اخلاق به عنوان يک مولفه اساسي در سلامت جامعه و تاکيد منابع ديني به اين موضوع ما را بر آن داشت تا اين دغدغه ديني - اجتماعي را از منظر روانشناسي بنگريم. بياخلاقيها و پرخاشگريهاي زماني در جامعه بروز و ظهور پيدا ميکند که افراد آن جامعه ضعفهاي شخصيتي و آموزشي داشته باشند و متاسفانه اين موضوع عليرغم توصيههاي فراوان بزرگان دين مبين اسلام هم اينک مبدل به يک اپيدمي در کشور شده است. جهت آسيبشناسي پرخاشگريهاي جامعه و چگونگي بازگشت به اخلاق نبوي- علوي، گفتوگوي صميمي با دکتر ابوالقاسم عيسي مراد استاد گروه روانشناسي دانشگاه علامه طباطبايي و مديرکل امور تربيتي و مشاوره وزارت آموزشوپرورش داشتيم. دکتر عيسي مراد که صاحب کرسي تدريس روانشناسي اجتماعي با رويکرد اسلامي است معتقد است اگر دين و اخلاق به معناي واقعي درون سازي شود همواره نظام اجتماعي خوب و به دنبال آن انسان خوب، ازدواج خوب، خانواده خوب، دانشگاه و مدرسه خوبي خواهيم داشت.در ادامه متن گفتوگوي «مردمسالاري» با دکتر ابوالقاسم عيسي مراد را ميخوانيم:
نظر به اينکه ارزشهاي اخلاقي و موضوع آن در فرهنگهاي مختلف،معيارهاي متعددي دارد؛ به اعتقاد شما اين ارزشها در فرهنگ «ايراني اسلامي» شامل چه موارد اخلاقي است و چه آسيبها و تهديدهايي در اين زمينه وجود دارد؟
ارزشهاي اخلاقي معاني مختلفي دارد؛ از اين رو با تعاريف مختلفي از اخلاق روبه رو خواهيم بود.برخي ارزشهاي اخلاقي را وابسته به مسائل بومي ميدانند برخي ديگر آن را مربوط به هنجارهاي اجتماعي، فرد محور يا اجتماع محور ميدانند، برخي مجموعه اينها را تعريف مناسب از اخلاق ميدانند و با گستره بينالمللي به اخلاق نگاه ميکنند؛ برخي ديگر اخلاق را بر اساس مباني ديني طراحي ميکنند. در واقع اخلاق يعني رفتار و عملکرد مکرر انسان که ميتواند مبتني بر فضيلت يا رذيلت باشد؛بنابراين اخلاق هر چه باشد تعريف درستي از خود در جامعه ارائه ميدهد.
ما به اخلاق در دو طيف نگاه ميکنيم حتي زماني که از ارزشهاي اخلاقي صحبت ميکنيم باز شامل دو طيف از ارزشهاي ذاتي فطري مثبت و گاهي ارزشهاي منفي مقابل ما است اما در مجموع اخلاق براي جامعه ارزشهاي هنجاري است در نتيجه نگاه ما به موضوع اخلاق به فرهنگ هر جامعه بستگي دارد. شاهد هستيم برخي از فرهنگها در دنيا براساس عرف تعريف شده است و به عنوان استاندارد بينالمللي درآمده است يک مثال ساده براي آن هم وجدان و بيوجداني است هر يک از اين مولفهها ميتواند در نوع نگرش افرادي که در يک جامعه زندگي ميکنند تاثيرگذار باشد، بنابراين اگر بخواهيم اخلاق را بر اساس نگاه عمومي درنظر بگيريم حتي چگونگي رفتار من و شما موجب محبوبيت و مطلوبيت و يا از جهتي ديگر مورد انتقاد و ايراد قرار ميگيرد. کينه و هر چه از جنس پليديها است از نظر اخلاق مطرود است. اگر اخلاق و ارزشهاي اخلاقي را بنگريم گاه ممکن است ما در حوزه سياست،اقتصاد، آموزش، خانواده و...رفتارهايي از خودمان بروز و ظهور بدهيم که اخلاق در آن لحاظ نشده باشد.اگر اخلاق به عنوان محور کار باشد و اخلاق محوري به عنوان اولين مولفه انسانها، عدالتمحوري و تعادل محوري از اولين نتايج مثبت خوشاخلاقي در جامعه خواهد بود؛ معناي اعتدال نيز همين است.
