۱۰ ارديبهشت ۱۳۹۷ ۱۶:۲۳
کد خبر: ۱۸۵۷۱۶

▫️عباس کیارستمی، کارگردان ایرانی در تپه‌های اطراف تهران، که محل ساخت فیلم «طعم گیلاس» او است- ۱۳۷۶.

عباس عطار با چشمی بی‌خواب به چشم‌اندازهای فاجعه خیره شد؛ خیرگی‌ای که – شگفتا! – فرزندان مرددِ امروز را به تصویرِ بی‌رتوش دیروز خیره می‌کند. عکس‌های عطار، سیمای نفرت‌انگیز «خشم انقلابی» و مرتبتِ «آزادی‌خواهی» آن نسلِ شوریده را در منظرهٔ تاریخ محک می‌زند و، در پرتگاهِ محتوم، فرزندان امروز را به «شک‌» و فرزندان دیروز را به «پاسخ‌» وا می‌دارد.

 

به گزارش عطنا، عباس عطار، عکاس برجسته ایرانی آژانس عکس مگنوم که در ایران به‌واسطه عکس‌هایش از رخدادهای انقلاب 57 نزد مخاطبان ایرانی از شهرت بیشتری برخوردار است، در روز 5 اردیبهشت‌ماه جاری پس از مدت‌ها تحمل بیماری سرطان در سن 74 سالگی در پاریس درگذشت.

 

عطار، که با نام عباس مگنوم در جامعه هنری شهرت داشت، عکاس خبری ایرانی زاده سال 1323 در شهر خاش واقع در استان سیاستان و بلوچستان بود که در معروف‌ترین عکس‌هایش مربوط به انقلاب بافرا در آفریقا و عکس‌های خبری متعدد از کشورهای بنگلادش، ویتنام، خاورمیانه، شیلی، آفریقای جنوبی و زادگاهش ایران حضور داشت. این عکاس بزرگ در سال ۱۹۸۱ به آژانس عکس مگنوم پیوست و در سال ۱۹۸۵، عضو تمام‌وقت آن شد. او در سال‌های ۱۹۹۸ تا ۲۰۰۱، رئیس دوره‌ای این آژانس عکس بود.

 

پس از مرگ عطار، مطالب زیادی در ارتباط با وی و عکس‌هایش منتشر شد که از جمله آنها، آزاد عندلیبی، شاعر و مترجم در صفحه اینستاگرام خود نوشت: عباس عطار، مثل هر عکاس بزرگی در «قلب فاجعه» در «دل تاریکی»، حاضر بوده و به‌سهم خود نگذاشته تا «تاریخ» روایتِ مسلط پدران و پدرخوانده‌ها باشد. عکس‌های عباس عطار از برههٔ انقلاب کم‌نظیر است؛ شهادتی از سرِ صدق که تاریخ را از انحصارِ روایت انقلابیون و حاکمان سابق و لاحق، به یک اندازه، بیرون کشیده است. تا آنجا که می‌دانم انگشت‌شمارند کسانی که به اندازهٔ او توانسته باشند آینده و گذشتهٔ «زن» را در آن لحظهٔ فاجعه هویدا کنند. انسان را بی‌واسطه نظاره کنند، اگرچه به‌واسطهٔ لنز نظاره‌اش می‌کنند. عباس عطار آینده و گذشتهٔ آن انقلاب را با تمرکز بر «زن» روایت کرد؛ زنی که دیده نشد، اولویتِ ایدئولوژیک نداشت، لکاتهٔ بالقوه تلقی شد، کتمان شد و دست‌آخر به زنجیر کشیده شد و فرموده شد که بایگانی شود. زنی در محاصره. زنی در محاق. زنی مضطرب که آیندهٔ فاجعه را، بیش از هر نمودِ دیگری، پدیدار می‌کرد. عباس عطار با چشمی بی‌خواب به چشم‌اندازهای فاجعه خیره شد؛ خیرگی‌ای که – شگفتا! – فرزندان مرددِ امروز را به تصویرِ بی‌رتوش دیروز خیره می‌کند. عکس‌های عطار، سیمای نفرت‌انگیز «خشم انقلابی» و مرتبتِ «آزادی‌خواهی» آن نسلِ شوریده را در منظرهٔ تاریخ محک می‌زند و، در پرتگاهِ محتوم، فرزندان امروز را به «شک‌» و فرزندان دیروز را به «پاسخ‌» وا می‌دارد. مرگ عباس عطار عکاس دوباره این پرسش را طنین‌انداز کرد: کدام فرزند دیروز است که بتواند روایت لنز عکاس را «تکذیب» کند و «انکار» کند؟ و کدام انقلابیِ دیروز است که بتواند در برابر شهادتنامهٔ عباسِ عکاس خاموش بماند؟

 

دو حسرتم از مرگ عباس عطار این‌هاست: نرسیدیم مصاحبه‌ای مفصل با او داشته باشیم. و اینکه او در ایران نبود تا این‌بار در تقاطع خیابان انقلاب و ابوریحان به چهرهٔ «آینده» خیره شود.

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* captcha:
* نظر:
پر بازدیدها
آخرین اخبار