سرویس اجتماعی باشگاه خبری علامه طباطبائی(عطنا) ، گفتگو از علامه عزیزی و حامد حقیقی یکتا : اعتياد همواره به مثابه يک مشکل و معضل اجتماعي در جامعه ما مطرح بوده است و طي ساليان متمادي نهادهاي اجتماعي و دولتي و همچنين خانوادهها تلاشهاي بسياري در راه مبارزه با آن کردهاند.
به همين دليل ما نيز بر آن شديم تا به نوبه خود و اين بار از منظر روانشناسانه و به دور از کليشههاي هميشگي در مبحث اعتياد همراه با ماني رفيعي دانشجوی دکتري روانشناسي باليني ، از اساتيد و مدرسان روانشناسي دانشگاه علامه طباطبايي و درمانگر اعتياد موسسه روانشناختی بیدار به بحث و گفتوگو بنشينيم.
مانی رفیعی اردستانی ، متولد 1365 ، فارغ التحصیل رشته شیمی در مقطع کارشناسی از دانشگاه صنعتی شریف ، کارشناسی ارشد روانشناسی بالینی از دانشگاه علامه طباطبائی و در حال حاضر با کسب رتبه ۱۱ کنکور سراسری دکتری در رشته روان شناسی عمومی، مشغول تحصیل در مقطع دکترا دانشگاه علامه می باشد . وی در حوزه روان درمانی، از سال ۱۳۹۱ با کلینیک بیدار، به مدیریت دکتر محمود گلزاری ، از اساتید برجسته دانشگاه علامه ، به عنوان مشاور مشغول به فعالیت می باشد و زمینه های اصلی فعالیت رفیعی حوزه های افسردگی، سوگ، اضطراب، اعتیاد و مشکلات نوجوانان می باشد.
گفتوگوي ما با این کارشناس مسائل اعتیاد را ميخوانيد.
مهمترين عوامل گرايش افراد به اعتياد را چه ميدانيد؟
تشخيص اعتياد در جامعه ما معمولا از لحاظ جامعه شناختي بررسي ميشود. از اين رو اعتياد خود به خود ما را به ياد يک معضل اجتماعي مياندازد ولي در واقع بخش روانشناختي آن پررنگتر از بخش اجتماعي آن است.
هر آدم در بستر مکاني و فرهنگي و خانوادگي و اقتصادي خاصي زندگي ميکند. اين در حالي است که ممکن است انسانهاي ديگري که در همان محيط زندگي ميکنند در معرض استفاده از مواد مخدر باشند، اما چه چيزي سبب ميشود که اين شخص خاص دست به مصرف بزند؟
اين جاست که بايد توجه داشته باشيم در ابتدا ما با يک شخص طرف هستيم که محصولي است از تمامي بسترهايي که شخصيت او را شکل داده است.چه در درمان، چه در سبب شناسي اعتياد همواره با اين تحليل شخصيت کلي روبرو هستيم.
لذا ما بايد در بحث اعتياد به تفاوتهاي شخصيتي افراد نگاه کنيم نه شباهتهايشان. ما همواره ياد گرفتهايم که علل اعتياد افراد را طبق چند دليل مشخص و کليشهاي و کلي بررسي کنيم.
در حالي که نبايد چنين باشد. شناسايي علتهاي فردي اعتياد مقدم بر درمان است چرا که بايد تاثير اين عوامل را بر شخصيت فرد مورد تحليل قرار داد تا بتوان در پروسه درمان يا حتي پيشگيري دست به عمل زد.
در واقع ميتوان گفت يکي از علل اصلي گرايش افراد به اعتياد فروپاشي ارزشهايي است که فرد شخصيت خود را بر مبناي آنها بنا کرده است و اعتياد به منزله يک ابزار دمدستي و پاسخ کوتاه و غلط به اين کمبودها و بيارزشيهاست.
بنابراين نميتوان علتهاي کليتر چون فقر يا... را جزو علل اصلي اعتياد دانست چرا که کشورهاي ديگري هستند که از لحاظ فقر اقتصادي بسيار پايينتر از کشور و مردم ما هستند اما نرخ اعتياد آنها به اندازه ما نيست.