به تعبير ديگر اعتقاد و باور داشتن به ارزشهاي انساني و اخلاقي، اعتدال و انسان گرايي هم جزيي از اخلاق است چنانچه که به درستي در تعبير آلپورت آمده باور دروني و دين درون سو بدون تظاهر، اخلاق است . از اين رو ارزشهاي دروني به درستي ميتواند به اخلاق محور بودن فرد کمک کند تا جايي که حتي اگر به يک جمله درست در زندگي برسيم در حقيقت برنده هستيم.بعد از اخلاق محور بودن انسانها ديگر نگاههاي او، برخوردها، بدهبستانها و حوزههاي فعاليتي از جمله اقتصاد، مديريت، اجتماع و... تعريف ميشود.
نتيجه اخلاق مداري زيباييهاي بسيار در زندگي فردي و اجتماعي ما است اما متاسفانه انسانها از آن غافل شدهاند. اگر دين ما دين اخلاقي باشد قطعا تعريف ما از اخلاق درست خواهد شد.اين ارزشهاي اخلاقي گاهي از طرف فرد ناديده گرفته ميشود سرانجام در جهان با بحران در زندگي اجتماعي روبه رو ميشويم که داراي پيام خوبي نيز نخواهد بود که در پي آن اعتقاد و اعتماد آدمها به هم کم شده و ارتباطات معيوب گشته بالاخره اخلاق اين روزها معاني مختلفي دارد اما آنچه در فرهنگ ايراني از آن ياد ميشود اخلاق براساس و مولفههاي فرهنگ ديني است که ميتواند همه ارزشهاي جمهوري اسلامي را براي ما تعريف کند همچنين مسائل بومي داخل فرهنگ اسلامي وجود دارد که به عمل ما جهت ميدهد.
موضوع قابل بحث در رابطه با ارزشهاي اخلاقي از جمله موارد مهم در روانشناسي و روانشناختي ارزشهاي اخلاقي و درونيسازي آن است.در اين زمينه وظيفه خانواده، نظام آموزشي، سياستگذاران و فضاي کلي جامعه چيست و در اين زمينه با چه نقصهايي مواجه هستيم؟
نکته قابل توجه که شما هم به آن اشاره داشتيد دروني سازي اخلاق است؛اگر دين درون سو شود آنچه که در کلام و عمل انجام ميشود اصل و مبنا قرار ميگيرد.نمونه اين امر در قيام عاشورا،حرکت انقلابي حضرت امام خميني و حرکت انقلابي جمهوري اسلامي از سال 42 و در جريانهاي سياسي متفاوت بر همه آشکار است؛ به واقع اگر اخلاق درون سو شود بر حسب اينکه دين درون سو و اخلاق دروني انسان محور قرار گرفته است نه اخلاق به تنهايي بسياري از مشکلات به سادگي حل خواهد شد اما متاسفانه جامعه دچار پلاسيدگيهاي رواني- اجتماعي شده است. اخيرا مقاله اي درارتباط با آينده فرهنگ ارائه دادهام که درون سازي فرهنگ از اين بعد کاملا شرح داده شده.به اعتقاد من اگر خوشبينانه به موضوع نگاه کنيم دنيا در يک واپسزدگيهاي خستهگونه خسته خواهد شد ولي چون برون رفتي جز اخلاق و ايثارگري براي درمان آن وجود ندارد بايد زمينه را براي خروج از اين بحران فراهم کنيم.راه حل آن هم ايجاد فضاي مناسب براي باور آن و حضور اساتيد برجسته در دانشگاهها به منظور آموزش و تدريس بهترين مباحث اخلاق ارتباطي است ازطرفي آموزش خوب همراه با اهميت و ارزش هميشه در ذهن ماندگار خواهد بود حتي در تعاليم ديني ما بارها به اين نکته اشاره شده است.
اگر دين و اخلاق به معناي واقعي درون سازي شود همواره نظام اجتماعي خوبي خواهيم داشت و به دنبال آن انسان خوب،ازدواج خوب،خانواده خوب،دانشگاه و مدرسه خوبي خواهيم داشت از اين رو همه بخشهاي زندگي ما براساس مولفه دروني شدن ارزشهاي اخلاقي شامل بايدها ونبايدها تعريف ميشود و آنچه در تعريف مباني ديني و اخلاقي از آن به عنوان فرمول دقيق ياد ميکنيم، ميتواند فضايي سالم در جوامع بشري براي ما ايجاد کند در نتيجه اين فضاي سالم آرامش برايمان به ارمغان خواهد آورد.فرهنگ ما بايد در جهتي حرکت کند تا اخلاق را به عنوان حس و درک دروني در وجود ما نهادينه کند و به رشد و کمال برسد.
