دکتر سبحان یحیایی، استادیار گروه ارتباطات دانشگاه علامه طباطبایی گفت: نوجوانان مورد مطالعۀ ما، در چند بعد میخواهند تمایز ایجاد کنند؛ از یک طرف میخواهند یک تمایز در مصرف رسانهای با خانواده ایجاد کنند و از طرف دیگر با گروه همسالان و دیگر افراد.
به گزارش عطنا، کرسی ترویجی «مصرف رسانهای نوجوانان»، با ارائه دکتر سبحان یحیایی، استادیار ارتباطات دانشگاه علامهطباطبایی و داوری دکتر سیدجمالالدین اکبرزادهجهرمی، استادیار ارتباطات دانشگاه علامهطباطبایی و دکتر عباس وریجکاظمی، استادیار علوماجتماعی و مطالعاتفرهنگی دانشگاه علموفرهنگ، یکشنبه، 23 آذرماه، بهصورت برخط برگزار شد.
در ابتدا ارائۀ دكتر سبحان يحيايی را میخوانیم؛
در مصرف رسانهای نمونه نوجوانان، موسیقی فربه بود
«پرسشهای اصلی که در کار مطرح شد دو پرسش بود، یک اینکه مصرف رسانهای نوجوانان چه ویژگیهایی دارد، چه الزاماتی را در خود دارد و اینکه نوجوانان محتوای رسانهای مدنظر خود را چطور مصرف میکنند؟
پیش از این، پژوهشهای متعددی انجام شده است؛ از گزارشهای سالانهای که در ایالات متحده و اروپا انجام میشود و کارهای متعددی که هم در داخل کشور و هم خارج از کشور انجام شده است.
نمونهگیری، نمونهگیریای هدفمند بود؛ در ابتدا از 4 نفر در دسترس آغاز شد و سپس به 8 نفر گسترش پیدا کرد و سپس به 22 نوجوان نمونه گسترش پیدا کرد، از این 22 نفر ما حدود ۱۰۵۱ یا یک عددی نزدیک به این، کدگذاری باز داشتیم.
یعنی دادههایی که ما از نوجوانان مورد مصاحبه به دست آوردیم حاصل این 22 مصاحبه بود و در گام اول کدگذاریها چیزی حدود ۱۰۵۰ کدگذاری باز اتفاق افتاد، ابزار تحقیق هم مصاحبه و مشاهده بود.
در 22 مصاحبهای که انجام شد، اگر اصلاحات را مصادره فرمایید، ما منطقه اشباع نظری را در مصاحبه شخص و یا نفر اول ۵۳ کد باز داشتیم، و این فرایند ادامه پیدا میکرد اما در انتها علیرغم اینکه کدهای باز همچنان شکل پیدا میکرد دیگر مفهوم جدیدی نداشتیم و اصلاح مفاهیم قبلی هم در شناسایی کدها در مصاحبههای پایانی اتفاق نمیافتاد.
بحثی که در این مصاحبهها بهشدت پر رنگ بود و در مصرف رسانهای نوجوانان داشتیم، این بود که «موسیقی» بهشدت فربه بود، یعنی ما چگالی بالایی در موسیقی داشتیم.
معمولا موزیسینها در پرده قرار میگرفتند و خوانندهها بهعنوان صورتِ نمایشیِ موسیقی مورد توجه قرار میگرفتند با این ملاحظه که ما عملاً یک همگونی و یک همراستایی در نوجوانان، در این زمینه نداشتیم یعنی پراکندگی در سلیقههای موسیقایی بهشدت بالا بود و تکثر به شدت قابل مشاهده و ملموس بود.
اتفاقی که به عنوان نتیجۀ این پراکندگی و تکثر رقم خورد این بود که موسیقیهای مختلف مورد پذیرش قرار میگرفتند و یک نوع همهپذیری یا تساهل در برابر انتخاب موسیقی برتر صورت میگرفت، یعنی ممکن بود هر کسی به موسیقیهای متعددی اقبال داشته باشد و عملاً در برابر دیگری قطعیت انتخابی قرار نمیداد و این تمایز مورد پذیرش بود؛ سلبریتیهای متعددی هم در این زمینه مطرح میشدند.
