به گزارش عطنا، آیتالله صادقی رشاد، رئیس پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، در مراسم اختتامیه دومین همایش علوم انسانی قرآنبنیان به توضیح درباره مبانی روششناختی تولید علوم انسانی از قرآن کریم پرداخت و اظهار کرد: تردیدی نیست ما به عنوان امت اسلامی باید مسائلمان را با مبانی و مبادی اسلامی و متناسب با حکمت و معرفت بومی حل کنیم. مسائل علوم انسانی تابع مبانی، مبادی و منطق خویش هستند و میتوانند مکاتب گوناگونی را در چهارچوب هر مبنا و هر بنیاد فلسفی تشکیل دهند.
وی افزود: به عنوان یک ملت ریشهدار و دارای معارف عمیق و صاحب فکر و فلسفه هم خود باید بر مبنای داشتههای معرفتی موسس گفتمانهای معرفتی باشیم و هم به دیگر کشورها در جهان اسلام خدمات علمی ارائه کنیم. بجز ایران در سراسر عالم اسلام جایی صاحب فلسفه نیست. ممکن است در بعضی کشورها احیانا مباحث عقلی مطرح باشد اما صاحب مکتب نیستند؛ یعنی ما در دنیای اسلام جایی نداریم که فیلسوفان برجسته داشته باشند جز ایران. در غالب کشورهای اسلامی حتی فلسفه فهم نمیشود و فهم درستی از فلسفه وجود ندارد. جامعهای که فاقد فلسفه است نمیتواند واجد علوم مبتنی بر فلسفه باشد و تهی دست است. تنها ایران این ظرفیت معرفتی را دارد.
آیتالله صادقی رشاد ادامه داد: چندی پیش در همین دانشگاه من بحثی در حوزه علوم انسانی در خصوص مولفههای رکنی تشکیلدهنده علوم انسانی اسلامی عرض کردم و خواستم با آن بحث بر ضرورت تولید علوم انسانی اسلامی تأکید کنم. مولفههای رکنی یک علم را عبارت میدانیم از مبادی، موضوع، مسائل، منهج و غایت. پنج مولفه آنگاه که کنار هم قرار گیرند و با هم سازگار باشند یک علم پدید میآید. اگر این پنج مولفه فراهم شد خودبهخود یک دستگاه معرفتی تولید میشود. ما نام آن دستگاه معرفتی را علم میگذاریم. چون ما در هر پنج مولفه با دنیا متفاوت هستیم و پیشانگارههای ما با پیشانگارههای تمدن غرب متفاوت است و چون در حوزه موضوع با دیگران متفاوت هستیم و چون مسائل ما قهراً متفاوت است و همچنین روششناسی که معتبر میدانیم با روش دنیای غرب که مبتنی بر تجربه است مغایر است و ایضا چون هدف زیست انسانی با اهدافی که آنها مدنظر دارند متفاوت است علوم انسانی ما با آنها کاملا متفاوت خواهد بود.
وی تصریح کرد: امروز میخواهم درباره یکی از آن محورها صحبت کنم و آن مولفه روش و منطق است. برای تحول در هر علمی از دو مبدأ باید حرکت کرد: مبانی؛ منطق. پیشفرضها و مبانی نقطه عزیمت ما هستند به مسائل و منطق نقطه عزیمت دیگری است که به واسطه آن میتوانیم پاسخ این مسائل را پیدا کنیم. اگر بخواهیم علم متحول بشود باید از تحول در مبانی و منطق، توامان آغاز کنیم. هرگاه در هر جامعه انسانی مبانی تغییر کرد و منطق عوض شد معرفت در آن جامعه دگرگون خواهد شد و یک پارادایم نوعی به وجود میآید. لذا مسئله منطق و روش نقش فوقالعادهای در تولید معرفت دارد و تحول علوم انسانی مطلوب ما که باید اسلامی و بومی باشد نقطه آغاز تولیدش تحول در مبانی و تغییر در منطق است. قهرا در این نشست باید از روشی که تولید علوم انسانی را از منبع قرآن تسهیل میکند سخن بگوییم. شاید پانزده سال است روی موضوع تولید علوم انسانی از قرآن تلاش میکنیم. کارهای مفصلی هم در تولید روششناسی و منطق تولید علوم انسانی اسلامی و هم در حوزه مسائل و گزارههای علمی انجام شده است. در حوزه مبانی حدود چهل تحقیق انجام پذیرفته است. نوع دوستانی که در این حوزه کار میکنند هم دانش دانشگاهی دارند و هم فاضل حوزه هستند و توانایی استنباط و اجتهاد دارند.
رئيس شوراي حوزه علميه تهران در ادامه یادآور شد: خود بنده یک طرحی تهیه کردم با عنوان منطق جامع فهم قرآن ناظر به حوزه علوم انسانی. من فصلی از این طرح را میخواهم در این جلسه توضیح دهم. در این تحقیق بحث شده است که یک دستگاه و روش مطلوب باید واجد چه ویژگیهایی باشد. در یک بخشی از مجموعه مبانی و مبادی روش فهم بحث کردیم. یک روش وقتی بناست با قرآن مواجه شود و از نظر معارفی را استنباط کند مبتنی بر چه مبانی است که ما باید بر اساس آن مبانی به قرآن مراجعه کنیم. با هر نوع رویکرد و بر اساس هر نوع پیشفرضی نمیتوان با قرآن مواجه شد. اگر احیانا به ظاهر بتوان با هر پیشفرضی با قرآن مواجه شد با دست پر از اقیانوس قرآن نمیتوان خارج شد. مجموع مبانی که در تولید روششناسی فهم علوم انسانی از قرآن باید مورد مطالعه قرار گیرد اینها هستند. اول، مبانی متنشناختی. قرآن یک نص است و ما با یک متن روبرو هستیم و بناست معارف را از این متن استخراج کنیم. مبانی متنشناختی به دوسته تقسیم میشوند: مبانی عامه که در مواجهه با هر متنی باید آنها را لحاظ کرد، چه متن قدسی باشد و چه متن فلسفی و عقلانی. فرض بر آن است که با هر متنی روبرو میشویم عقلا باید گفت آنچه در مواجهه اولیه با متن فهم میکنیم مراد مولف همان است. این در همه متون و نصوص مورد لحاظ است. این یک ویژگی و مبنای عمومی است.