گاهي حسن فعلي و گاهي حسن فاعلي در اخلاق مطرح است و گاهي هر دو اعتقاد من بر اين است صرف اين که آدم خوب باشد اگر عمل بد انجام دهد بد نيست اما اگر بر اساس فرهنگ باشد. يعني هم ما آدم درست و اخلاقي باشيم و هم عمل اخلاقي انجام دهيم ميتواند فضاي مطلوب در جهت ايجاد استانداردهاي عرفي و شرعي به وجود آورد.خوشبختانه در فرهنگ ديني ما معيار اخلاق است همچنين امام به ملت ايران آموزش داد اخلاق، محور و معيار زندگي وکار باشدتا کمکي باشد براي نهادينه کردن فرهنگسازي دروني.
در سطح کلان چه سياستگذاريهايي براي نهادينه کردن اخلاق در جنبههاي مختلف اجتماعي داريم؟شما به عنوان روانشناس اجتماعي چه راهکاري را براي جبران اين نقصها پيشنهاد ميدهيد؟
اخلاق مجموعه اي از رفتار و آداب و رسوم و سنتها است که در فرهنگ جا ميگيرد اما براساس فرهنگ و تاريخ وابسته به ارزشها و هنجارهاي اجتماعي که ما آن را تعريف ميکنيم از جامعه اي به جامعه ديگر متغير است.اخلاق هم زيربناي ژنتيکي دارد و هم آموزشي يعني از والدين به فرزندان منتقل ميشود و همه در اثر آموزش و تربيت منتقل ميشود و تاثيراتش را ميگذارد؛ازطرفي با توجه به ارزشهاي اخلاقي و قدمت آن در کشورمان، ملت هميشه با اخلاق شناخته شدهاند. خانواده، يادگيري، آموزش، دانشگاه، محيطهاي آموزشي، رسانه و شبکههاي اجتماعي و ...به شدت در رواج فرهنگهاي اخلاقي در هر جامعهاي تاثير گذار هستند.اگر اخلاق و زيرسازيهاي آن بنيادي شود و براساس چارچوب تعريف شده در مباني ديني به خوبي عمل شود با اخلاق زيربنايي و ساختاري و درون سو در جامعه روبه رو خواهيم بود.
پرخاشگري به عنوان اختلال روانشناختي با نمود اجتماعي ملموستري در جامعه مشاهده ميشود؛بسياري از کارشناسان معتقداند پرخاشگري امروز جامعه را تهديد ميکند.شما چه عوامل فردي و اجتماعي را در افزايش پرخاشگري در جامعه دخيل ميدانيد؟
پرخاشگري در اخلاق جزو مباحثي است که اگر بتوانيم براي آن چاره بينديشيم تمام مشکلات حل خواهد شد. در حوزه فردي و اجتماعي مشکلات ما با چارهجويي براي پرخاشگري از بين خواهد رفت.مشکل از آنجا ناشي شد که به دنبال فرعيات رفتيم و اصول را کنار گذاشتيم. در پي آن احترام، توجه به ديگران،توجه به هم نوع، انساندوستي، صداقت و لطافت، انسانيت، بيريا بودن و... از بين رفت.
با توجه به تعاريف گوناگون از پرخاشگري (گاه مستقيم و گاه غيرمستقيم) يک اصل زير بنايي براي مقابله با خشونت فرهنگ غني «ديني اسلامي» و بومي خودمان است.به وضوح ميدانيم پرخاشگري علت نيست بلکه معلول است و به معناي انواع اختلالات رواني و اجتماعي از آن ياد ميشود.نابهنجاريهاي فردي خانوادگي فکري و... ميتواند عامل اينگونه رفتارها باشد.در هيچ يک از نظريات روانشناختي پرخاشگري را جدا از اختلالات به حساب نياورده اند ولي آن مصداق اين همه جنگ در جهان است.آمارها به شدت غمانگيزند.