دسترسیهای رسانهای متعدد بستر مناسبی برای گریز از مرکز برای نوجوان بود
بحث دیگری که ما در مصرف رسانهای نوجوانان داشتیم، دسترسی بدون مرز بود؛ یعنی ما عملاً با توجه به دسترسیهای متعدد رسانهای که طبع انتقادی و سرکش نوجوانی، بستر مساعدی برایش فراهم کرده بود، فضایی را برای نوجوانان ایجاد میکرد که از تلفنهای همراهشان، از اینترنت و شبکههای اجتماعی، فضایی برای گریز از مرکز پیدا کنند، چه گریز از مرکز خانواده، چه گریز از مرکز مدرسه و چه مانند اینها.
در خیلی از مصاحبهها به محتوای پورنوگرافیای که نوجوانان مصرف میکردند اشاره میشد؛ بعضی از مصاحبهها با یک امتناع برای بیان راز ها عملا مسدود میماند، ولی اشارههایی بهصورت تلویحی صورت میگرفت که عملاً مصاحبهکننده ابراز میکرد که اینجا هم بهنوعی محتوایی از این دست مصرف میشود یا نوجوان آن را به صورت تلویحی ذکر میکرد.
خلأ محتوای احساسی در محتوای مخصوص نوجوان
بحث دیگری که در این دسترسیهای بدون مرز قابل مشاهده بود این بود که این پرسهزنیهای مداوم نوجوان در عامهپسندیهای رسانهای، چه وبسایتهای شبکههای اجتماعی باشد و چه مانند اینها یا چه در وب-2 باشد یا پلتفرمهای دیگر رسانهای، بهنوعی به یک شکلیابی ذائقه در نوجوانان کمک میکرد.
مفهوم دیگری که باید به آن اشاره کرد، بحث خیالانگیزی و فانتزیسازی متن رسانهای است؛ یعنی چیزی که ما در دو دهه قبل آن را نداشتیم، امروز تصاویر و تعداد متون رسانهای عملاً امکان درنگ و تامل را از مصرفکننده بهخصوص نوجوانان میگیرد.
جوان احساس خلأ ادراک رسانهای و خلا خیالپردازی میکند، چیزی که در محتواهای داستانی، محتواهای نمایشی پیشین به کندی اتفاق میافتاد، امروز با یک ریتم تند در فضای رسانههای اجتماعی قابل مشاهده است.
این اتفاقی یک چیز جالب را رقم زد که برای خودم هم جذاب بود؛ خیلی از نوجوانهایی که با آنها مصاحبه اتفاق افتاد و مشاهداتی که از فضای زندگی آنها رقم خورد، علاقۀ آنها به کتاب، داستان و روایتهای داستانی خیلی جدی بود، یعنی علیرغم اینکه در جامعه خودمان از کتاب کمتر به عنوان یک رسانه اقبال میشود، اما در تعداد قابل اعتنایی از این ۲۲ نوجوانی که مورد مطالعه قرار گرفته بودند، کتاب و روایت داستانی اهمیت جدی داشت و علاقه زیادی به آن نشان داده میشد و این موضوع به دلیل خلأ خیالپردازی که در رسانههای جریان اصلی وجود دارد، احساس میشد و یا عاشقانهای که نوجوان در رمان آن را دنبال میکرد.
چه فیلمهای تخیلی و چه ژانر انیمیشن که ژانر پرطرفداری در این رده سنی بود، اینها همه گزارش از واقعیتی داشت، که این واقعیت به ما میگوید که آن خیالانگیزی که در نوجوانان خلأ آن احساس میشود، آنها برای جبران این خلأ سراغ گزینههای دیگری در مصرف رسانهایشان میروند.
مفهوم دیگر، تمامیتخواهی در سلبریتیها بود، هر کدام از نوجوانان سعی میکردند یک سلبریتی را پیدا کنند و آن را دوست داشته باشند، که شخص دیگری او را دوست نداشته باشد.
