«در این خَم چرخ» تازهترین دفتر شعری استاد نامآشنای دانشگاه علامه طباطبائی است. کزازی در این اثر نیز همانند تمام لحظات زندگیش تلاش دارد تا حافظ و پاسدار زبان فارسی باشد.
به گزارش عطنا، هفتمین مجموعه از دفتر شعر میرجلالالدین کزازی، استاد دانشگاه و پژوهشگر، با عنوان «در این خَم چرخ» از سوی نشر برسم روانه کتابفروشیها شد. این اثر دربردارنده سرودههای کزازی در قالبهای سنتی شعر از جمله قصیده و رباعی است که در سال 96 سروده شدهاند.
کزازی در کنار تمام آثارش، از «نامه باستان» گرفته تا شرح او بر سرودههای خاقانی و «در دریای دری»، به واسطه تلاشش برای حفظ و پاسداری از زبان و ادب فارسی در میان مخاطبان شهره است. کزازی چه در نوشتن و چه در سخن گفتن بر آن است تا گزندی از جانب او بر پیکره زبان فارسی وارد نیاید. این جد و جهد را در سرودههای او نیز میتوان یافت؛ سرودههایی که گاه زبان و فضای شعری ناصر خسرو و خاقانی را به یاد میآورد.
کزازی در مقدمهای درباره علاقهاش به سرودن شعر میگوید: در این خَم چرخ هفتمین دفتر از سرودههای من است... از این پیش، بارها گفتهام و نوشتهام که من سخنور نیستم، یا دست کم، سخنور پیشهورز(حرفه ای)، هرچند از سالیان دانشآموزی، گهگاه شعری میسرودهام که در هفتهنامههای آن روزگار، به چاپ میرسیده است. آنچه سرودهام، حتی اگر به خواست دیگری بوده است، از نهان و نهاد من برجوشیده است و بر زبانم رفته است و آنگاه، برخامهام.
هم از این روست که در میان کتابهایم که شمارشان فزون از صد پوشینه(مجلد) است، تنها هفت کتاب دفترها و جُنگهایی از سرودههای من است و کمتر از 10درصد آنها. با این همه، در سالیان میانین دهه فرجامین از سده چهاردهم خورشیدی، به گونهای چشمگیر، شمار سرودهها فزونی یافته است؛ آنچنانکه من، در این سالیان، بیش از همه سالیان پیش، چکامه سرودهام. هم از آن است که در میان دفترهای هفتگانه، پنج دفتر سرودههای سالهای 93 تا 96 را دربردارد.
این افزایش بیهوده نیست. انگیزهای نیرومند و بیپیشنه مرا به بیش سرودن برانگیخته است و همچنان برمیانگیزد. هنجار کار و خوی و خیم من آن است که در زمانهای مرده، به سه کار دست مییازم: یا میاندیشم یا میخوانم یا میسرایم.
سروههایی که در ادامه منتشر میشود، نمونهای از اشعار کزازی است که در استقبال از بهار و نوروز سروده شده است:
نوروز از راه میرسد، خندان لب؛
اکنون، ز شگفت، میگزد دندان لب
هر دم، به فنی دگر، جهان نو گردید
دندان چو فناور آمد و فندان لب
**
نوروز ز راه میرسد، فرخروز
روز نوَت آغاز شود، جانافروز
«نو شو!» شنو این پند، ز نوروز کهن
فرخنده کسی که شد، به جان، پندآموز