شب هفتم دکتر حمیدرضا توکلی؛ مولویپژوه و استاد دانشگاه، با موضوع «نگاهی به کتاب از اشارتهای دریا: بوطیقای روایت در مثنوی» به سخنرانی پرداختند.
سخنان دکتر مهدیه کساییزاده، دانشآموختۀ دکتری تصوف و عرفان، پژوهشگر و نویسنده، مهمان شب سوم را با موضوع «مهر آرمیدگان : برداشت ظریف مولانا از روایتی قرآنی» در ادامه میخوانیم؛
«میخواهم گذاری به یکی از کوچه پسکوچههای مثنوی داشته باشیم. موضوعی که در ادامه به آن میپردازم، روایتی قرآنی است، روایت انسانهایی که از ظلم حاکم جائری میگریزند و به کوه پناه میبرند و در غاری آرام میگیرند و بیش از ۳۰۰ سال به خواب میروند، و زمانی که برمیخیزند با انسانهایی مواجه میشوند که اندازه سه قرن با آنها فاصله زمانی دارند و با آنها احساس بیگانگی میکنند.
این احساس منجر به این میشود که آنها از خداوند بخواهند که آنها را به خواب ابدی ببرد، و سرانجام به آغوش مرگ میروند و جایگاه آنها محلی برای عبادت مردم میشود.
شاید به نظر بیاید ما در این داستان چیزی جز ترس و گریز و انفعال نمیبینیم اما اینطور نیست و نباید به آن ظاهری نگاه کنیم. قرآن میگوید این داستان شگفتانگیز نیست و طوری برخورد میکند که انگار راجع به یک زندگی عادی صحبت میکند.
در واقع این روایت پیامی فراتاریخی دارد که با رفتن به سراغ مثنوی مولانا متوجه آن میشویم. مولانا طوری از این داستان معانی بلند بدست میآورد که برای کسانی که راز و رمز این داستان را براساس مفاهیم و روایتهای مرتبط با آن گشوده باشد مشخص است که از عنایت ویژه ای برخوردار است.
مولانا درباره اصحاب کهف تاکید بر این دارد که اصحاب کهف کسانی در گذشته تاریخی ما نیستند و در هر زمانی میتوانند باشند و اینجاست که با نوعی سبک زندگی مواجه میشویم.
مولانا درباره این افراد میگوید آنها نشاطی دارند ناشی از هم آوایی با یار ازلی و ویژگیهای احساسی ادراکی و رفتاری دارند این افراد در پناه یک پناهگاه قرار میگیرند و با توجه به گفته قرآن زبان حال آنها این است که خداوندا ما را در پناه مهر خودت قرار بده.
درخواست آنها زبانی نیست بلکه آنها به لایههای درونی وجود خود پناه میبرند و در آنجا آرام میگیرند برای همین است که در قرآن آمده ما دلهای اینها را استوار کردهایم.
در آیه ۱۷و ۱۸ سوره کهف توصیفی آمده است؛ زمانی خورشید در غار اینها میآید آنها به جانب راست برمیگرداند و وقتی غروب میکند در جانب راست قرار میدهد و با تابش خورشید به گردش در جانب راست و چپ هستند.
مولانا این اتفاق را حاکی از آن میداند که اینها هم به احوال و رفتار روحانی خود و هم به اشتغالات تن توجه دارند، البته من نقدی وارد میکنم به مولانا و این گردش را حاکی از خوشحالی و غم میدانم.
این خورشید چه میتواند باشد؟ این خورشید، خورشید وجود و هستی است و پرتو و تابشی که دارد پرتو و تابش مهر است. در ادبیات الهی این اصل هستی خداوند در نظر گرفته میشود. این افراد در پناه مهر خداوند قرار گرفتهاند و بهعنوان آرمیدن و یا خوابیدن از آن یاد میشود پس به نحوی مهر آرمیده هستند.
نگاه ما به خواب غریزی است اما کسانی هستند که با انگیزه بیشتری به استقبال خواب میروند اما خواب دارای یک کارکرد معنوی نیز است.
