۲۷ آبان ۱۳۹۶ ۱۴:۵۴
کد خبر: ۱۵۲۱۰۲
Morteza mardiha

 پژوهشگر فلسفه و استاد دانشگاه:  این تصور که مردم همه خوبند و‌ مدیران همه بد، و ستایش شورمند و شعفناک یکی و نکوهش حماسی و مبارزاتی دیگری، یا خودپسندی و بی‌انصافی است یا حقه‌بازی و سوء استفاده از فرصت.




به گزارش عطنا، دکتر مرتضی مردیها، استاد پیشین دانشگاه علامه طباطبائی در یادداشتی در آرمان نوشت:


دنیای مجازی سرشار است از انتقاد در ارتباط با نسبت سیاست و زلزله و مدیریت بحران. از جمله دیدم نوشته‌اند کاروانی از کمک‌های مردمی از سوی راهزنان ربوده شد. بعد زیر خبر نوشته بود: پلیس بی‌کفایت! برای من توجه‌برانگیز است که کمتر کسی به ‌این فکر می‌‌کند که ما بنی‌بشر چنان موجوداتی هستیم که در میانمان کسانی پیدا می‌شوند که زلزله برایشان موقعیتی مناسب برای غارت است.


فقط ایراد گرفتن از پلیس برایمان جالب‌توجه و مهم است. همان دنیایی که آن راهزن را ساخته آن پلیس و من و توی منتقد را هم ساخته است. به گمان من کاروان‌های خبرهای زلزله هم گاهی مورد دستبرد راهزنان است. کسانی که زلزله برایشان موقعیتی مناسب برای برپاسازی طوفان انتقاد سیاسی است.


به ما انتقادی وارد نیست؟ مثلا در همین مواجهه ما با مواجهه مدیران و مقامات سیاسی با زلزله یا چیزهای شبیه آن؟ چه میزان از آسیب‌های زلزله و دیگر مشکلات ما ناشی از بدی مدیریت و برنامه‌ریزی است؟ قطعا زیاد است ولی چقدر؟ طبیعت و مردم (از راهزنان کمک‌های مردمی تا عمله و بنا و مهندسان مسکن مهر) در کنار مدیران و مسئولان در مشکلات نقش دارند.


زلزله برای هر انسان سالمی در اصل دو اقتضا دارد: همدردی و کمک. اگر به جای این دو و اگر «بیش از این دو» آن را موقعیتی برای طوفان انتقادهای درست و غلط می‌دانید کمی در اصالت خود شک‌ کنید. زلزله دردآور است در اصل به ‌این دلیل که دنیای سنگی سیاه کروکور، جان و روح و جسم انسان‌ها را چه آسان له می‌کند؛ سپس دردآور است چون می‌بینیم کسانی چنین وضعیتی را فرصتی نه برای کمک و همدردی بلکه برای غارت می‌بینند و پس از این دردآور است؛ به ‌این‌جهت که کسانی از خود ما وظیفه خود را در هر موقعیتی که به نوعی مربوط به ‌این ماجراست خوب انجام نداده یا نمی‌دهیم.


البته پس از اینها یا در کنار اینها نوبت ناراحتی از مدیران و برنامه‌ریزانی هم هست که در این خصوص خوب عمل نکرده یا نمی‌کنند. همچنان‌که می‌شود از شور و شعور و‌ دلسوزی مردم و البته برخی دست‌اندرکاران از سطوح مختلف قدردان و بلکه مغرور بود. این تصور که مردم همه خوبند و‌ مدیران همه بد، و ستایش شورمند و شعفناک یکی و نکوهش حماسی و مبارزاتی دیگری، یا خودپسندی و بی‌انصافی است یا حقه‌بازی و سوء استفاده از فرصت.


ممکن است از من یا از خود بپرسید گیرم که چنین باشد، این حساسیت خود من چه توجیهی دارد. آن دسته از مسئولان با این کارنامه نیاز به چنین دلسوزی و حمایتی دارند؟ حتی اگر مردم و طبیعت هم عامل مشکل باشند؟ پاسخم این است: می‌دانید یکی از علل اصلی (در حوزه علل فکری و ارادی) انقلاب چه بود؟ همین‌که به‌قدری از مسئولان (راست یا دروغ) بد گفتند و اغراق کردند که نتیجه‌اش این می‌شد که برخیزید و براندازید همه‌چیز درست می‌شود. (عجالتا در مقام مقایسه میزان و سنخ بدی آن مسئولان و اینان نیستم!) فرض کنید روزی روزگاری در این مملکت مدیریت به‌گونه‌ای عالی و بی‌نقص شد؛ لابد منتظریم که زلزله نیاید یا اگر آمد جایی خراب نشود یا اگر شد، کمک‌ها در اسرع وقت برسد و خیلی خوب هم توزیع شود؟ چنین نخواهد شد، هرچند قطعا بهتر از این خواهد بود، اما (و چه امای مهمی!) به درجاتی.



ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* captcha:
* نظر:
پر بازدیدها
آخرین اخبار