۰۱ مرداد ۱۳۹۶ ۰۹:۲۷
کد خبر: ۱۲۹۰۵۵
ghabr ghabrestan ebne babvie mazar shahre rey

اکثر شهداي قيام 30 تير در قبرستان ابن‌بابويه در شهر ري، قديمي‌ترين قبرستان تهران به خاک سپرده شده‌اند.


به گزارش عطنا به نقل از روزنامه وقایع‌اتفاقیه، اين آرامگاه 200 ساله در شهر ري است و نزديک به10  هکتار وسعت دارد. درمورد شهر ري از منظر قدمت و تاريخش که مثال‌زدني است، هر چه گفت و نوشت، کم است.


ازاين‌رو، فقط به آرامگاه بزرگي که در دل خود جاي داده، اشاره مي‌شود. اين آرامگاه که برخي آن را به نام آرامگاه شيخ صدوق مي‌شناسند، هر تکه‌اش گوياي تاريخ مردم اين مرزوبوم است که برخي از آنها جانشان را در راه وطن فدا کردند؛ از نويسنده و روزنامه‌نگار تا علامه و عارف را در دل وسيع خود جاي داده است.


شاه‌غلام يکي از کارکنان آرامگاه ابن‌بابويه با خوشرويي، من را با تک‌تک مزار افراد نامي آشنا مي‌کند؛ مزار بزرگاني که اصلا به فکرم نمي‌رسيد در اينجا دفن شده‌اند. برخي سنگ‌هاي قبر کنده يا خرد شده با اينکه بر اثر تغييرات جوي، تمامي حکاکي روي سنگ‌ها از بين رفته است؛ البته قبرهايي که بازماندگانشان در قيد حيات هستند دوباره سنگ قبر جديدي روي مزار عزيزانشان گذاشته‌اند زيرا يکي‌درميان، يک قبر جديد مي‌بيني اما وقتي تاریخ مرگ را مي‌خواني، متوجه مي‌شوي براي 40 سال گذشته است.


اگر مي‌خواهيد به اين آرامگاه تاريخي سري بزنيد، توصيه مي‌کنم در روزهاي خلوت نرويد؛ پنجشنبه و جمعه‌ها بهترين زمان است. شاه‌غلام مي‌گويد: «متأسفانه در ساير روزهاي هفته خيلي از معتادان يا مجنون‌هاي شهر ري اينجا مي‌آيند. مزاحمت ايجاد نمي‌کنند اما خب افرادي که به اينجا مي‌آيند را معذب مي‌کنند؛ البته شهرداري خيلي سعي کرده از ورود آنها جلوگيري کند اما از پسشان برنيامده.


يک هفته نيستند اما دوباره سر‌وکله‌شان پیدا مي‌شود. فقط در روزهاي پنجشنبه و جمعه اثري از آنها نيست.» از او مي‌خواهم من را به محوطه دفن‌شدگان شهداي 30 تير ببرد زيرا شنيده‌ام در سکويي کنار هم آرميده‌اند. روي سکو مي‌روم، ابتدا شاه‌غلام با خودش گالن آب مي‌آورد و روي تمامي سنگ قبرها آب مي‌ريزد و تميزش مي‌کند.


حالا نوشته روي سنگ‌ها به چشم مي‌آيد: «شهيد راه وطن». اين همان عنواني است که مجلس وقت بعد از قيام 30 تير 1331 براي کشته‌شدگان تصويب کرد. چهار قبر در بين اين سنگ‌ها بي‌نام‌ونشان بوده و روي آنها فقط عنوان «شهيد راه وطن» است. از شاه‌غلام علتش را جويا مي‌شوم و مي‌گويد: «اينها را به‌عنوان شهداي گمنام قيام 30 تير مي‌شناسند. از زماني که من اينجام اين سنگ‌ها عوض نشده»


