هنرمند، فعال فرهنگی و فرزند استاد معتمدنژاد: تا کی خود را در چنبره کمبودهای حاصل از بیتدبیری گرفتار سازیم و به استانداردهای جهانی نیندیشیم که مبادا متهم به استفاده از خیل واژههای غیرمتعارف شویم؟ تا کی به بهانههای گوناگون، خود را از مسیر توسعه همهجانبه جهانی محروم سازیم؟ تا کی بر قانون، چتر توصیه و ارتباطات فردی بگسترانیم تا بیعدالتی و ناهنجاریها در تمام ارکان اداری حاکم شده و از درون آن فساد به هر شکلی دامن جامعه را آلوده سازد؟
به گزارش عطنا، وحید معتمدنژاد، فعال فرهنگی در یادداشتی در روزنامه آرمان به مدیریت کشور انتقاد کرده و نوشته است؛
«باز هم غافلگیر شدیم!» این جمله را بارها از زبان مسئولان شنیدهاید که در بروز حوادث طبیعی و غیرطبیعی کاربرد فراوانی دارد. در واقع تکرار آن در ادبیات آسیبهای سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی دلالت بر نوعی ناکارایی در انجام تعهدات (خواه مسئولیت اجتماعی افراد و خواه مسئولیت اداری) آنها دارد که بر پایه واگذاری نادرست و ناشایستگی در واگذاری مسئولیتها اعمال میشود.
زمانی که در سپردن مسئولیت، بیشتر از ارتباطات تنگاتنگ و دوستی و حزبی و افراد بدونبازنشستگی به بهانه تجربهاندوزی استفاده میشود، استفاده از نیروی تفکر، خلاقیت و نوآوری جوان ایرانی، کمتر در راس برنامهها قرار میگیرد.
زمانی که دانستههایمان از هر پدیدهای به بایستههای کارکردی و جبرانی در التیام و رفع آسیبها قد نمیدهد، آن میشود که امروز در مواجهه با حوادثی چون زلزله، آتشسوزی و... بدون چاره میشویم و نعمت برف و باران به نقمت تبدیل شده و «آسمان» به زمین دوخته میشود.
چنین حوادثی در تمام دنیا روی میدهد، اما رویدادی اجتماعی که به سیاست ختم شود، حادث نمیشود و از دل آن هزار بهانه برای راضی نگهداشتن افکار عمومی در بستر رسانهها و شبکههای اجتماعی و سطح اجتماع درج نمیشود. بپذیریم که مدیریت ما، مدیریت توجیه و بهانههاست، مدیریتی که هرگاه با حادثه و یا فاجعهای روبهرو میشود با پیامهای گوناگون سعی در آرامکردن افکار عمومی دارد تا سرپوشی بر بسیاری از ناکارآمدیها گذاشته تا مبادا به چینش سازماندهی حزبی و تشکیلاتی کوچکترین خللی وارد آید!
امروز جوامع به مدد ارتباطات بیدارتر از آنند که اطلاعات در بند حذف و لاپوشانی گرفتار آید و بخش عظیمی از اجتماع بیاعتنا از کنار سودمندی جریان آزاد اطلاعات عبور کنند. بپذیریم امروز دسترسی به اطلاعات در اتاق فکر سازماندهیشده و غیرشفاف تولید نمیشود بلکه برعکس اتاق فکر شیشهای اجتماع چنان ناظر بر اعمال سیاسی است که از آن سرمشقی برای حل بحرانها برای مسئولان نگاشته شده، خواه از آن رونویسی کنند، خواه چارهاندیشی!
بپذیریم امروز مسیر جهانیشدن صرفا از شعار نمیگذرد و در این مسیر آنچه باید جهانی شود، علاوه بر نبود مرز فناوری و اطلاعات، یکپارچگی روح و ارتباطات انسانی است که جامعهای متحد را نوید دهد و این به معنای توسعه پایدار است که امروزه راه گریزی از آن نیست. از هر گوشه و کنار کشور پهناورمان هر روز اخبار ناگوار به گوش میرسد و هر روز بهدنبال «توجیه دادهها!» تا کی در هسته اصلی و کانون حوادث بهدنبال مقصر باشیم و از کمبود منابع و امکانات به هزاران دلیل سیاسی و غیرسیاسی شکایت به فرجامخواهی ببریم که کاملا از اصول اولیه دانش و تجربه در حوزههای مختلف آسیبزایی بیبهره است؟!
تا کی خود را در چنبره کمبودهای حاصل از بیتدبیری گرفتار سازیم و به استانداردهای جهانی نیندیشیم که مبادا متهم به استفاده ازخیل واژههای غیرمتعارف شویم؟ تا کی به بهانههای گوناگون، خود را از مسیر توسعه همهجانبه جهانی محروم سازیم؟ تا کی بر قانون، چتر توصیه و ارتباطات فردی بگسترانیم تا بیعدالتی و ناهنجاریها در تمام ارکان اداری حاکم شده و از درون آن فساد به هر شکلی دامن جامعه را آلوده سازد؟
کوتاه سخن آنکه ما همه ایرانی هستیم و بهدنبال یک هدف: «سربلندی ایرانزمین که ریشه در قدمتی طولانی دارد» و همه در برابر قانون و روح دینداری حاکم بر آن که موجب رستگاری شود، مسئولیم. پس همه به خود آییم و خود را با خودی و غیرخودی از هم تفکیک نسازیم و بهدنبال اعتلای ایران و روح از خود گذشتگی ایرانی باشیم. ایران ثروتمند است، از ثروت آن همهمان بهره جوییم.