اتفاق دیگری هم که قابل گزارش بود این است که ما یک مانایی و دوام در چهرۀ هنری مورد علاقه نداشتیم، یعنی نوجوان هنرمند مورد علاقۀ خود را تا پارسال یا ۶ ماه قبل شخص دیگری ذکر میکرد، اما امروز شخص دیگری است؛ این عدم قطعیت اتفاقی بود که تکرارشونده و قابل مشاهده بود بنابراین این عدم قطعیت شدت هواداری را کم میکرد، اما یک نگاه کثرتگرای نامتعین داشتیم.
مواجه شدن نوجوان با بزرگسالی پیش از موعد
یک اتفاق دیگری در مصرف رسانهای نوجوانان افتاد و من میتوانم بر مبنای مصاحبهها آن را گزارش کنم این است که فاصله بین نوجوانان و بزرگسالان بهشدت کمرنگ شده بود، یعنی آن مرزی که وجود داشت و مرز پهنی هم بود، به شدت کمرنگ شده بود و کمتر دیده میشد، یعنی عملاً به یک بزرگسالی ناخواسته و بزرگسالی پیش از موعد پرتاب شده بودند.
این اتفاق در مصاحبههای متعددی گزارش شد، یعنی با اینکه در شبکههای ماهوارهای و صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران برنامههای محدودی برای نوجوان در نظر گرفته شده است، این برنامهها هم عملاً از جانب نوجوانان پس زده میشد و این برنامهها را برنامههای کودکانهای قلمداد میکردند و خودشان هم این فرآیند تسریع بزرگسالی را دامن میزدند. مفهوم دیگری که باید به آن توجه کرد این است که اخبار با فضای ذهن و زیستجهانی که نوجوانان برای خودشان ترسیم میکنند فاصلۀ زیادی دارد.
فاصلهگیری نوجوان با رسمیتِ زیستن
آنها خیلی به مصرف خبر اقبالی نشان نمیدهند؛ این مصرف خبر در نمونۀ مورد مطالعه، مصرفی با واسطه بود که معمولاً از دوستان و آشنایان و والدین این خبرها را دریافت میکردند و گاهی مواجهۀ تصادفی با یک خبر حس کنجکاوی آنها را برمیانگیخت و آنها به آن خبر توجه میکردند، ولی عموماً این اتفاق نمیافتاد و بیشتر پرسهزنیهای فضای مجازی بود آنها را باخبر مواجه میکرد.
در این رده سنی در ۲۲ نمونۀ مورد مطالعه، میل شدیدی به بیخبری و پرهیز از امر واقع وجود داشت؛ یعنی این نوجوانان مورد مطالعه سعی داشتند از رسمیتِ زیستن فاصله بگیرند و میل به خیالپردازی و میل به فراموشی واقعیت در آنها محسوس بود.
اینستاگرام و محتوای رسانهایِ غالب
بحث دیگر، چگالی بالای اینستاگرام بود؛ یعنی اگر گزارش این نوجوانان را بررسی کنیم میبینیم که اینستاگرام در بین رسانههای اجتماعی و جریان اصلی، سهم زیادی از این مصرف را در اختیار دارد و محوریت تصویر، آسان بودن خواناییِ محتوا و بازخوردگیریای که نوجوان در این مسیر دارد، عملاً مصرف رسانهای او را به سمت اینستاگرام پیش میبرد.
این امر تبعاتی در پی داشت و در گزارشهایی که والدین یا خود نوجوانان میدادند قابل مشاهده بود؛ کندی یا تنبلی در نوشتار یا غلطنویسی و علاقۀ وافر به دیدن که عملاً زندگی روزمره نوجوانان مورد مطالعه را تحت تاثیر قرار میداد، بخشی از این تبعات بود.
اتفاق دیگری که عملاً به نوستالژی بدل شده بود و در واقع امر غایبی بود که نوجوانان خیلی محدود آن را تجربه کرده بودند، حضور جمعی بود.
این امر علیرغم این بود که آنها یک گریز از تنهایی و مواجهۀ منفرد داشتند؛ یعنی سعی میکردند از این فضای تنهایی که خیلی در آنها احساس میشد بگریزند.
