این مشاور ازدواج و روانشناس خانواده با بیان اینکه زن و مرد نباید باور درونی متناقضی با هم داشته باشند، گفت: انطباق سن شخصیتی و ذهنی طرفین با هم، همکفو بودن خانوادههای طرفین از منظر اقتصادی و اجتماعی، استقلال فکری و مالی مرد، تیپ شخصیتی و کسب مهارتهای ارتباطی از پیشنیازهای یک ازدواج موفق است.
به گزارش عطنا، مراسم جشن با عنوان «ازدواج نکنید مگر با نیمه گمشدهتان» با موضوع«معیارهای ازدواج» به همت بسیج دانشکده روانشناسی و علوم تربیتی به مناسبت اعیاد شعبانیه و میلاد حضرت علیاکبر (روز جوان) با سخنرانی دکتر سعید عزیزی یکشنبه، 9 اردیبهشتماه در دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه علامه طباطبائی برگزار شد.
مسئله جوانان در کشور ما از موضوعات مربوط به فرصت و تهدید است. همه این جوانی در کشور ما ظرفیت عظیمی را آزاد میکند؛ مواجه با انسانهایی که در بهار زندگی خود و سرشار از شور و اشتیاق هستند، شاید علامت سوالهای زیادی را برای مسئولین امر ایجاد کند.
بلاخره هر چه که باشد، این جوانها به تحصیلات مناسب، کار، مسکن و البته نیمه گمشده خود احتیاج دارند! مورد اخیر موضوعی بود که سخنرانی ۹۰ دقیقهای سعید عزیزی را در سالن شهید بهشتی به خود اختصاص داد تا شاید کمکی برای انتخاب سرنوشتساز حضار غالبا جوان و البته مجردی باشد که هنوز نیمه گمشده خود را انتخاب نکردهاند.
سعید عزیزی که دکترای ادیان دارد سابقه خوبی هم در مشاوره و روانشناسی به خصوص در حوزه مسائل مربوط به جوانان دارد؛ وی که در سالروز تولد حضرت علیاکبر (روز جوان) و با موضوع معیارهای مکمل و منطبق در ازدواج صحبت میکرد، بارها با طبع شوخ و طنازيهایش حاضران را به وجد درآورد و لحظات شادی را برای دانشجویان رقم زد؛ به این امید که از ورای این شوخیها درس گرفته و در انتخاب نیمه گمشده خود درست عمل کنند!.
اهم صحبتهای ایشان از این قرار است: «در معیارهای مکمل از آنجایی که ما با وجه تکمیلکنندگی طرفیم، تضادها برجسته میشوند از این جهت صفتهای مکمل در ازدواج به ویژگیهای جنسیتی اشاره میکنند که دختر و پسر را از هم متمایز میکنند؛ در مورد معیار انطباقی اما دیگر مسئله جنسیت مطرح نیست، مثلا بین دو فرد همجنس نیز ویژگیهای انطباقی حاکم هستند؛ آنچه به طور عامیانه همکفو و همسان بودن از نظر ویژگیهای فرهنگی، مذهبی، اجتماعی و خانوادگی گفته میشود.
تمرکز صحبتهای من در این جلسه حول محور همین دو معیار اصلی و تاثیرات و مصادیق هر یک با توجه به نقشی که در زندگی زوجین دارند، خواهد بود.
از نمونه ویژگیهای وابسته به جنسیت یا همان معیارهای مکل تفاوت زن و مرد در احساسی و منطقی بودن است، چنان که مردان به طور طبیعی منطقی و زنان احساسی هستند و این بسیار تنظیم و تعدیل کننده است، چرا که تصور کنید، اگر هر دوی زن و مرد منطقی یا برعکس احساسی بودند، در زندگی مشترک و اداره آن به چه مشکلاتی که برخورد نمیکردند؟
اما یک مشکل دیگر آن است که به هر دلیل زن و مرد از نقش و طبع واقعی خود دور شوند؛ مثلا مرد احساسی باشد و زن منطقی! اینجا تعادل و طبیعت زندگی و نقشها، الگوها و مسئولیت طرفین با هم عوض میشود که بسیار خطرناک است و بنیان خانواده را تهدید میکند. خانوادهها در تربیت فرزندان خود توجه داشته باشند که فرزند پسر خود را مردانه و فرزند دختر خود را زنانه تربیت کنند تا آنها در آینده آمادگی ایفای نقش طبیعی و جنسیتی خود را داشته باشند.
