استاد جامعهشناسی دانشگاه علامه طباطبائی، گفت: «فرزند کمتر، رفاه بیشتر» شعاری است که از سوی غرب آمده است، حداقل پژوهشهای داخلی و برخی تحقیقات خارجی نشان میدهد چنین نیست که اگر تعداد فرزندانمان کمتر باشد انسانهای خوشبختتری هستیم.
محمدمهدی لبیبی، استاد جامعه شناسی دانشگاه علامه طباطبائی، درباره اهمیت فرزند آوری در خانواده و اجتماع، معضلات تک فرزندی و نگرانیها و دلمشغولیهایی که خانوادهها برای فرزند آوری روبه روی خود میبینند، گفت: فرزند و فرزند آوری پدیدهای است که روانشناسان، جامعه شناسان و اساتید سایر رشتهها نظرشان را درباره آن دادهاند، روانشناسان تأکید دارند که داشتن فرزند در جامعه یک پدیده شخصی و نیاز غریزی است، به طوریکه انسانها به طور طبیعی این نیاز را در وجود خود دارند و هدف از ازدواج هم رفع همین نیاز است.
وی افزود: ادوارد ویلسون بنیانگذار دانش سوسیوبیولوژی معتقد است که ژنهای انسان او را وادار میکنند که به بدن فرد دیگری منتقل شوند و از این طریق میخواهند دوام و بقا پیدا کنند چرا که احساس میکنند در جسم فرد دیگری بعد از مدتی ممکن است از بین بروند، لذا فرد را وادار به ازدواج میکنند و میخواهند از طریق ازدواج به شکل یک نوزاد جدید به حیات خود ادامه دهند. در واقع در این دیدگاه اعتقاد این است که ژنها هدفی جز بقا ندارند و بقای انسان هم از طریق فرزند آوری و تولد فرزند شکل میگیرد.
لبیبی تصریح کرد: اما روانشناسان معتقدند که داشتن فرزند در جامعه یک نیاز عاطفی است و آنها معتقدند خانمهایی که در کشورهای غربی فرزند ندارند سعی میکنند جایگزینی برای فرزند پیدا کنند، مثلاً بعضیها حیوانات خانگی نگه میدارند و نسبت به آنها محبت میورزند، پس احساس محبت به دیگران اگر از طریق طبیعی خود یعنی داشتن فرزند برآورده نشود آن زمان انسان طور دیگری این نیاز را برآورده میکند، حتی نسبت به اشیاء بی جان!
این استاد جامعهشناس خاطرنشان کرد: از سوی دیگر جمعیت شناسان هم معتقدند که جامعه همیشه به یک جمعیت متناسب نیازمند است چرا که به مرور زمان و در برخی مواقع تحولاتی نظیر جنگ، هرم سنی جمعیت را دچار تغییر میکند و این تغییرات در مسائلی نظیر مسکن، خدمات اجتماعی و ... جامعه را دچار مشکل میکند. در یک مثال واقعی متولدین دهه ۶۰ در یک دوره بیشترین تعداد جمعیت را در طول تاریخ ایران رقم زدند اما به ترتیب شاهد کاهش رشد جمعیت بودیم و الان به شرایطی رسیدیم که به آن babybust یا کاهش شدید و دور از انتظار جمعیت گفته میشود که میتواند ساختار جمعیت را تغییر دهد. وی در این باره اذعان داشت: بنابراین به نظر جمعیت شناسان همیشه یک جامعه باید تعادل جمعیتی داشته باشد و در یک نگاه استراتژیک آینده وضعیت جمعیتی مدنظر قرار بگیرد، در غیر این صورت به طور مثال اگر تعداد متولدین پسر و دختر با هم برابری نکند اینها در سن ازدواج با مشکل روبه رو میشوند و همین میتواند زمینهساز بسیاری مشکلات شود.