در اين نوع از اختلالات رواني سيستمهاي عصبي فرد درگير است و در ذهن بحرانهاي فکري و اجتماعي موج ميزند تا جايي که در محيط اجتماعي و اخلاقي از خود پرخاشگري نشان ميدهند. به تعبير روانشناسان زيستي - اجتماعي اگر به خوبي اصول آموزش داده شده را عملي کنيم به اصل خود بازگشته و بسياري از نگرانيها از بين خواهد رفت حتي ميتوانيم برون داد مطلوب بجاي بگذاريم. روانشناسان اجتماعي معتقد به فرهنگ ديني بهترين کمک را به جامعه ميدهند. اما وظيفه ما اين است تکنيکهايي را آموزش دهيم که پرخاشگري را کمتر کند تا نهايتا از بين برود.متاسفانه امروز در جوامع بشري به مردم توجه نميشود؛از اين جهت پرخاشگري عامل طلاق واعتياد حتي در پارهاي از موارد اينکه فرد به بدن خود آسيب ميرساند نوعي پرخاشگري است وچون ناکامي خود و تعادل شناختي خود را حل نکرديم دچار بحران شديم اينها باعث ميشود پرخاشگري مصداق پيدا کند.
سلامت رواني جامعه از مقولههاي مهم و حياتي در سياستگذاريها است چه خلاءهايي در اين زمينه مشاهده ميکنيد؟
حرکتهاي خوبي در حال انجام شدن است در کنار اين حرکتها دانشگاهها به قرار خود رسالت و فعاليت خود را ادامه ميدهند علاوه بر آن برخي از فرهنگها در جامعه ايجاد شده مثل حوزه علميه و همايشهاي آموزشي در حال شکل گيري هستند.از اين رو تلاش براي سازگاري بهداشت روان فرد و به حداقل رساندن اختلالات و حداکثر نمودن سازگاري در حال انجام است. هدف ما ايجاد انعطاف اجتماعي مبني برسازگاري است بهداشت رواني حتي در دورههاي مختلف آموزشي از طريق مربيان کارآزموده و توانمند در حال انجام است همچنين وضعيت بهداشت رواني به خوبي در مدارس و مراکز آموزشي جاافتاده است. قاعده اصلي اين است که بتوانيم اين فعاليتها را نهادينه کنيم زماني که داراي انعطاف نباشيم بيماري داريم. نتيجتا اين سازگاري اجتماعي موجب سلامت رواني نميشود.اگر توجه ما به دين باشد ميتوانيم بهداشت رواني داشته باشيم و اگر برگرديم به اصل اخلاق و دين راحت ميتوانيم اختلالات را به حداقل برسانيم.
برگشتن به بحث جهاني شدن و برخورد فرهنگها چه تاثيري در آموزش و تربيت فرزندان و روحيات افراد دارد وچگونه ميتوان برخورد صحيح داشت؟
فرهنگ بينالملل هم قطب مثبت وهم قطب منفي دارد ما يک راه بيشتر نداريم آن هم دور نگه داشتن خود از شناخت نادرست و باور غلط است در فرهنگ ديني اسلامي در اين مورد بسيار آموزش داده شده است همچنين براساس اصول ديني، واکسينه کردن تربيت و فرهنگ ديني ميتواند ما را در مقابل فرهنگهاي بيمار محافظت کند، حتي چه بسا يک فرهنگ درست را ترويج دهد تا از درون خطا نکنيم و به باور برسيم.از انقلاب اسلامي در ظاهر و باطن پيروز ميتوانيم بياموزيم بدون خونريزي هم ميتوان به همه ممالک دنيا يک فرهنگ درست و غني اسلامي را ارائه وانتقال داد.
خلاء اساسي در زمينه مشاوره در آموزشوپرورش احساس ميشود در استخدامهاي اخير اين سازمان آيا سهمي براي روان شناسان و مشاوران لحاظ شده يا نه؟
درخواستهايي بر اين مبنا ارائه دادهايم حتي در کميسيونهاي شوراي عالي آموزشوپرورش هم بيان شده که بايد نيروهاي انساني متخصص در آموزشوپرورش متناسب با نيازها تربيت شوند و بر اين اساس تحول بنيادين در تمام دورههاي آموزشي عملياتي شود. تقريبا مشاوراني هم در حال خدمت هستند. خواست ما هم اين بود ولي به دليل محدوديتهايي دولت نتوانسته هنوز اين امر را گسترش دهد اميدواريم در بازه زماني کوتاه اين نيروي انساني را تامين کنيم.
منبع: مردم سالاری