یک مورد دیگر که به خصوص از منظر روانشناختی مطرح میشود، تفاوت ساختاری مغز زن و مرد در ادراک و شناخت است که در روابط عاطفی هم نقش اساسی ایفا میکند. ساختار مغز مرد بیشتر تحت تاثیر «ادراکات بصری» اوست و از این جهت ارزیابیها و قضاوتهای او ناشی از «آنچه که میبینید» است؛ به همین جهت مردان بیشتر به عینیات و نتایج عملی اقدامات واکنش نشان میدهند.
در مورد زنان قضیه برعکس است و ساختارمغزی آنها از طرق آنچه که میشنوند تحریک شده و بر این اساس به ارزیابی و قضاوت میپردازند.
در مشاوره به زوجین توصیه میشود که مرد به زن محبت کلامی کند و اگر این کار از عهده او برنمیآید، آن را به صورت مکتوب ابراز کند. چرا که ابراز محبت مثلا از طریق یک نامه هم برای مردان راحتتر است و هم تاثیر عاطفی دیرپاتری بر زنان میگذارد چرا که کمرنگترین جوهرها از قویترین حافظهها ماندگاری بیشتری دارد.
با این حال اگرچه بر ایفای نقشهای اختصاصی جنسیتی تاکید کردیم، بخشی از توانایی درک متقابل میان مرد و زن شناخت متقابل آنها از ویژگیهای جنس دیگر است. آنچنان که تستهای روانشناسی وجود دارند که جنبههای زنانه مردان و جنبه های مردانه زنان را میسنجند و این تستها که برگرفته از آرای یونگ، روانشناس معروف است و آنیما (بخش زنانه در ناهوشیار مرد) و آنیموس (بخش مردانه در ناهوشیار زن) را نشان میدهد، کمک میکند که بفهمیم چه میزان فاصله از مقدار متعادل داریم.
بدیهی است که هر مرد باید ویژگیهای غالب مردانه در کنار ویژگیهای مکمل و فرعی زنان داشته باشد و این برای زنان هم صادق است.
اما در مبحث ازدواج هر ویژگی که ارتباط مستقیم به جنسیت زوج یا زوجه ندارد، صفتهای منطبق هستند که در اینجا به آنها میپردازیم؛
یکی از مهمترین ویژگیهای انطباقی «باورهای درونی» است، که به خط قرمزها و باورهای درونی ما اشاره میکند، چیزی که اصطلاحا سر آن شوخی نداریم! طبیعی است که در چنین شرایطی زن و مرد نباید باور درونی متناقضی داشته باشند. مثلا در مباحث اعتقادی که مصداقی از باورهای درونی است مصداق ضربالمثل کبوتر با کبوتر باز با باز است!
یک مسئله مهم آن است که باورهای درونی معیارهای ما هستند و به هیچ عنوان نباید شرط شوند! مثلا شرط گذاشته میشود که فلان دختر خانم برای آنکه عروس ما بشود باید چادری شود و آن دختر بنا به مصلحتهایی در ابتدا این را میپذیرد؛ اما این پذیرش از آنجایی که از روی اعتقاد درونی نیست و ریاکارانه و اجباری است، دوامی نمییابد و پس از مدتی زندگی طرفین بر سر این مسائل دچار آشوب و تنش میشود.
صفت منطبق دیگر انطباق سن شخصیتی و ذهنی طرفین با هم است، در اینجا به رغم اینکه در۶۰ درصد موارد سن تقویمی (شناسنامهای) با سن شخصیتی افراد یکسان است، تاکیدی روی سن تقویمی افراد نمیشود و سن شخصیتی طرفین مورد نظر است.
در دین اسلام دختران زودتر به بلوغ میرسند و سن شخصیتی آنها از پسران که در ۱۵ سالگی به بلوغ میرسند بیشتر است، بنابراین توصیه میشود که پسر یک اختلاف سنی تا دو تا ۶ ساله به لحاظ سن شخصیتی با دختر داشته باشد و این از آنجایی که مرد مدیر و تکیهگاه خانواده است این مسئله اهمیت مییابد. با این حال تاکید بر روی سن شخصیتی است، به این معنا که اگر یک فرد ۴۰ ساله و یک فرد ۲۰ ساله هر دو سن شخصیتی ۳۰ ساله داشته باشند، مشکل جدی در ازدواج آنها نیست.