• وی در پاسخ به این سوال که: نظر جامعهشناسان در این رابطه چیست؟ گفت: جامعه شناسان جمعیت را در قالب خانواده و فعالیتهای اجتماعی و تأثیرات آن میبینند، از این منظر یک خانواده تک فرزند (silm family) است. به عبارتی طول دارد ولی عرض کافی ندارد و دیگر در این خانوادهها عمه، دایی و خاله و اقوامی نیست این خود میتواند روابط خانوادگی را دچار تحول و جامعه پذیری فرزندان را دچار مشکل کند، بچهها حالت انزوا پیدا میکنند و به تدریج دچار افسردگی میشوند چرا که هم بازی ندارند و باید متوسل به اسباببازیهای الکترونیک شوند که خود این هم تبعات منفی زیادی دارد.
بنابراین نسلها میراث داران فرهنگی هستند، انتقال فرهنگ از درون خانواده و به کمک پدر و مادر به فرزندان منتقل میشود، تک فرزندها آمادگی لازم را برای پذیرش فضاهای مناسب خانوادگی را ندارند و در محیطهای مناسب رشد نمیکنند بنابراین خود تک فرزندی یک معضل برای خانوادههاست. امروز متأسفانه ما با پدیده تک فرزندی روبه رو هستیم و این امر هم بیشتر خاص ایران است درحالیکه حتی در خود غرب هم خانوادهها دو دسته هستند یک دسته یا اصلاً فرزندی ندارند و دسته دیگری حتماً دو یا بیشتر فرزند دارند بنابراین پدیده تک فرزندی در ایران مسائل زیاد و نگرانیهایی را ایجاد کرده است.
• به هرحال امروز خیلی از خانوادهها توانایی مدیریت بیش از تک فرزند را ندارند و بسیاری از مشکلات اقتصادی و سایر مسائل را در این امر عجین میدانند، در نهایت چه معضلاتی را این پدیده تک فرزندی ایجاد میکند؟
پدیده تک فرزندی در واقع دو مسئله مهم ایجاد میکند؛ از یک سو خانوادهها این نگرانی را دارند که هزینه فرزند آوری بالا است و آنها قادر به تأمین مخارج نیستند و از سوی دیگر تحت تأثیر گفتههای اطرافیان خویش، پس از ازدواج تن به فرزندآوری میدهند و میخواهند رضایت پدر و مادر را جلب کنند بنابراین مجبورند راه میانه در پیش بگیرند اما فقط یک فرزند! یک فرزند هم تبعات زیادی برای خانواده و جامعه دارد و مشکلات جدی ایجاد میکند، بنابراین اگر بخواهیم فرزند آوری را به نشاط اجتماعی مرتبط کنیم باید بگوییم در جامعهای که روند فرزندآوری کند میشود در آن جامعه ما شاهد تولد کمتر نوزادان هستیم و قطعا نشاط اجتماعی در دراز مدت تحت تأثیر قرار میگیرد.
در هرحال، هر پدیدهای که بررسی میشود نقاط مثبت و منفیاش با هم در نظر گرفته میشود، ممکن است کسی فرض کند که بودن یک فرزند باعث رسیدگی بیشتر پدر و مادر میشود. از یک سو این بحث درست است اما از سوی دیگر یک فرزند تنها مشکلات عاطفی هم دارد. مثال دیگر زمانی که امید به زندگی را در جامعه در نظر میگیریم، عمرها به دلیل پیشرفتهای بهداشتی بیشتر میشود اما همین تبعات منفی هم دارد چرا که تعداد سالمندان را زیاد کرده و با پدیده population aging روبه رو میشویم و نیاز به بیمارستان، مراکز سالمندان و هزینههای دارو و درمان بیشتر پیدا میکنیم و همین جمعیت غیر فعال مشکلات زیادی به همراه دارد. بنابراین خود افزایش امید به زندگی فی نفسه مثبت و نشانه پیشرفت است اما تبعات مشکل سازی هم دارد. امروز کشورهایی نظیر ژاپن، سوئد و استرالیا با سالخوردگی جمعیت روبه رو هستند و نیروی کار کمی دارند بنابراین بافت جمعیتیشان با مشکل روبه رو است و مهاجرپذیر شدهاند.