مفهوم دیگری که میخواهم آن را مطرح کنم، بحث جستوجوی هیجان است یا علاقهمندیای که به ماجراجویی، ژانر اکشن و گریز از فقر هیجان در زندگی روزمره، در آنها وجود داشت؛ این امر در مصاحبهها خیلی پررنگ بود.
مرجعیت رسانهای تلویزیون برای نوجوان از دست رفته است
در این مصاحبه مشخص شد که تلویزیون حضور کمرنگی دارد، اما همواره هست؛ یعنی کماعتنایی به تلویزیون و فاصلهگذاری نوجوان با تلویزیون را در این مصاحبهها میتوانیم بفهمیم.
بنابراین وقتی ما راجع به کنار گذاشته شدن تلویزیون حرف میزنیم، عملاً تلویزیون رسانهای است که شخصیسازی نمیشود، رسانهای است که نمیشود آن را مستقل مصرف کرد، متعلق به جمعِ اعضای یک خانه است و یک میدان برای مصرف و گفتوگو است نه بیشتر.
بنابراین این کمرنگ شدن تلویزیون، کمرنگ شدن گفتوگو در خانواده را هم رقم زده بود و این مفهوم در گزارش والدین و حتی مواردی که نوجوانان اذعان میکردند قابل مشاهده بود.
وابستگی نوجوان به ابزارهای ارتباطی
ما یک هم پیوندی را میتوانیم بر مبنای مصاحبهها گزارش کنیم؛ نوجوان به شدت به رسانههای مجازی و ابزارهای ارتباطی اعم از گوشی، تبلت و حالا هر ابزاری که در اختیار گرفته بود، وابستگی داشت.
بحث دیگری که میشد به آن پرداخت و پررنگ بود، منازعههایی بود که در مصرف رسانهای در خانواده اتفاق میافتاد؛ یعنی رسانههای نوین جنبۀ غیرقابل کنترل برای خانوادهها داشتند که خیلی وقتها منازعات خانوادگی بین نوجوان و والد یا والدین در این موضوع اتفاق میافتاد.
بحث بعدی که در نوجوانان مورد مطالعه مشهود و پررنگ بود، این بود که تجربههای مصرف جمعی در نوجوانان مورد مطالعه کمرنگ بود؛ تجربههایی مثل سینما یا گیمنت به شدت کمرنگ و محدود بود و این همراهی جمعی حتی در مصرف یک فیلم در تلویزیون یا محتوای دیگر در تلویزیون و همراهی جمعی کمرنگ بود.
چیزی که این عدم مصرف جمعی یا کمبود مصرف جمعی در نوجوانان بهوجود میآورد، تقویت فردیت بود و به دنبال آن فضایی که نوجوان در آن قرار میگرفت بازتولید میشد و عملاً مصرف گزینشگرانۀ خودش را ادامه میداد.
نوجوان مصرف رسانهای منسجمی ندارد
اینکه پراکندگی، ناهمگونی وجود داشت، امکان شکلگیری سبد رسانهای منسجم غیرممکن میکرد و ما یک سبد رسانهای یکدست نداشتیم حتی در ریتم و ملودی موسیقایی که در سبد رسانهای نوجوانها وجود داشت. این مصرف رسانهای هم خیلی وقتها چنان که عرض کردم به صورت پنهانی و دور از چشم خانواده اتفاق میافتاد.
نوجوان ترجیح میدهد که نظر خودش را بگوید و بازخورد بدهد؛ این فعالیت یک عدم وابستگی به خود رسانه را به بار میآورد؛ یعنی هیچ رسانهای نیست که اینجا اصالت داشته باشد، حتی در رسانههای اجتماعی و چیزی که اصالت پیدا میکند، فردیت و عاملیت فردی و محتوایی است که فرد میتواند به آن دسترسی پیدا کند.
نوجوانان مورد مطالعۀ ما در چند بعد میخواهند تمایز ایجاد کنند؛ از یک طرف میخواهند یک تمایز در مصرف رسانهای با خانواده ایجاد کنند و از طرف دیگر با گروه همسالان و علاوه بر این بهنوعی انتخابهایش را میخواهد با دیگران متمایز کند و همۀ اینها به نوعی یک متفاوت بودن را به رخ میکشد و برجسته میکند و این تمایزخواهی تجربههای جدیدی را برای نوجوان رقم میزند.