رشاد تأکید کرد: در قرآن دسته دومی از ویژگیهای متنشناختی وجود دارد که به قرآن اختصاص دارد. طبعا باید بر ویژگیهایی تمرکز کنیم که ناظر به قرآن کریم به عنوان نص وحیانی است. بدون لحاظ آن ویژگیها فهم قرآن میسر نمیشود؛ چنانکه اگر در مواجهه با هر متنی ویژگیهای عمومی و اختصاصی آن لحاظ نشود، فهم آن متن میسر نخواهد بود. شما در مواجهه با دیوان حافظ هم اگر به اضافه ویژگیهایی که هر متنی از آن برخوردار است، ویژگیهای اختصاصی دیوان حافظ را لحاظ نکنید نمیتوانید آن را فهم کنید. در این خصوص باید توجه داشته باشید که اولا این متن شعر است و شعر اقتضائات خود را دارد؛ ثانیا این شعر از یک شاعر اهل حکمت و معنا صادر شده است. اگر تصور کنیم یک آدم غیر متدین این شعر را گفته فهم ما به خطا خواهد رفت. باید بپذیریم شاعر عارف بوده و ذهن او آغشته به زبان عرفان است.
وی در ادامه سخنان خود یادآور شد: اگر پیشفرضهایمان درست نباشد و مطابق با واقع نباشد به خطا خواهیم رفت. در اینجا این شبهه مطرح میشود که وقتی ما با پیشفرض به سراغ متن میرویم، چیزی را به دست میآوریم که پیشفرضها به ما دیکته کرده است. در پاسخ باید گفت بستگی دارد پیشفرضهای شما درست است یا غلط است. اگر با پیشفرضهای غلط سراغ یک متن رفتید مطالب و مفاهیم غلطی به دست خواهید آورد اما اگر با مبانی و مبادی صحیح سراغ متن رفتید، این امر کمک میکند بتوانید متن را بفهمید. اگر ما مبانی صحیح سراغ متن نروید نمیتوانید با آن ارتباط برقرار کنید. این امر اختصاص به قرآن ندارد و هر متنی باید این جهات لحاظ شود.
عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی افزود: قرآن باید به لحاظ متنشناختی با این ویژگیهای دیده بشود: یک، وحیانیت و قدسانیت قرآن. قرآن یک متن وحیانی است و انسانی و بشری نیست. این متن هم به لحاظ محتوا و هم به لحاظ قالب از سوی خدا نازل شده است. صدها دلیل از خود متن به صراحت بر این دلالت میکند هم مضمون و هم الفاظ الهی و وحیانی است. این امر لوازمی خواهد داشت. وقتی این متن را وحیانی میدانید پیشفرضتان این خواهد بود که خطا در آن راه ندارد. وقتی قائل هستید قرآن وحی است و از ساحت الهی فرود آمده است، ساحت الهی مولد معرفت است چون علم از جنس وجود است و ایجاد فقط به ساحت الهی باز میگردد و خدای متعال این وحی را فرستاده است؛ یعنی از مبدایی که خطا در او راه ندارد فرود آمده است. عدم انسجام، تعارض و تناقض میتواند در متن راه پیدا کند اما وقتی بگوییم این متن وحیانی است، فرض تعارض و تناقض در متن وحیانی جای نخواهد داشت. پس یک خصوصیت وحیانت قرآن است. خصوصیت دوم، فطری بودن گزارههای قرآن است. قرآن کریم به زبان فطرت سخن میگوید. گزارههای قرآن فطری هستند و فلسفی نیستند. نباید انتظار داشته باشیم قرآن با ما مانند یک متن فنی فلسفی سخن بگوید.
در ادامه گفت: سومین ویژگی، حکیمانه بودن زبان قرآن است؛ یعنی در سراسر قرآن گزارهای ضد عقلی نخواهید یافت. قرآن عقلستیز نیست، البته ممکن است فراعقل باشد. وقتی بگوییم قرآن حکیمانه است، از این ویژگی یک سلسله فروع تولید میشود. وقتی میگوییم قرآن حکیمانه است یعنی زبان قرآن عقلایی است. خدا با زبانی با بشر تخاطب کرده است که بشر بتواند معارف را تلقی کند. اگر بنا بود خداوند متنی سمبولیک صادر کرده باشد که نتوان معارف آن را درک کرد پس وحی لغو بوده است. این خصوصیاتی که برشمردم این امکان را برای ما فراهم میسازد که سنجهای تولید کنیم و بر اساس آن فهم خود را از قرآن محک بزنیم و خطای در معرفت را مرتفع کنیم. ویژگی چهارم، هدایتمآلی قرآن است. همه آموزههای قرآن هدایتمآل است و قرآن سرانجام باشد راه هدایت و رسیدن به سعادت را نشان دهد. اگر قرآن هدایتمآل است، پس اگر چنان باشد که ما معنای آن را نفهمیم و نتوان فهم درست و غلط را از هم تشخیص دهیم با حکمت خداوند سازگار نخواهد بود.