اکثر آنها با توجه به تاريخ تولد و مرگ در سنين جواني شهيد شده‌اند. از او مي‌پرسم کسي به اين قبرها سر مي‌زند، مي‌گويد: «در سال‌هاي پيش مثلا تا 10 سال پيش برخي بازماندگانشان مي‌آمدند مانند فرزندانشان البته نه خيلي، شايد سالي يکي، دوبار. گاهي اوقات هم شده که برخي براي تحقيق مانند شما آمده‌اند.» در اسناد آمده است محوطه‌اي که شهيدان قيام 30 تير دفن شده‌اند، متعلق به شخصي بوده که مصدق در زمان دفن شهيدان، اين قطعه‌زمين را از او مي‌خرد اما هر چه جست‌وجو کردم، نام اين فروشنده را در اسناد پيدا کنم، موفق نشدم. در مراسم شب هفتم گفته مي‌شود مصدق بر مزار شهدا حاضر و به‌شدت حالش بد شده، تا جايي که زير بغلش را گرفته‌اند و او را از اينجا دور کرده‌اند.


در مقابل اين بخش از آرامگاه ابن‌بابويه به قول شاه‌غلام تا چند سال پيش سکويي به دستور مصدق گذاشته بودند به نشانه شهداي 30 تير اما سال‌هاست واژگون شده و متأسفانه ديگر خوانا و قابل‌شناسايي نيست. علتش را پرسيدم که چرا به اين روز درآمده، گفت: «والا نمي‌دانم.»


در وصيتنامه مصدق، قرار بر اين بود که پيکر او نيز کنار شهداي 30 تير آرام گيرد که به هنگام مرگش، شاه قبول نکرد. گويي حتي از جسد بي‌جانش نيز مي‌ترسيد که نزديکي مقر سلطنتش باشد. درنهايت، او در تبعيدگاهش در احمدآباد دفن شد. همان‌گونه که خود شاه نيز وصيت کرده بود اگر مرد در همين قبرستان دفن شود اما در تبعيدگاهش البته با هزاران فرسخ از ايران در قاره‌اي ديگر دفن شد.



آرامگاه شيخ صدوق



اين قبرستان، نام خود را از ابوجعفر محمدبن علي حسين‌بن موسي‌بن بابويه قمي معروف به شيخ صدوق و ابن‌بابويه گرفته که در قرن چهارم قمري در شهرهاي مشهد، بلخ، قم و ري زندگي مي‌کرد. او از علماي شيعه و بزرگان علم حديث به‌شمار مي‌رفت و مورد احترام امامان آن عصر بود و در 75 سالگي در شهر ري درگذشت و در همان‌جا دفن شد که بعدها قبرستان ابن‌بابويه در اطراف آن ساخته شد.


گفته مي‌شود مقبره او در طول سال‌ها و جنگ‌هاي مغولان، تيموريان و خوارزمشاهيان چندين‌بار ويران و در زير توده‌هاي خاک پنهان شده بود. در سال 1238 قمري در زمان فتحعلي‌شاه، باران بسياري باريد و سيل آمد، اطراف مزار شيخ صدوق نيز فرو ريخت و شکافي در کنارش به‌وجود آمد. زماني که مشغول مرمت آن بودند، حادثه عجيبي روي داد زيرا با جسد شيخ صدوق روبه‌رو شدند که تمام اعضاي بدنش سالم و تازه به نظر مي‌رسيد.


به اين واقعه در کتبي مانند روضات، قصص‌العلما، تنقيح‌المقال، خصال صدوق و... اشاره شده است. اين خبر به‌سرعت به تهران رسيد و فتحعلي‌شاه شخصا جسد را از نزديک ديد و در سنگ‌لوحه‌اي که اطراف جسد بود، متوجه شدند وي شيخ صدوق است. به دستور فتحعلي‌شاه بنايي مناسب براي وي ساختند، به بهترين شکل آينه‌کاري کردند و به‌این‌ترتيب گورستان ابن‌بابويه شکل گرفت و يکي از خواسته‌های تهراني‌هاي اصيل اين شده بود که در ابن‌بابويه دفن شوند.


شاه‌غلام مي‌گويد: «روزهاي پنجشنبه و جمعه اين آرامگاه بسيار شلوغ مي‌شود. خيلي از تهراني‌ها و اهالي شهر ري، حاجات خود را از شيخ مي‌خواهند و نذر زياد مي‌کنند. گاهي در يک شب با غذاي متفاوت پذيرايي مي‌کنند که نذر شيخ صدوق شده است.»