منازعات خانوادگی پیامد توجه بیش از حد نوجوانان به ابزارهای ارتباطی است
منازعات خانوادگیای که در این زمینه وجود دارد شامل سرزنشهای مداوم برای اعتنای بیش از حد به تلفن همراه و ابزارهای ارتباطی میشود و اینها یک فاصلهگذاری و احساس شکاف بین والدین و نوجوانان رقم میزند.
از سوی دیگر والدین این احساس را دارند که فرآیند مصرف نوجوان نظارتناپذیر است و بهنوعی به یک همزیستی توأم با منازعه تن میدهند که عملاً یک منازعۀ پنهان و آرام است و در بزنگاههایی ممکن است سرباز کند.
بهعنوان بحث پایان این را عرض کنم که ما در مطالعۀ گزارشی که رفت و توصیفاتی که عرض کردم، یک عدم قطعیت و پراکندگی و سیالیتِ مصرف را در مواجه با رسانه در نوجوان داشتیم.
عدم اطمینان، حاصل این عدم قطعیت است؛ یعنی زیستجهانی برای نوجوانان میسازد که تنها مصرفش، مصرف شخصی شده است و مصرفی در تقابل با مصرف جمعی تلویزیون توسط خانواده است و خیلی جاها این فردیت نوجوان را به عنوان چیزی که برجسته میشود، میتوانیم در این مصرف رسانهای مشاهده کنیم.
پررنگتر شدن فردیت در نوجوانان
و این از یک طرف، یک پناهگاه امن برای نوجوانان میسازد و یک فضای امنی برای فرار از منازعات خانوادگی است و از طرف دیگر امکان شکل دادن به خود و فاصلهگذاری از امر جاری در خانواده را برای او فراهم میکند و بهنوعی یک دنیای تکی و با فاصله از بزرگسال را تجربه میکند و فردیتش هر چه بیشتر حاصلِ این نوع مصرف رسانهای شکل میگیرد، بارور میشود و بزرگتر میشود.
بحثهای مرتبط با سیاستگذاری و مانند اینها را عرض نکردم، اما چیزی که در مصرف رسانهای نوجوانان به شدت پررنگ است، این است که چه تولیدکنندگان و چه سیاستگذاران در حوزه رسانهها و امر فرهنگ، عملاً اعتنای جدی به حوزۀ نوجوانان نداشتهاند و تولیدات بشدت اندکی در این حوزه وجود دارد و اقتضائات نوجوانی منجر به این میشود که در عصر حاضر که این دسترسیها متعدد شده است، ما یک جوانانِ دیگری در چند سال آینده داشته باشیم، یا همین امروز جوانان ما تجربیاتی از دوره نوجوانی دارند که تجربهای متفاوت با نسخههای پیشین بوده است».
خلأ بافتاری در مقاله وجود دارد
در بخش دوم نشست، دکتر سیدجمالالدین اکبرزاده جهرمی، استادیار گروه ارتباطات دانشگاه علامه طباطبایی به بیان نقدهای خود در رابطه با این پژوهش پرداخت و گفت: «ملاحظاتی که من مطرح میکنم ممکن است که بخشی از آن در آن گزارش اصلی لحاظ شده باشد یا آنجا مورد توجه قرار گرفته باشد، بنابراین بخش زیادی از چیزهایی که من میگویم مبتنی بر نسخهای است که من در دست داشتم.
به نظر من ابتدا باید روی نکات مثبت کار تاکید کنیم، به نظر من یکی از این نکات مثبت این است که به یک موضوع خیلی مهم یعنی موضوع نوجوانان توجه شده که خیلی بحث مهم و با اهمیتی است و ما متاسفانه شاهد بیتوجهی به ردههای سنی مختلف هستیم.
من مطالب خودم را در سه بخش مطرح میکنم، یکی از آن سه بخش معطوف بر ملاحظاتی است که مربوط به بافتاری و زمینهای کردن موضوع است، یکی مربوط به مفاهیم و نظریههایی که به کار بردن است و یکی هم نکاتی است که مربوط به روش و روششناسی این کار است، برمیگردد. من از بافتاری و زمینهای کردن موضوع شروع میکنم، بهنظرم یکی از خلأهایی که این مقاله با آن روبهرو است بحث بافتاری کردن است.
