۱۸ شهريور ۱۳۹۷ ۱۱:۴۶
کد خبر: ۲۵۳۱۸۸
al ahmad

آل‌احمد، برخلاف بسیاری از اهل فكر امروزی، آقا یا خانم دكتر نبود، عضو هیئت‌علمی هیچ دانشگاهی هم نبود، از فلان دانشگاه نام‌آور ایران یا خارج از ایران نیز مدارك عالیه نداشت، ادعای دانستن چهار، پنج زبان هم نداشت و وقتی در برابر استادی چون محمود هومن قرار گرفت، درحالی‌که به‌اصطلاح برای خودش كسی شده بود و سری در سرها درآورده بود، اما زانوی شاگردی بر زمین سود و به یادگیری فلسفه پرداخت.


به گزارش عطنا، محسن آزموده، روزنامه نگار حوزه فلسفه به بهانه ١٨ شهریور، سالروز درگذشت جلال آل‌احمد، یادداشتی در روزنامه اعتماد نوشته است که در ادامه می‌خوانیم؛


دو هفته گذشته، روزنامه‌ای به مناسبت درگذشت عزت‌الله انتظامی، چنین تیتر زد: «پیرمرد چشم ما بود»! كتاب‌خوان‌های ما به‌خوبی می‌دانند كه این عبارت، عنوان مقاله‌ای است از جلال آل‌احمد درباره نیما یوشیج، با امضای آذرماه ١٣٤٠ كه بعداً در كتاب ارزیابی شتاب‌زده (١٣٤٣) بازنشر شد.


این اولین بار نیست كه عبارت جلال به‌عنوان تیتر یك مطلب مورداستفاده قرار می‌گیرد و احتمالاً آخرین بار هم نخواهد بود؛ گواهی بر زنده‌بودن نویسنده ایرانی در حیات روزمره فرهنگی ما باوجود گذشت قریب به ٥٠ سال از زمان درگذشتش.


آل احمد در سال‌های اخیر به انحای مختلف موردنقد محققان و روشنفكران و پژوهشگران و متفكران ایرانی قرارگرفته است، برخی می‌گویند بی‌سواد بود و در مورد همه‌چیز اظهارنظر می‌كرد، عده‌ای برآنند شتاب‌زده بود و سرسری به هر حوزه‌ای سرك می‌كشید و چند نوك می‌زد و باز روز از نو، روزی از نو.


گروهی داستان‌نویسی‌اش را نقد می‌كنند و معتقدند نوشته‌های داستانی‌اش به قدرت و قوت نویسندگان پیش و پس از خودش نبود و شماری با عطف به ترجمه‌هایش نوشته‌اند كه برگردان‎هایش پرغلط بود. اهل فلسفه بر برداشت ناصوابش از مفهوم «غرب‌زدگی» كه احمد فردید واضع آن بود، تأکید می‌كنند و جالب است كه از این منظر، دو نظر بعضاً متناقض ارائه می‌شود: یك دسته می‌گویند آنچه فردید از غرب‌زدگی مدنظر داشت، با برداشت سطحی و سیاست زده آل‌احمد زمین تا آسمان فرق داشت و گروهی دیگر می‌گویند، آل‌احمد با توجه به جایگاه مهمش در حوزه روشنفكری زمانه‌اش، نقش مؤثری در بسط تجدد ستیزی فردیدی و قوت و قدرت گرفتن ایده‌های بازگشت به خویشتنی داشت.


یك دسته دیگر از منتقدان آل‌احمد، عمدتاً بر جایگاه او در میان روشنفكران سال‌های دهه ١٣٤٠ انتقاد دارند و با «پدرخوانده» نامیدن او، این ویژگی او را منافی منش روشنفكری یعنی آزاداندیشی و استقلال و خویش آیینی می‌خوانند. از دید ایشان سیطره فرهنگی آل‌احمد در آن سال‌ها، مانع از شنیده شدن صداهای دیگر بود و میدان به مخالفان برای ابراز عقیده نمی‌داد.


آنچه در این میان مورد غفلت قرار می‌گیرد، ذوابعاد بودن آل‌احمد و وجوه كثیری است كه سبب شده، باگذشت قریب به ٥٠ سال از زمان مرگش، هنوز آثارش در سطحی گسترده مخاطب داشته باشد و چنانكه در بدو سخن اشاره شد، حتی گروه‌ها و افرادی كه چندان میانه‌ای با نوع نگاه او ندارند یا مخالف خط فكری او هستند، به شكلی كه آمد، از تعابیر و نوآوری‌های او استفاده كنند.