ازدواج در سنین زودهنگام، یعنی پایینتر از ۲۲ سال برای آقایان به صلاح نیست، چرا که این افراد در این سن تابع هوس، ظواهر، هیجانات و احساسات تندی هستند که قدرت تصمیمگیری را از آنها سلب میکند؛ از دیگر سو ازدواج در سن بالاتر از ۳۰ سال نیز برای آنها خوب نیست، چرا که به دام منطقگرایی و عیبجوییهایی میافتند که عملا ازدواج را برای آنها ناممکن میکند.
سومین ویژگی همکفو بودن به خصوص خانوادههای طرفین از منظر اقتصادی و اجتماعی است چرا که وقتی ازدواجی رخ میدهد تنها بین دو نفر نیست و متقابلا وصلت بین دو خانواده رخ میدهد. ازدواجهای بالیوودی و ازداوج شاهزاده و گدا یک داستان است و در واقعیت جایی ندارد. به بیان سادهتر این استعاره که فردی با اسب سفید که در دوران معاصر منظور از آن ماشینی مدل بالا است به سراغ من بیاید تنها در صورتی صلاح و رواست که خود فرد نیز اسبی سفید! ( همان ماشین مدل بالا ) داشته باشد.
دختران در ازدواج جدای از اینکه به وضع مالی پسر توجه صرف کنند به این نگاه کنند که آیا ثروت مالی این پسر ناشی از خانواده اوست و یا خودش کار کرده و به دست آورده؟ صراحتا به شما عرض میکنم که میان یک پسر بیپول ولی باجنم و مستقل و یک پسر با خانواده پولدار که ثروتش ناشی از حمایت خانواده است، اولی را انتخاب کنید چرا که آنچه در مرد اهمیت دارد جنم و عرضه و انگیزه او برای پیشرفت است که نوید آیندهای خوب را برای او میدهد و نه ثروت خانوادهاش.
در مسئله ازدواج درونگرایی و برونگرایی بسیار حائز اهمیت است و تنها در ازدواج هم نیست، این دو مولفه وجودی انسان در انتخاب رشته تحصیلی و شغل هم اهمیت فوقالعادهای دارند.
افراد درونگرا، افرادی عمیق و جدی، رنجور و حساس و دارای زمینه برای استرس و اضطراب هستند که نیاز به تمرکز و تنهایی دارند، این افراد قدرت تمرکز و مانور زیادی روی یک مسئله دارند. یک برنامهنویس کامپیوتر که یک سره تا ۱۲ ساعت پشت لپتاپ کد میزند، بهتر است فردی درونگرا باشد تا موفق شود، بنابراین بهتر است افراد کار و رشته را مطابق با روحیات خود انتخاب کنند.
در مقابل افراد برونگرا، افرادی سطحی و راحت و خونگرم، معاشرتی و اهل ارتباطات هستند، اینها در رشتههای مدیریتی، وکالت، روانشناسی و ارتباط با مشتری بسیار موفق هستند. پس زن و مرد باید به لحاظ درونگرایی و برونگرایی همسان با یکدیگر باشند.
سعید عزیزی در پایان در پاسخ به سوال یکی از حضار مبنی بر اینکه «دختری از من خواستگاری کرده است! آیا صلاح میبیند این مسئله را پیگیری کنم؟»، گفت: طبیعت مرد مبتنی بر نیاز، عاشق شدن و درخواست کردن است، در حالی که طبیعت زن مبتنی بر ناز، خواسته شدن و معشوق بودن است، چنانچه این توازن به هم بخورد برخلاف طبیعت و نقش جنسیتی افراد عمل شده و به خصوص دیده میشود که چون سازگاری با فرهنگ ما ندارد، بعدها پسر سرکوفتهایی را به دختر در این مورد میزند که بسیار ویرانگر، آسیبزننده و حرمتشکن است؛ بنابراین من توصیهای به اینگونه ازداوجها نمیکنم.»