هنجارها و ارزشهایی که نوجوانان در جامعۀ ایرانی تجربه میکنند با بقیه متفاوت است؛ مثل به نظرم نوجوانی که در تهران زندگی میکند با نوجوانی که در روستا زندگی میکند، قطعا از الگوهای مصرف یکسانی تبعیت نمیکنند و بنابراین توجه به بافتاری کردن، موضوع مهمی است.
در مصرف رسانهای هم همینطور؛ آنجا هم به نظر میآید بافتاری کردن موضوع، بحث مهمی است. یعنی اینکه ببینیم شرایط رسانۀ کشور ما به چه صورت است، بحث فیلترینگ و تنازعی که در بحث کنترل در خانواده وجود دارد. به نظرم طرح مسئله و مصرف رسانهای نوجوانان باید با توجه به زمینۀ زمانی و مکانی مورد ملاحظه قرار گیرد. موضوع دیگر به نظریه و مفاهیم برمیگردد؛ بهنظرم هم در عنوان، هم در مسئله، هم در سوالات و حتی در تفسیر دادهها با خلا نظری و مفهومی روبهرو هستیم.
شاید به دلیل اینکه روش کیفی است ما در مقالۀ ایشان بحث نظری چندانی نداشتیم، در خود مقاله هم فقط تعاریف داریم، یعنی از مفاهیم نوجوانی تعریف میشود و مواردی از این قبیل. ولی تلقی من از کار کیفی با این نگاه متفاوت است؛ به نظرم مفاهیم و نظریهها میتوانند کمک کنند، هرچند مثل کار کمی نیست که در واقع نظریه بیاید کار پژوهش را کنترل کند و پیش ببرد.
یعنی الان ابهامی که من با آن روبهرو هستم و دوست داشتم در این کار ببینم این است که سوالاتی که با نوجوانان مطرح شده، یعنی این سوال کلی چطور تبدیل شده به سوالات جزئی شده است. یک مفهوم کلی در نظریه وجود دارد و در نهایت کار معطوف به آن است، آن هم مفهوم مصرف رسانهای است. مثلا بحث مشارکت و درگیر شدن؛ مشارکت در تولید محتوا در رسانهها که به نظرم یکی از ویژگیهای اصلی رسانههای جدید است را ندیدیم.
مشکل در روش و روششناسی مقاله
سومین ملاحظهای که من میخواهم آن را مطرح کنم، مربوط به روش و روششناسی است. در مورد مصاحبه، مصاحبه هم با نوجوانان بوده است و هم با والدین، باز هم اینجا ما باید در کدها یک تفکیک ایجاد میکردیم، در صورتی که ما اینجا آن را ندیدیم.
ما خانواده پدرسالار و یک خانواده مدنی داشتیم و نمونههای نوجوانان از این دو خانواده انتخاب شدند. خوب این یک دلالت در کار کیفی ایجاد میکند، یعنی وقتی شما نمونهگیری میکنید باید در نتایج خودش را نشان دهد. مثلاً به این نتیجه برسیم که مصرف آن نوجوانانی که از خانواده پدرسالار بیرون آمدهاند با آنهایی که از خانواده مدنی در آمدهاند با هم متفاوت است. در صورتی که ما اینجا شاهد تجمیع هستیم، یعنی شما در روش اینها را از هم جدا کردید، ولی در نهایت ما تفکیکی در یافتهها مشاهده نمیکنیم.
نکتۀ آخری که میخواهم در مورد این کار به آن اشاره کنم، این است که به نظرم وقتی ما در مورد الگوهای مصرف صحبت میکنیم، بیشتر آن چیزی که به ذهن میآید، یک کار کمی است یعنی مثلاً در بحث نتیجهگیری بخشی از این نتیجهگیریهایی که به دست آمده، قابلیت تعمیم ندارند، مگر اینکه ما کار کیفی را معطوف به چگونگی و ساز و کارها کنیم، البته در بخشی از کار به درخشانی در مورد موسیقی یا در مورد تمایزخواهی انجام شده ولی به نظر من بخشی از یافتهها و نتیجهگیریها هم شاید منطبق بر روش انتخاب شده نباشد».
