دنیس ولکوف گفت: از نظر سیر تداوم، شرقشناسی در روسیه دچار تغییراتی شده و شرقشناسی کلاسیک کنار گذاشته شده و بر این باور بودهاند که از دانش و علم باید استفاده کرد.
به گزارش عطنا و به نقل از ایبنا، نشست «چشمانداز تاریخی روابط ایران و روسیه» به کوشش معاونت پژوهشی دانشکده ادبیات فارسی و زبانهای خارجی دانشگاه علامه طباطبائی و با همکاری موسسه خانه کتاب در دانشگاه علامه طباطبائی برگزار شد. در این نشست دنیس ولکوف، استاد دانشگاه مدرسه عالی مطالعات اقتصادی مسکو و برگزیده بخش جهانی کتاب سال جمهوری اسلامی ایران در این باره سخنرانی کرد. دنیس ولکوف دوره دکتری ایرانشناسی را در دانشگاه منچستر انگلستان گذرانده است. «چرخش روسیه به سمت ایران؛ شرقشناسی در دیپلماسی و اطلاعات» نام کتاب این پژوهشگر روس است.
ولکوف با تمرکز ویژه بر فعالیتهای ایرانشناسان روسی، دیپلماتها و همچنین دانشمندان درگیر در دانشگاهها، فعالیتهای مبلغان دینی و نظامی در حوزههای حرفهای خود و تعامل روشنفکران با ساختارهای دولتی و مشارکت آنان در روند شکلگیری و اجرای سیاست خارجی در قبال ایران در اواخر امپراتوری روسیه و در دوران آغازین اتحاد جماهیر شوروی تحلیل میکند. کتاب «چرخش روسیه به سمت ایران؛ شرقشناسی در دیپلماسی و اطلاعات» به بررسی شیوههای نهادی مطالعات ایران در روسیه از جمله سازماندهی شبکههای اطلاعاتی، دانشپژوهان، بهرهگیری از قدرت دولت برای ارتقای منافع نهادی و فردی و تعاملی عمیق با گفتمانهای سیاست داخلی و خارجی روسیه در زمان خود میپردازد.
دنیس ولکوف با نکتهای طنز سخنانش را آغاز کرد و گفت: در دنیای غرب، اروپا و آمریکا وقتی به مردم میگویند جلوی شما یک شرقشناس لعنتی ایستاده است همگی میخندند اما در ایران و روسیه این عکسالعمل صفر است.
وی در ادامه افزود: ایران بیش از 200 سال یکی از تاثیرگذارترین ابزارها در سیاست خارجی روسیه در قبال غرب بوده است. همزمان پیوندهای فرهنگی و سیاسی دو کشور در سطوح نهادی و فردی به ویژه در سال 1917 نفوذ روسیه و اتحاد جماهیر شوروی در ایران و برعکس در حوزههای سیاسی، اقتصادی و فرهنگی از طریق فعالیت افراد و همچنین روشها و ابزارهای مورد استفاده همسایه بزرگ شمالی در هنگام اجرای سیاست خارجی خود در قبال ایران به طور شایسته مورد توجه نبوده و در نتیجه فاقد تحلیلهای دقیق است.
این ایرانشناس روسی گفت: کتاب ادوارد سعید در سال 1978 منتشر شد و علوم انسانی غرب را سر و ته کرد، خود این اصطلاح شرقشناسی را زیر سوال برده است اما در ایران این بحثها کمتر انجام شده است. در روسیه بخش علم و دانشگاه به دولت وصل شده است اما در غرب آمریکا و اروپا به این شکل نیست.
وی به دو نقاشی که روی اسلاید نشان میداد، اشاره کرد و گفت: ورشاگین در قرن نوزدهم زندگی میکرد و در جنگ روسیه و ژاپن جانش را از دست داد. در این نقاشی که سمرقند به تصویر کشیده شده کلههای بریده روسها روی چوب نشان داده شده است، در این دوره هنوز سمرقند به تصرف روسها در نیامده بود. این نقاشی میدان مرکزی سمرقند را نشان میدهد و میتوان نام نقاشی را پیروز، خوشحالی و جشن نامید.
