بعد از نماز مغرب و عشا در مسجد دانشگاه علامه طباطبائی واقع در پردیس مرکزی مراسمی برای دانشجویی که دو هفتهای از زمان سفر کردنش برای یادگیری زبان فارسی میگذرد، با گفتن شهادتین دین اسلام و مذهب شیعه را لبیک میگوید.
محمد برزگر و سجاد قاسمپور فارسانی-عطنا؛ 1020 کیلومتر آنطرفتر، 1378 سال پیش، مردی با خاندان خود به کربلا وارد و مردانشان شهید و زنان و کودکانشان به اسارت گرفته میشوند.
5379 کیلومتر آن طرفتر، 41 سال پیش، کودکی در گوشهای از دنیا متولد میشود که در آن نه رنگ و بویی از دین بود و نه خبری از آن مرد شهید و خاندان به اسارت رفتهاش.
و امروز فاصلهها برداشته شده و تاریخ به هم رسیده و جشن تولد «خوان کارلوس» در مجلس عزای امام حسین(ع) در مسجد امام علی(ع) دانشگاه علامه طباطبائی برگزار میشود.
خوان کارلوس که از وقتی شهادتین را گفته، نام حضرت رسول یعنی «احمد» را برای خود برگزیده است، متولد 1966 در بارسلون اسپانیا است.
به قول خودش در جامعهای به دنیا آمده و زندگی کرده که نه فقط اسلام، که خدا را نیز نمیشناختتند، در یک کلام «دین بیدینی» مذهب غالب این جماعت بوده است.
خودش میگوید در این دوهفتهای که به ایران آمده است، اوایل تصویری از ایران و دین نداشته است. وقتی پا به خوابگاه میگذارد و در کنار دانشجویان مسلمان قرار میگیرد، نماز آنها برایش عجیب و جالب جلوه میکند. از هم اتاقیاش که میپرسد چه میکنید، جواب میشنود: «با خدا صحبت میکنم» و این برای تشنهای در کویر بیخدایی، چون آبی گوارا بود که به کاماش خوش نشست.
پرسید و پرسید و پرسید تا خدا را، دین را و اسلام را شناخت و امروز (سوم مهرماه 96) با شهادتینی که به زبان آورد، اسلام را به زبان دل اقرار کرد.
احمد کارلوس، مهمان مجلس عزای هیئت اصحاب عاشورایی دانشگاه علامه طباطبائی است. کمی خجالتی است و کم صحبت، گوشهای نشسته و به دیوار نگارههای مسجد امام علی (ع) دانشگاه نگاه میکرد.
داستان یک تازه مسلمان در جمع دهان به دهان چرخید تا سخنران پس از منبر امام حسین(ع) از احمد دعوت کرد تا جلوی مجلس حاضر شود.
احمد که پشت میکروفون حاضر شد، سؤالات یکی یکی گل کرد.
چه شد که مسلمان شدی؟
چند وقت است که مسلمان شدی؟
چه حسی داری؟
اسلام را چگونه دیدی؟
احمد، آرام و پیوسته تعریف میکرد، از شروع برخوردش با اسلام تا امروزی که شهادتین را گفته است. حسی که به اسلام دارد، حسی است که به قول خودش تا کنون تجربه نکرده است. حس آرامشی که با حس حمایت همراه است و حمایت از جانب خدا.
به مجلس عزای ارباب که اشاره میشود، خودش از این داستان متعجب است. میگوید روزی شهادتین را گفته که روز تولدش نیز بود... و حالا هم در مجلس اربابی ایستاده که تا چند روز دیگر عاشورایش را به عزا مینشینیم.
درباره حسین(ع)، عاشورا و اربعین میگوید. حرکت به سوی کربلا را یک آرمانگرایی میداند و کربلا را یک آرمانشهر. دوست دارد خودش نیز در این آرمانگرایی سهمی داشته باشد.
کار به سؤالاتی از جنس اسلام و سیاست باز میشود. خودش میگوید چندان با رسانهها ارتباط خوبی ندارد. اما همانقدر که تا امروز شنیده، اسلام آن چیزی نیست که آنور آبیها معرفی می کنند. میگوید حتی یقین دارد که داعش ساخته آمریکا و عربستان سعودی است.
احمد میگوید در این دوهفته ایرانیها چنان به چشمش خوب آمدند که بعید میداند داعش از دل اینها برخواسته باشد.
سؤالها که تمام میشود، حجتالاسلام اکبریاقدم، مسئول نهاد رهبری دانشگاه علامه طباطبائی حمایل عزای هیئت اصحاب عاشورایی را بر دوش احمد میآویزد و کتاب نهج البلاغه و تابلوی تبرک حضرت علیابن موسی الرضا(ع) را به رسم یادگار به او هدیه میدهد.
احمد شهادتین دیگری میگوید و در دل جمعیت هیئت گم میشود... اما چیزی که به یقین میشود فهمید این است که احمد اولین نفر از این قافله نیست... به یقین آخرین نفر نیز نخواهد بود.
گدر این مراسم که با استقبال هیئت اصحاب عاشورایی و دفتر نهاد رهبری دانشگاه علامه و همکاری مترجم و راهنمای وی، سجاد قاسم پور فارسانی دانشجوی کارشناسی ارشد دانشگاه علامه برگزار شد، خوان کارلوس اهل بارسلونا که به چند زبان زنده دنیا از جمله انگلیسی، اسپانیایی، کاتالونیایی و فرانسوی مسلط است در زادروز تولدش تولدی دیگر در دنیای جهان اسلام را تجربه کرد.
همچنین در این مراسم حجتالاسلام اکبری اقدم، مسئول نهاد رهبری دانشگاه با اهدای یک جلد نهجالبلاغه و یک جلد قرآن به همراه یادبودی از طرف هئیت اصحاب عاشورایی به وی و همچنین تقدیر و خوشآمدگویی به جامعه مسلمانان شیعه را تبریک میگوید.
این جلسه با پرسیدن چند سوال مترجم از این دانشجوی خارجی در رابطه با چگونگی آشنایی با دین اسلام، شناخت پیامبر و ائمه اطهار و واقعه کربلا و همچنین خواندن سوره فاتحه توسط این دانشجو پایان مییابد.