مفهومسازی متعدد، بلای جان این پژوهش است
در بخش سوم نشست، دکتر عباس وریج کاظمی، استادیار گروه علوم اجتماعی و مطالعات فرهنگی دانشگاه علم و فرهنگ به ارائه نقد خود پرداخت و گفت: «بحث آقای یحیایی پر از مفاهیم و چشماندازهایی است که بعدها مسیرهایی باز خواهند کرد برای اینکه وضعیت مصرف رسانهای نوجوانان را بفهمیم. یعنی کلی ایده و فرضیات متفاوت درون این تحقیق وجود دارد و میشود از آنها برای پژوهشهای بیشتر استفاده کرد و این حُسن کار ایشان است و این کار مملو از مفهومسازیهای خوب و متعدد است.
اما همین مفهومسازیهای متعدد به نظر میرسد که بلای جان این پژوهش هم شده است یعنی تکثر مفاهیم یا ازدحام مفاهیم باعث شده که نظریهسازی شکل نگیرد و مفهومسازیها هم فراتر از توصیف نروند.
خیلی انتظارات داشتیم که توی این کار به یک نظریهسازی اولیه و ابتدایی و نمیگویم به معنای متعارف آن، بلکه یک نظریهسازی اولیه دست پیدا میکردیم و توضیح داده میشد که چگونه میشود که نوجوانان این شکل از مصرف را دارند. این شکل از مصرف چه دلالتهایی دارد، یعنی تلاش آقای یحیی معطوف بر این شد که توضیح بدهد که نوجوانان چه و چگونه مصرف میکنند.
مهم غنای مفهومی است که ما در تحقیق به دست آوریم، حتی اگر شما با یک مفهوم هم کار را جلو ببرید کفایت میکند، به شرطی که پاسخ درخوری به مسئله و سوال داده شود.بنابراین ما اینجا ازدحام مفاهیم را داریم و این باعث عدم شکلگیری نظریه میشود.
مقاله بیشتر معطوف بر فضای مجازی است
نکته دوم این است که خیلی از بحثهایی که مطرح شد و بحثهای خوبی هم بود، خیلی ارتباطی با بحث نوجوانان ندارد و بیشتر با مقولۀ فضای مجازی ارتباط داشت.نکته مهم سوم، کلیتسازی از مفهوم نوجوانان است. متاسفانه در روشهای کیفی در ایران عمدتا در دام کلیتسازی میافتند و مقولۀ نوجوانان اینجا مقوله کلی است.
مشخص نشده که این نوجوانان از چه طیف سنی هستند و از چه جایگاه اجتماعی آمدند؛ آیا اگر از شمال شهر انتخاب شده، از جنوب شهر هم انتخاب شد یا چه تعداد زن و چه تعداد مرد هستند. وقتی از نوجوانان شهر تهران صحبت میکنیم، یعنی از چه کسانی حرف میزنیم؟ از نوجوانانی که در نازی آباد زندگی میکنند؟ از نوجوانانی که در نواب زندگی میکنند؟ نوجوانانی که در خیابان پیروزی زندگی میکنند؟ یا نوجوانی که در فرمانیه زندگی میکند. همه اینها باید مشخص شود.
اقناعسازی نمونه صورت نگرفته است
درست است که ما تعمیم به معنای کمی نداریم، اما باید اقناعسازیِ نمونه صورت بگیرد؛ این در نمونهها روشن نیست و علاوه بر آن در یافتهها هم روشن نیست. در یافتهها باید تفاوتهایی که آقای اکبرزاده گفتند، روشن میشد. برای من خیلی جای سوال بود که چرا نقل قولها نیامده بودند؛ خیلی وقتها وقتی من کار کیفی را میخوانم از این نقلقولها بیشتر لذت میبرم و نقلقولهایی که داخل متن است مرا اقناع میکند و اعتبار پژوهش کیفی به این نقل قولها است.