به گفته ولکوف، این نقاشی در سالهای 1873 در سنپطرزبورگ به نمایش گذاشته شده است و هیچ خوشحالی در این نقاشی به نظر نمیرسد. با توجه به ماهیت موضوع این مردم اسلحه ندارند و به جای خوشحالی میبینیم که نوعی تشنج، ترس و نگرانی در چهرههایشان دیده میشود. این نقاشی میخواهد ما را وادار کند به طرف محلیها نزدیک شویم. نقاشی دیگر جمجمههایی است که روی هم به مانند تپهای ریخته شده است که در وصف همه فاتحان گذشته حال و آینده است. نوعی یادآوری از طرف نقاشی که جنگ را به تصویر میکشد که اگر فکر میکنید تمدن دارید نمیارزد که آدمها جانشان را ببازند.
این ایرانشناسی روسی ادامه داد: اسمیرنوف و شبارسین دو نماینده شرقشناسی روسیه هستند که با فاصله صد سال در ایران کار کردهاند. اسمیرنوف شرقشناسی نظامی بود و کتابهایی درباره تاریخ و اقتصاد نوشته است. شبارسین در سمت سرهنگ کار کرده و در اوج انقلاب ایران در ایران حضور داشته است. من در کتابی عقاید و افکار این دو نفر را بررسی و در چارچوب کتاب ادوارد سعید تنظیم شده است. چطور این تاثیر متقابل دانش و قدرت در سرنوشت این دو آدم خود را نشان داده است. در پروسه فرهنگ و تاریخ مردم ایران به تدریج احترام بیشتری را برای ایرانیان قائل شدند و به یک نتایجی رسیدند که عقاید خود را درباره مردم ایران تجدیدنظر کردند.
وی افزود: آنها بر این باورند که دنیای فارسیزبان که تاثیرپذیرتر از فرهنگ ایرانی است باید وسیعتر دیده شود و این دنیا متجلی شده از منطقهای شامل عراق، افغانستان، پاکستان و هند است که بهشدت از طرف فرهنگ ایران تاثیر پذیرفته است. همه ایرانشناسان روسیه به علاوه زبان فارسی با زبانهای ترکی و عربی نیز آشنا هستند.
ولکوف در ادامه به منابع شرق شناسی روسیه پرداخت و گفت: تحلیل منابع شرقشناسی روسیه را میتوان به 4 بخش تقسیم کرد: نظامی، دانش علمی، دیپلماتیک و کلیسای ارتدوکس روسی که هر 4 بخش نقش بهسزایی در شرقشناسی داشتهاندند و هیچگاه از هم جدا نبودند. تا پیش از دوره 1917 میلادی دانشمندانی که در دانشگاهها کار کردند در کمیتههای مختلفی شرکت کردهاند همچنین ارتش روسیه شامل تعداد زیادی از افرادی بودند که آمادگی شرقشناسی داشتند.
وی افزود: در این کتاب به 8 پرسش اشاره کردهام و پژوهشهای آن را در این قالب طرحریزی کردهام؛ 1ـ نهادهایی در پروسه شکلگیری سیاست خارجی روسیه نسبت به ایران فعالیت داشته چه در دوره تزاری و چه شوروی. همچنین بعد از 1917 چگونگی این نهادها در این پروسه شکلگیری شده است. 2ـ به چه صورت این نهادها و دانشمندان نظامی در این پروسه شرکت کردهاند. گزارشات و مشاورانی داشتند و نحوه همکاری با دولت به چه صورت بوده و از دولت چه چیزی را دریافت کردهاند. 3ـ این مشاوره چگونه بوده و این اشخاص و دانشمندان چه چیزی به دولت توصیه و پیشنهاد کردهاند. 4ـ آیا هماهنگی بین مشاوره، اشخاص و سیاستهای نهایی وجود داشته که نسبت به ایران اتخاذ شده باشد. 5ـ تشخیص بدهد که به چه صورت این مشاوره اجرا شود و پروسه خود سیاستگذاری نسبت به ایران چگونه بوده است؟ 6ـ راندمان این پروسه به چه صورتی است و نتیجه نهایی چگونه انجام میشود؟ 7ـ این دانشمندان و متخصصان تجربی در این پروسه چه انگیزهای داشتهاند. 8ـ با توجه به مطالب صورت گرفته بعد از 1917 چه رویکردهایی بعد از انقلاب شوروی باقی میماند.
