به نظرم یکی از شروط اثبات کننده صداقت روشنفکران و نیروهای اصلاح طلب داخلی، تعیین تکلیف با آمریکاست. واقعاً چه موضعی درباره آمریکا دارند؟ دهههای متمادی آمریکا به منزله امپریالیسم جهانی، کانون مباحث و محافل روشنفکری بود. اما اینک هیچکس درباره آمریکا و نقشهای جهانی، منطقهای و داخلی آن سخنی به میان نمیآورد.
به گزارش عطنا، دکتر محمدجواد غلامرضاکاشی، استاد علوم سیاسی دانشگاه علامه طباطبائی در یادداشتی در کانال تلگرامی خود با عنوان «چرا این همه سکوت؟» به موضوع اینکه چرا منتقدان داخلی جمهوری اسلامی در باره آمریکا سکوت کردهاند؟میپردازند که در ادامه میخوانیم؛
پا از ایران که بیرون بگذاریم، با یک صحنه جهانی مواجهیم که آمریکا قدر قدرت آن است. اگر تصور میکنیم که نظم جهانی یک بهشت تحقق یافته زمینی است پس خوب است روشنفکران صادقانه بگویند که الحمدالله، الگوی آرمانی حیات سیاسی در جهان به رهبری آمریکا تحقق یافته و علناً به مدح و ثنای آن مشغول شوند. اما سوال این است که اگر چنین نیست و آمریکا در جهان شرارتهایی میکند، ستون حمایت کننده ستمهای بزرگی است که در اقصی نقاط جهان جاری است، پس چرا این جوانب از عملکرد آمریکا در زبان روشنفکران ایرانی هیچ جایگاهی ندارد؟
اول: تبلیغات سیاسی از سوی محافل رسمی سالها و دهههاست که مرتب به آمریکا بد و بیراه میگویند. فضای سیاسی ایران پر از کلیشههای از ریخت افتاده در باره آمریکاست. شاید روشنفکران و فعالان سیاسی تصور میکنند اگر آنها هم لب به سخن در باره آمریکا بگشایند، با رقیب خود در ایران همزبان میشوند و آنگاه بازار خود را از دست میدهند. به نظرم این پاسخ قانع کننده نیست. روشنفکران و فعالان سیاسی وظیفه دارند بیرون از کلیشههای جاری دست به کار تولید تحلیلهای غیر کلیشهای در این زمینه شوند.
دوم: شاید برخی روشنفکران و فعالان سیاسی از فشارهای آمریکا بر نظام سیاسی در دل شادند. فکر میکنند این سنخ فشارها، دست نظام سیاسی در داخل را خواهد بست و به گسترش فضای دمکراسی در ایران کمک خواهد کرد. به نظرم این شادی پنهان از وضعیتی ناصادقانه و مزورانه حکایت دارد. اثبات کننده آن است که پشت چهره اصلاح طلب، نیات مزورانه پنهان کردهاند. بنابراین باید به رقیب حق داد که چندان به آنها اعتماد نکند و مدعیات اصلاح طلبانه آنها را جدی نگیرد. نکته مهمتر اما این است که آنها باید بتوانند خود را قانع کنند که به جد مساله آمریکا در ایران، بسط دمکراسی و حقوق بشر است. اگر نتوانند اثبات کنند که نمیتوانند، چه پاسخی به وجدان خود و مردم خواهند داد اگر روزی روزگاری آمریکا ایران را عرصه تاخت و تاز و حمله ویران ساز خود قرار دهد؟ روزی که دیگر نه از تاک نشان باشد و نه از تاک نشان.
سوم: روشنفکران منتقد ایرانی، اصولاً به یک روایت ساده دلانه از نولیبرالیسم دچار آمدهاند و اصولاً قدرت نقد مناسبات بین المللی را از دست دادهاند. اگر چنین باشد واقعاً تحفهای است. برای اینکه حتی روشنفکران لیبرال عالم نیز این چنین در مقابل عملکرد رسوای آمریکا در بسیاری از مناطق جهان خاموش و ساکت ننشتهاند.
اصلاحطلبان ایرانی نباید فراموش کنند که یکی از موانع تداوم مسیر اصلاحات در ایران، پیش و پس از انقلاب، آمریکا بوده است. از ماجرای نفت و دکتر مصدق بگذریم، قرار دادن ایران در محور شرارت در دوره سیدمحمد خاتمی را چگونه باید تحلیل کرد؟ مگر همین اقدام، مقدمهای برای ظهور دولت احمدی نژاد نبود؟ در حال حاضر نیز عملکرد دولت آمریکا در خصوص برجام، واقعاً شرمآور است.
این صورت خیالی که گویی فشار دولت آمریکا به ایران، فضای دمکراسی سازی در ایران را هموار خواهد کرد یک تصور باطل و خطرناک است. روشنفکران ایرانی با سکوت خود درباره آمریکا اجازه میدهند که این خیال خطرناک در میان عوام مردم توسعه پیدا کند.
به نظرم یکی از شروط اثبات کننده صداقت روشنفکران و نیروهای اصلاح طلب داخلی، تعیین تکلیف با آمریکاست. واقعاً چه موضعی درباره آمریکا دارند؟ دهههای متمادی آمریکا به منزله امپریالیسم جهانی، کانون مباحث و محافل روشنفکری بود. اما اینک هیچکس درباره آمریکا و نقشهای جهانی، منطقهای و داخلی آن سخنی به میان نمیآورد.