آل‌احمد، برخلاف بسیاری از اهل فكر امروزی، آقا یا خانم دكتر نبود، عضو هیئت‌علمی هیچ دانشگاهی هم نبود، از فلان دانشگاه نام‌آور ایران یا خارج از ایران نیز مدارك عالیه نداشت، ادعای دانستن چهار، پنج زبان هم نداشت و وقتی در برابر استادی چون محمود هومن قرار گرفت، درحالی‌که به‌اصطلاح برای خودش كسی شده بود و سری در سرها درآورده بود، اما زانوی شاگردی بر زمین سود و به یادگیری فلسفه پرداخت و چنانكه در مقدمه «عبور از خط» ارنست یونگر آمده، باافتخار تمام نوشت كه این ترجمه در اصل از دكتر هومن است و او تنها آن را تقریر كرده و به شاگردی خود اقرار كرد.


بااین‌همه آل‌احمد نویسنده‌ای درجه یك بود، نثری منحصربه‌فرد و خاص خودش را داشت، دست‌به‌قلم بود و نگاه تیزبینی داشت، برخی تعابیرش مثل همان‌که در ابتدای سخن اشاره شد یا تعبیر «از رنجی كه می‌بریم» (عنوان یكی از مجموعه داستان‌هایش) همچنان توسط روزنامه‌نگاران به كار می‌رود، داستان‌نویس قدری بود و شماری از آثار داستانی‌اش مثل «نفرین زمین»، «مدیر مدرسه»، «ن والقلم»، «سه تار»، «زن زیادی» و «دیدوبازدید» هنوز خوانندگان فراوانی دارد.


جستارنویس (essayist) درجه یكی بود و مقالاتش درباره موضوعات متنوع فرهنگی، هنری، سیاسی و اجتماعی كماكان خواندنی است و باوجود گذر نیم‌قرن هنوز مستقل از موضوعشان خواندنی است و ارزش ادبی دارد، حتی اگر با محتوای آن‌ها موافق نباشیم. شم تیزی داشت و شاخك‌های ذهنش نسبت به وقایع پیرامونش شدیداً حساس بود و مهم‌تر آنكه جسور بود و با صراحت و بدون تعارف و مجامله حرف دلش را می‌زد.


از همكاری با سایر روشنفكران و محققان ابا نمی‌كرد و به‌خصوص درزمینهٔ ترجمه با مترجمانی چون علی‌اصغر خبره‌زاده، پرویز داریوش، منوچهر هزارخانی و سیمین دانشور همكاری می‌كرد؛ اما یكی از ویژگی‌های ماندگار آل‌احمد، سفرنامه‌نویسی و مردم‌نگاری‌های دقیق، هوشمندانه، انتقادی و خواندنی‌اش بود.


آل‌احمد غیر از سفرنامه‌های خواندنی‌ای چون «سفر روس» و «سفر امریكا» و «سفر ولایت عزراییل» كه برخی از آن‌ها چون «خسی درمیقات» (١٣٤٥) متن ادبی مستقل و ماندگاری است، سه تك‌نگاری نوشته است: «اورازان» (١٣٣٣)، «تات‌نشین‌های بلوك زهرا» (١٣٣٧) و «جزیره خارك در یتیم خلیج‌فارس» (١٣٣٩). این آثار بدون شك بهترین نمونه‌های درخشان و جذاب مردم‌نگاری در ایران هستند، با قلمی شیرین و خواندنی كه درعین‌حال نگاهی انتقادی به واقعیت زندگی روزمره مردم دارند و همچنان می‌توانند به‌عنوان اسنادی ماندگار و مستند برای مطالعه جغرافیای انسانی مناطق مذكور به كار روند.


بدون شك این تنوع شگفت‌‎انگیز یكی از اصلی‌‌ترین دلایل اثربخشی ماندگار آل‌احمد در فضای فكری و روشنفكری معاصر باوجود گذشت نیم سده زمان از مرگ اوست و همین می‌تواند به‌عنوان سرمشقی برای روشنفكران و محققان تك‌بعدی معاصر باشد كه با ادعای «تخصص‌گرایی» شجاعت و جسارت ورود به عرصه‌های متفاوت فرهنگی را ندارند و همین امر موجب می‌شود كه جامعه‌ای كه شدیداً به وجود چنین روشنفكرانی نیازمند است، نتوانند با اقشار گوناگون ارتباط برقرار كنند و درنتیجه در برج عاج خود منزوی می‌شوند و آثاری خلق می‌كنند (اگر بكنند) كه مخاطبانی محدود دارد.

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* captcha:
* نظر:
پر بازدیدها
آخرین اخبار