يا اين درست نيست که بگوييم هم مرزي با کشورهاي توليد کننده مواد مخدر به ويژه ترياک يکي از معضلات ازدياد مصرف است.
خب اگر چنين است چرا مصرف شيشه در بين معتادان کشور ما حرف اول را ميزند؟ اکنون مساله اعتياد در کشور ما به سمت قرصهاي روانگردان در حال حرکت است.
حتي مواردي است که افراد به داروهاي ترک اعتياد، اعتياد پيدا ميکنند.
لذا بايد اين سوال را در برابر هر معتاد بيان کرد که چرا فرد به سمت اعتياد رفته است. بنابراين با توجه به تفاوت شخصيتها و همچنين تفاوت علتهاي گرايش به اعتياد، بايد درماني منحصر به فردي براي افراد باشد.
بازه سني که معتادان بيشتري را شامل ميشود چه دوره و چه سني است؟
در واقع ريشههاي گرايش به اعتياد در سنيني شکل ميگيرد که فرد در دوره ساخت معنا و تعريف هويت و ارزش براي خويش است.
تربيت اوليه خانواده در شکلدهي ارزشهاي ماندگار و مثبت براي سراسر زندگي کودک نقش بسياري ميتواند داشته باشد پس از آن مدرسه وهمسالان از موارد مهم است.
اگر در اين مسير کودک ارزشهاي ذاتي براي خود نسازد بعدها اين ارزشها کارکرد خود را براي او از دست ميدهند.
هرچقدر که اين ارزشها قويتر باشند امکان فروريزي آنها کمتر است در نتيجه فرد از خطرات مصونتر است حال آن که اگر اين ارزشها شکننده باشند در هر سني که تخريب شوند و از بين روند و فرد را بيهويت کنند، آن سن، سن شروع اعتياد است.
در واقع فرد پس از اين شکستها دچار يک درد روحي خواهد شد که از پس حل کردن آن بر نميآيد لذا به اعتياد روي ميآورد.
حال اگر بخواهيم به صورت عددي بگويم در حال حاضر سنين نوجواني از سنين پر خطر براي شروع اعتياد است که اين شروع غالبا ابتدا با سيگار است سپس انواع مواد مثل ترياک، حشيش و... بازه سني 15-25 سال در کشور ما سنين غالب شروع اعتياد است.
چه نوع مخدرهايي در بين افراد جامعه ما به ويژه جوانان مورد استفاده است؟
براي جواب اين سوال بايد در ابتدا يک تعريف از موادمخدر داشته باشيم. ما مادهاي که خارج از برنامه غذايي يا دارويي يک فرد باشد که بدون تجويز پزشک مصرف شود و تاثير روانشناختي بر انسان بگذارد را مخدر حساب ميکنيم.
در ايران غلبه موادمخدر بر مواد سنتي است اما اين غلبه کمکم دارد به سمت مواد صنعتي به ويژه شيشه ميرود. شيشه در ابتدا به خاطر ناشناس بودن و همچنين نبود قوانين مجازات سفت و سخت فرصت پيدا کرد که در بين مردم رسوخ کند و جايگزين مواد سنتي مثل ترياک شود.
نشاطآور بودن شيشه در اوايل مصرف و همچنين احساسات سرخوشي و تمرکزي که در مصرفکننده ايجاد ميکند ميتواند دردها و ناکاميهاي فرد را براي مدتي بياثر کند.
لذا اين کارکرد مثبت و موقتي شيشه انگيزه مصرف را در فرد بالا ميبرد. همچنين به خاطر اين که اين ماده به راحتي در داخل خود کشور تهيه و توليد ميشود و از مواد اوليه در دسترس و ارزان در توليد آن استفاده ميشود از ديگر مخدرها، قيمت به نسبت پايينتري دارد همين قيمت پايين باعث شده است که در بين اقشاري که درآمد زيادي ندارند جا بيفتد.
به عنوان مثال جواناني که از والدين پول تو جيبي ميگيرند ميتوانند با همان پول توجيبي کمشان شيشه تهيه کنند.
نکتهاي ديگر که بايد اشاره کنم در رابطه با شيوع مصرف الکل در جامعه است که به ويژه در بين قشر جوانان اين پديده بيشتر شده است و ميتوان اينگونه گفت که اعتياد آينده جامعه ما بعد از شيشه، الکل خواهد بود.