اگر دقت کنید متوجه میشوید که خواب از دو منشا تاثیر میپذیرد یکی تاثیراتی که ذهن و روان ما از امور جاری در زندگیمان دارد و یکی از عالم معنا پس دو عالم معنایی وجود دارد که ناخودآگاه ما از آن الگو میپذیرد و در خواب از آن صورتپردازی میکند. نسبت این دو میدان آگاهی را خود ما تعیین میکنیم با بینش و کنشهای که در زندگی داریم.
همواره این سوال برای ما پیش میآید که خواب این مهر آرمیدگان چطور خوابی است! این خواب خوابی که ما هر شب به استقبال آن میرویم نیست و خواب در بیداری است.
در قرآن گفته شده که شما وقتی مهر آرمیدگان را میبینید فکر میکنید که اینها بیدارند در صورتی که خواب هستند و چه خواب باشند و چه در بیداری در وضعیت خفتگی به سر میبرند، ولی روایت مولانا برعکس این روایت قرآنی است و در اینجا این سوال بوجود میآید که انسانی که در دنیا زندگی میکند میتواند خفته از احوال دنیا باشد.
ولی مولانا معتقد است مهر آرمیدن، خفتن از افسون صحنه زندگی دنیایی است و بیداری و هوشیاری در قبال «کیفیت بودن» به دست میآید، خوابیدن برای در دنیا زیستن است اما برای دنیا، زیستن اشتباه است؛ یک مهر آرمیده از فرصتهای دنیایی صرف نظر میکند و به کیفیت حالات درونی خویش میپردازد.
یک آرمیده در کهف مهر الهی در وضعیت روانی به سرمیبرد که با قوت روانی در هر زمینهای از زندگی جوهر روانی خود را به آشکارگی میرساند.
همه ما به جهان برای دلبری آمدهایم و میخواهیم از همه دنیا استفاده کنیم، ولی قرار است ما دلبری کنیم نه دنیا. این دلبری به این معناست که به پاس وجود زندگی کنیم یعنی به پاس وجود و زیباییهای دورن را آشکار کنیم. مهر آرمیدگان کسانی هستند که بیشترین دلبری را در جهان کردند پس اینها دنیازده و تارک دنیا نیستند.
وقتی میخواهیم با یک انسان جدید مواجه شویم که دارای القابی و عناوینی است میل به این داریم که با او آشنا شویم و این القاب و عناوین ابزاری هستند که واسطههایی میشوند برای مواجه شدن اما زمانی که مواجهه صورت میگیرد آن اتفاق و رویداد بین دو فرد است که حکم میکند و اینجا دنیا نیست که اعتبار دارد بلکه وجود است که اعتبار دارد حال هرچه وجود پرمایه تر باشد این اثر شور زندگی را در ما افزایش میدهد و ما به خود شکوفایی بیشتری میرسیم اگر به سمت مهرآرمیدگی سوق پیدا کنیم.
وقتی صحبت از مهرآرمیدگی میشود ما ذهنمان به سمت افرادی میرود که تارک دنیا هستند. اما ما میتوانیم این را به عنوان یک سبک زندگی دنبال کنیم.
و مهر آرمیدگان کسانی هستند که از دنیا استفاده میکنند و در دنیا زندگی میکنند اما برای دنیا زندگی نمیکنند و دلبری آنها از شخص وجودی خودشان است و محل استقرار آنها در لایههایی از درون وجود دارد که بیکران است.
ما برای آرمیدن به خواب میرویم اما اینها کار واجبتری دارند اینها در خواب پادشاهی میکنند که هم به خواب و هم به بیداری آنها متعلق است و این به معنای رضایتمندانه زندگی کردن است. این پادشاهی به این معناست که حکم وجود را میرانند.
اگر کسی در وضعیت مهر آرمیدگی باشد بسیار بهتر از پس امور ناگوار برمیآید چون کسی که در آن بیکرانگی قرار بگیرد به وسعت دیدی میرسد که آن سطح تنشهای زندگی را کاهش میدهد.
مهر آرمیدگان نسبتی خاصی با زبان دارند و میتوان ویژگیهایی برای آن در نظر گرفت آنها جوان هستند و در جوانی به خواب رفتهاند جوانی به معنای سن نیست و به معنا احوال روانی است. افراد با ایمانی هم بودند که ما از هدایت آنها استفاده میکنیم بر اساس آن آرامش و استواری که به ارمغان میآورد نشاط و سرحالی به ما میدهند».
خبرنگار: مرضیه هاشمی