وی سپس به میشل فوکو و دیدگاههایش نیز اشاره کرد و گفت: میشل فوکو یکی از اصلیترین فیلسوفان قرن بیستم است که تأثیر به سزایی روی علوم انسانی داشته است. در این تحقیق نشان دادهام که وی چه مفاهیمی را استفاده کرده و مفهوم دانش از مفهوم حقیقت نشأت میگیرد. به عقیده فوکو مفهوم دانش ثابت نیست و در مقاطع مختلف تاریخ به طرق مختلف فهمیده شده و با شرایط فعلی مردم پذیرفته شد و رویکردهای نهایی آن اتخاذ شده بود. به عقیده میشل فوکو چیزی که گفته میشود مجموعهای از بیانها بوده است و ایجاب کرده این بیانها مدت طولانیتر زنده بماند و بحث رویکرد و عملکرد به وجود بیاید. همچنین گفتمان یک مفهوم شکل گرفته از مجموعهای از رویکردهاست.
ولکوف افزود: فاکتور دیگر میشل فوکو مفهوم مشارکت نخبگان و روشنفکران در پروسههای مختلف جامعه است که براساس منابع اولیه در مقاطع مختلف تاریخی افرادی هستند که میتوانند برخلاف گفتمان عمومی حرکت کنند و گفتمان را بشکنند. یکی از ایرانشناسان 70 سال پیش از انتشار کتاب ادوارد سعید گفته بود که نگاه به مشرقزمین همهجانبه نیست و این دیدگاهها عادلانه اتخاذ نشده است. شما برتر از اهالی مشرقزمین نیستید و در زمانی نیز به بحث ضداسلامی تاکید شده و هدف آن مبارزه با اسلام بوده است و براساس دانش عملی این مساله را شکل میداد.
وی به نکات مثبت کتاب ادوارد سعید نیز اشاره کرد و گفت: کتاب ادوارد سعید یک اساس بسیار وسیع در ادبیات، تاریخ و هنر داشته و نشان میدهد که به چه صورت خود و فرهنگهای شرقی در این زمینه به نمایش گذاشته شده است. وی اولین کسی بود که بهطور علمی موضوع دوگانگی دنیا را بررسی کرد و پیشنهاد داد که در قرن 17 و 18 تمدن اروپایی را به خود و دیگری تقسیم کرد و این دوگانگی پروسه تصرف مستعمرات جدید را آسانتر کرده بود. باید به این نکته اشاره کنم که نقاط مثبت کتاب، نقاط ضعف آن هم است و نمیتواند جزو محتویات کتاب علمی باشد. ادوارد سعید خود شرقشناس نبود بلکه پروفسور ادبیات انگلیسی بود. وی چه تصوری میتواند از شرقشناسی داشته باشد?
ولکوف به نکته جالبی نیز اشاره کرد و گفت: روسیهشناسان میدانند که روسها دودل هستند که آیا آسیایی هستند یا اروپایی؟ در آسیا تاتار هستند و در اروپا آسیایی و این مسأله در شرقشناسی تاثیر بسیاری گذاشته است. در این کتاب از آرشیوهای روسی ـ سیاسی، اجتماعی و فرهنگی و نظامی استفاده کرده است و یک نقطه مهمی در این است که شهر تفلیس از نظر سیاسی در قرن 19 نقش به سزایی داشته است. ساختار کتاب درباره نظریهها بوده است و ارتباط مستقیمی با روسیه قرن 19 و 20 پیدا میکند که نشان میدهد روسیه پیش از آن دیکتاتوری تزاری بوده که در مدت زمان کوتاهی بعد از انقلاب فوریه تا کودتای اکتبر دیکتاتوری شوروی را مطرح کرده است. در این دوره افسران بسیاری حضور پیدا میکنند که یکی از شناختهشده ترین آنها ولادیمیر مینورسکی است.
وی در پایان سخنانش گفت: از نظر سیر تداوم شرقشناسی در روسیه تغییرات صورت گرفته که شرقشناسی کلاسیک کنار گذاشته شده و بر این باور بودهاند که از دانش و علم باید استفاده کنیم و دانش تجربی را مطرح کردهاند. لنین اعلام کرده بود که ما به شرق نگاه نمیکنیم و نگاهی مستعمره به شرق داشتند اما این بحث به شورویسازی شرق تبدیل شد که همان نگاه از بالا به پایین باقی مانده است.