متاسفانه يک کلينيک ترک الکل توسط بهزيستي ايجاد شده بود که با واکنش تند مسوولان مواجه شد و اين کلينيک تعطيل شد. اما چه بخواهيم و نخواهيم مصرف الکل به شدت بالا رفته است و اين نگران کننده است و بايد از همين الان براي مبارزه با آن اقدام کرد.
اقدامات دولت را در راستاي برخورد با معضل اعتياد در جامعه چگونه ارزيابي ميکنيد؟
شايد يکي از آسيبهاي مهم ما در جامعه سياستگذاريهاي کلي دولت در بحث رسيدگي به معضل اعتياد است.
در واقع ناديده گرفتن ويژگيهاي شخصي افراد در درمان و همچنين گماشتن ارگانها و افراد غيرمتخصص به عنوان متوليان ترک و نگهداري معتادان، از جمله آسيبهايي است که ناشي از سياستهاي دولت است.
به طوريکه وزارت بهداشت به عنوان ارگان متولي درمان شناخته ميشود. همچنين درمانگر يک پزشک عمومي است که وظيفه دارد در فرايند درمان يک روانشناس و يک مددکار را هم به کار بگيرد.
حال گزينشي که براي اين افراد انجام ميشود بر مبناي تخصص و اصول درمان اعتياد نيست.
مشکل بعدي در رابطه با کمپهاي ترک اعتياد است، متاسفانه نظارت چنداني بر اين کمپها نميشود و اين ضعف عملکرد دولت است.
از طرفي دولت نميتواند اين کمپها را جمع کند و نظارت سازمان يافتهاي بر اين کمپها ندارد. مشکل ديگر اصرار وزارت بهداشت صرفا بر ترک کردن اين افراد است لذا درمانهايي که زودتر جواب ميدهند در دستور کار هستند مثل متادون درماني که عوارض اين روشها هم سنجيده نميشود.
متادون درماني درمان اثر بخشي است ولي حجم زياد استفاده آن که توسط دولت پيگيري ميشود کاملا غير کارشناسي و نگران کننده است. به عنوان مثال يکي از به کارگيريهاي غلط اين روش اين است که آن را براي معتادان شيشه تجويز ميکنند.
در حالي که درمان مصرف شيشه متادون درماني نيست. اين کار نه تنها اعتياد شيشه را در فرد از بين نميبرد بلکه او را به متادون هم معتاد کردهايم و ممکن است فرد يا برگردد به مصرف شيشه يا که هر دو را با هم مصرف کند و اين تاکيد دولت برروي متادون درماني با اين حجم و گستردگي ناشي از همان سياستگذاريهاي کلي دولت است که آسيبش را به اين شکل ميبينيم.
با اين اوصاف علل عدم موفقيت درمان معتادان و بازگشت آنها به مصرف دوباره چيست؟
درمان اوليه اعتياد کار بسيار راحتي است. اين درمان يک فرايند 2-3 ماهه است. اما چيزي که آسيب زننده است اين است که يک معتاد بعد از ترک در خلاء رها ميشود يا اين که آن نبود ارزشها که بيشتر بحث کرديم دوباره عاملي است براي از سرگيري اعتياد. در واقع آن فرد درمان نشده است بلکه مسکن او را از او گرفتهايم، لذا در اولين برخورد با موقعيتهاي ناکامکننده دوباره مصرف مواد از سرگرفته ميشود.
وضعيت تاسفآورتر در مقوله ترک اعتياد در کشور کمپهاي ترک هستند که عموما حتي روانشناس و پزشک عمومي هم در آنها پيدا نميشود. معمولا يکي از معتاداني که ترک کرده است را ميآورند به عنوان ليدر و آنها هم براساس تجربههاي شخصي خودشان افراد معتاد را تحت بازپروري قرار ميدهند. حتي بعضا اين کمپها تست ورودي براي سنجش ميزان مصرف، نوع مصرف و شرايط بدني آن معتاد را ندارند.
