مترو یکی از معمولترین و در بسیاری موارد، سریعترین وسیله نقلیهعمومی است. عموم مسافران در زمان اوج استفاده از مترو، شاغلان در سنین متفاوت هستند و از آنجا که اغلب این افراد در اثر کار زیاد، خسته و بیحوصله شدهاند، گاهی مترو به محیطی بیبدیل جهت تخلیه هیجانات و خشمهای فروخورده تبدیل میشود. خشم و غضبی که در محل کار و در برخورد با کارفرما یا همکاران شکل میگیرد، در مترو فضا را از هر جهت مناسب جهت بُرونریزی مییابد. در نتیجه در ساعات رفت و برگشتِ شاغلان از محل کار، شما شاهد رقابتی تنگاتنگ و ستیزی شاید از مسافرانی خسته هستید، اما شما در درگیریها در مترو، گاهی دو راه دارید یا سکوت یا درگیری!
به گزارش عطنا به نقل از آفتاب یزد، آرزو مکتوبیان، روزنامه نگار در یادداشتی به تحلیل وضعیت مترو پرداخته است که در ادامه میخوانیم؛
حال این پرسش پیش میآید که آیا خستگی شاغلان و کمحوصلگی مردم عادی، در دیگر کشورها نیز چنین جوّی را ایجاد میکند؟ آنچه در اینجا اهمیت دارد این است که فضای حاکم بر مترو تهران، مداماً شما را با این چالش مواجه میکند. به علاوه آنکه شاهد سیکل معیوبی هستیم که در آن خستگی مسافران به فحاشی و کمحوصلگی آنان منجر میشود و به تبع آن، مشاجره بهوجود آمده به خستگی بیشتر مسافران میانجامد. عباس کاظمی در مقالهای تحت عنوان «خشونت و زندگی روزمره» مینویسد: «خشونت شکل معمول کنش در جامعهای است که برقراری ارتباط سالم در آن ناممکن شده است... جامعهای که توان ایجاد ارتباط با یکدیگر را از دست داده و سرنوشتش به جدایی ختم شده است، راهی جز خصومت، بدبینی و دشمنی برایش باقی نمانده است.»
دورکیم در تقسیمبندی جوامع از دو نوع متفاوت نام میبرد. یکی اجتماع مبتنی بر همبستگی مکانیک و دیگری جامعه مبتنی بر همبستگی ارگانیک. در جامعه نوع دوم به سبب تقسیم کار اجتماعی و تخصصیشدن بیش از پیش کارها، نیاز افراد به یکدیگر بیشتر شده و به همان اندازه همبستگی اجتماعی تقویت میشود و از آنجا که برخلاف گذشته، هر خانواده به تنهایی و مستقل از دیگران نمیتواند نیازهای خود را برطرف سازد، لاجرم برای ادامه زندگی اجتماعی به تخصص دیگران بیشتر از هر زمان دیگری نیازمند است. بنابراین یکی از نشانههای جوامع جدید بهزعم امیل دورکیم، ارتباط متقابل افراد و گروهها با یکدیگر و همبستگی اجتماعی ناشی از آن است.
درگیری و خشونتهای کلامی و غیرکلامی که روزانه در مترو، اتوبوس، بازار و... شاهد آن هستیم، حکایت از جامعهای دارد که هنوز نتوانسته از طریق گروهها و ان.جی. اوهای مختلف مردم را به یکدیگر پیوند بزند
این در حالی است که در جامعه ایران چنین گذاری از اجتماع مبتنی بر همبستگی مکانیک به جامعه مبتنی بر همبستگی ارگانیک دیده نمیشود و مصداق این جمله از دورکیم در کتاب «تقسیم کار اجتماعی» است: «جامعه در صورتی باقی خواهد ماندکه میان دولت و افراد، مجموعهای از گروههای ثانوی وجود داشته باشد» و در جایی دیگر مینویسد: «گروه، خودخواهیهای فردی را کمرنگ و منافع جمعی را تقویت میکند.»
درگیری و خشونتهای کلامی و غیرکلامی که روزانه در مترو، اتوبوس، بازار و... شاهد آن هستیم، حکایت از جامعهای دارد که هنوز نتوانسته از طریق گروهها و ان.جی. اوهای مختلف مردم را به یکدیگر پیوند بزند و همچون اجتماعات گذشته که نهاد خانواده در آن از اهمیت و اولویت بسیاری برخوردار بود، در جامعه فعلی ما نیز، وابستگی افراد به نهاد خانواده بیش از هر نهاد و گروه دیگری، منجر به تقویت فردگرایی و منفعتطلبی فردی شده است و احساس تعلق و همبستگی آنان با جامعه را کمرنگ کرده که نتیجه چنین فرآیندی، پیدایش طیف گستردهای از خشونت در میان مردم است.
اصطلاح رایج «ایرانیها...!» مصداق دیگری در همین رابطه است که نشان از عدم همبستگی افراد در جامعه ایران دارد و هر کدام از ما، با خارج دانستن خود از دایره ویژگیهای منفی و غیراخلاقی ایرانیها، اجازه هرگونه اعمال تحقیر و توهین و خشونت نسبت به دیگران را به خود میدهیم.
مسئلهای که در اینجا به آن اشاره شد نه یک مسئله فردی یا اختلال روانی، بلکه یک مسئله اجتماعی است که در صورت تداوم و گسترش آن با سرعت فعلی، نتایج غیرقابل جبران و تاسف باری به همراه خواهد داشت و نه تنها نشان از گذار جامعه سنتی به مدرن ندارد که نشانهای از واپسروی فرهنگی و بازگشتی به دوران پیشاتمدن با وجود برخورداری از عقبهای غنی است.