در هر حال به نظرم توضیحی که آقای دکتر یحیایی دادند، توضیح جذابی بود، اطلاعات خوبی به ما دادند، از وضعیت نوجوانان در سطح شهر تهران شناخت خوبی به ما میداد، اما این شناخت خوب، ما را در انبوه دادهها گم میکند و این ضعف هم، ضعف روشی است که انتخاب شده است و یا شیوهای که این روش را به کار گرفتند.
الزامی در رسیدن پژوهش به نظریه وجود ندارد
در بخش چهارم، دکتر سبحان یحیایی در پاسخ به انتقادات گفت: «من در ارتباط با بحث بافتاری که آقای دکتر اکبرزاده مطرح کردند باید بگویم نکتۀ درستی است و شاید در مقاله به درستی به آن اشاره نشده است. اما در ارتباط با بحث نظری که فرمودند باید بگویم که در خود گزارشِ کار بحثهای نظری مطرح شده بود، اما با توجه به اینکه کار میخواست به دنبال یک فهم نظری برود، لااقل فهم من این است که اینجا وجه اکتشافی اهمیت بیشتری دارد، از اینکه قبل از این نظریهپردازان چه میگفتند.فهم من این است که این بُعد نمیتواند اشکالی به کار وارد کند.
در بحث روش و روششناسی دکتر فرمودند مصاحبهها و مشاهدهها مفصل گزارش نشده، طبیعتاً با توجه به ظرفیتی که مقاله دارد، نمیتوان آنها را به تفصیل آورد. من عموم موارد را قبول میکنم و کاستی خودم را به ملاحظات زمانی که در زمان اجرای تحقیق داشتم نسبت می دهم، ولی در مورد بعضی از موارد مثل تفکیک مصاحبه با نوجوانان یا والدین باید بگویم، عملا مصاحبه با والدین نداشتیم، صرفاً مصاحبههای با نوجوانان بود، اما گزارههایی از جانب والدین، حین مصاحبه و در پس و پیش مصاحبه مطرح میشد، که اینها را بنده به عنوان کدها یادداشت میکردم و ارائه کردم.
آقای دکتر کاظمی بحث شکل نگرفتن نظریه را مطرح کردند؛ در این مورد باید بگویم که خیلی وقتها کار پیش میرود و به یک نظریۀ منسجم و آن چیزی که شود به آن نظریه نام داد، نمیرسد. اما مسیر حرکت به سمت نظریهپردازی تا آنجایی که بضاعت محقق اجازه میداد، طی شده است و در نهایت ادعایی هم که محقق کرده است، بهنوعی الگوی نظری و یک مفصلبندی به این مفاهیم است که در واقع در قالب صورت شماتیک مفاهیم ارائه شد و خودم هم واقف هستم که با نظریهپردازی فاصلۀ زیادی دارد ولی تلاش در این حوزه صورت گرفته است.
در مورد تفاوتهای درونگروهی یا میانگروهی که دکتر کاظمی فرمودند یا همان اقناعسازی که در نمونهها باید اتفاق بیفتد، میپذیرم آن را و امیدوارم بتوانم در کارهای دیگر یا توسعۀ همین کار از آن استفاده کنم».
در پایان، دکتر کاظمی بخش دوم مطالب خود را به صورت کوتاه بیان کرد و گفت: «مطالبی که در اینجا بیان شد ناظر بر همین مقالهای است که نوشته شده، تا خود پژوهش؛ این پژوهش میتواند چیزهایی گفته باشد که در مقاله نیامده است و همانطور که میدانیم مقاله مورد داوری قرار گرفته است. علاوه بر این، خیلی از در مواردی که من مطرح کردم، دکتر یحیایی خودشان به آنها واقف هستند، اما خیلی وقتها ما پژوهشگر ها آن چیزی که در عمل اجرا میکنیم شبیه آن چیزی نیست که میدانیم؛ این نکتۀ مهمی است که باید آن را در نظر داشته باشیم و بحث من در مورد روششناسی، فقط در مورد این مقاله نبود».
خبرنگار: محمد ایزدی یونسی/ دبیر: فاطمه ملک محمدی