حال به نظر شما درمان معقول و مناسب براي اعتياد در کشور چيست؟
تا اينجا اينگونه گفتيم که علل روي آوردن افراد به اعتياد اکثرا دردهاي رواني و خلاءهاست. بنابراين در بحث درمان بايد به اينکه توجه کنيم که براي افراد ارزشها و شادکامي در جامعه ايجاد کنيم. نبود اين فضاها در جامعه ما به شدت احساس ميشود و اين خلاءها نرخ افسردگي را در کشور ما بالا برده است. اين بحث بيشتر جنبه پيشگيرانه دارد. اما در درمان معقول سردرمانگر و متولي درمان بايد در مرحله اول مددکار باشد.
همچنين بايد مددکار از روانشناسي متخصص استفاده کند. حداقل از روانشناس باليني استفاده کنند که با بحث درمان آشنايي داشته باشد و اين نکته را مدنظر قرار دهند که اصل درمان اعتياد پس از ترک شروع ميشود.
نگهداري و بازپروري معتاد براي جلوگيري از رفتن دوباره به سمت مصرف است.
اما نکته مهم نگهداري معتاد از نرفتن دوباره به سمت مواد است و اينجا نقش روانشناس پررنگتر از بقيه است.
از اين مرحله به بعد بايد روانشناس به طور انفرادي فرد را تحت نظر بگيرد.
همچنين مددکار اجتماعي بايد وضعيت فرد را در جامعه و خانواده بهبود بخشد و تحت کنترل بگيرد و همچنين يک دارودرماني توسط روانپزشک براي درمان عوارض جسمي و رواني پس از ترک مثل افسردگي و اضطراب برگشت به مصرف لازم است.
اين مجموعه ميتواند موفقيت بيشتري در روند درمان و عدم بازگشت معتاد به مصرف را تدارک ببيند.
درست است که اين مدل درمان هزينهبردارتر نسبت به ديگر اشکال درمان است و همچنين نميتوان توقع داشت که به صورت صددرصد همه افراد را درمان کند، اما به جرات ميتوان گفت که بازده بيشتري نسبت به ديگر روشها داشته است.
اگر اين درمان به خانوادهها شناسانده شود ميتوان اميدوار بود که مراجعين بيشتري به اين سمت بروند و در نتيجه بهبوديهاي بيشتري حاصل شود.
برخوردهاي سلبي از قبيل دستگيري و زنداني کردن معتادان را چگونه ارزيابي ميکنيد؟
وقتي که يک معتاد دستگير ميشود و به زندان برده ميشود دولت با خانواده معتاد ارتباط برقرار ميکند و به آنها ميگويد که اين فرد رابستري کنند و با اين شرط تحويلش ميدهند يا اينکه در صورت نداشتن خانواده فرد را به کمپهاي اجباري ميفرستند و اين کار هم فقط صرفا يک عکسالعمل است از طرف دولت به اين مقوله که آن هم بعد از کلي فشارها و الزامات اجتماعي دولت راضي به آن شده است.
در مورد زندان هم اگر بگويم که وضعيت معتاد در زندان بدتر ميشود بيراه نگفتهايم چراکه مواد آنجا به راحتي در دسترس هست همچنين وجود معتادان ديگر در کنار او انگيزه عمل را بالاتر ميبرد.
وجود قوانين سخت گيرانه آيا موثر خواهد بود؟
قطعا وجود و در دسترس بودن مواد در سطح جامعه در گسترش مصرف مواد تاثير به سزايي دارد. بنابراين لازم است که قانونهاي سفت و سختي از مراجع قضايي براي مبارزه با توليد و پخش مواد تعيين گردد.
علاوه براين در دسترس نبودن آسان مواد به کار درمان معتادان در ترک هم کمک بسياري ميکنند. اما اين نکته را بايد در نظر بگيريم که معتاد به خاطر اعتيادش نبايد مورد برخورد قانوني واقع شود.
آقاي رفیعی به عنوان سخن پاياني با اعتياد در کشور چه بايد کرد؟
براي مبارزه با اعتياد بايد اول از خانه شروع کرد يعني خانوادهها. بايد خانوادهها بچههايشان را ارزشمند بار بياورند و آنها را در راستاي هدفمند زندگي کردن ياري دهند.