 



مزار دکتر حسين فاطمي



مزار دکتر سيدحسين فاطمي نيز تقريبا در ميانه اين آرامگاه قرار گرفته است. سنگ مزار او و خواهرش، سلطنت فاطمي حدود نيم‌متر بلندتر از سنگ‌هاي اطرافشان ساخته شده‌اند که به يافتنشان کمک مي‌کند اما بااين‌حال، شاه‌غلام من را به اين سمت راهنمايي کرد. به ياد مرگ تلخ اين روزنامه‌نگار و سياستمدار مي‌افتم.


او يک‌بار پيش از کشته‌شدنش، تا لبه مرگش پيش رفت. زماني که در بهمن 1330 مراسمي براي محمد مسعود در گورستان ظهيرالدوله شرکت کرد او ناطق مراسم بود و به هنگام سخنراني مورد اصابت گلوله قرار گرفت. در اثر اين سوءقصد چند ماه در اروپا تحت عمل جراحي بود و تا زمان مرگش، از ناحيه شکم آزار مي‌ديد. او در جريان کودتاي 28 مرداد چاره‌اي جز اختفا نداشت تا اينکه در ماه پاياني همان سال دستگير شد.


هنگام انتقالش به فرمانداري نظامي عده‌اي از اراذل‌واوباش به سرکردگي شعبان بي‌مخ با کارد و قمه به وي حمله کردند، 6 ماه در زندان بود و درحالي‌که قادر به تکلم و نشستن نبود با برانکارد به دادگاه انتقال داده شد و به حکم قاضي چهاربار محکوم به اعدام شد و در 37 سالگي در زندان قصر اعدام شد. فاطمي کسي بود که فکر ملي‌شدن صنعت نفت را به دکتر مصدق پيشنهاد داد.


روي سنگ مزارش نوشته شده «وزير خارجه دکتر محمد مصدق و مدير روزنامه باختر امروز» شهادت: سحرگاه 19 آبانماه 1333 و شعري بر ضلع‌ سيماني مزارش حک شده است:


 بر سر تربت ما چون گذري همت خواه/


که زيارتگه رندان جهان خواهد بود/


 

مزار محمدعلي فروغي



در غرب بقعه شيخ صدوق، محمدعلي فروغي در کنار پدرش، محمدحسين فروغي (ذکاء‌الملک اول) که از اديبان دوره قاجار بود، دفن شده و پسران او نيز بعدها در اين آرامگاه خانوادگي به خاک سپرده شده‌اند. او مترجم، اديب، فلسفه‌نگار، روزنامه‌نگار، سياستمدار و نماينده مجلس بود و سه‌بار سمت نخست‌وزيري را در کارنامه خود دارد.


وي از فعالان مبارز انقلاب مشروطه بود و در تغيير سلطنت قاجاريه به پهلوي نقش پررنگي داشت. اولين نخست‌وزير پهلوي اول بود و در دوره نخست‌وزيري دومش، با رضاشاه به مشکل برخورد و از سياست کناره‌گيري کرد و سراغ ادبيات رفت اما به هنگام اشغال ايران توسط متفقين، دوباره رضاشاه به سراغ اين پير سياستمدار رفت.


استعفاي رضاشاه و تفويض سلطنت به محمدرضا، جلوگيري از تجزيه خاک ايران در جنگ جهاني دوم و ابقاي سلطنت پهلوي را در کارنامه سومين دوره نخست‌وزيري خود دارد. او در 65 سالگي بر اثر سکته قلبي درگذشت و در آرامگاه خانوادگي‌اش در ابن‌بابويه دفن شد.


 



مزار ميرزاده عشقي



ميرزاده عشقي، شاعر، روزنامه‌نگار و مخالف سرسخت سردار سپه بود. او جمهوري رضاخان را جمهوري قلابي توصيف و مخالفت خود را با آن اعلام کرد و در روزنامه «قرن بيستم» مطالب تندی نوشت که بلافاصله از طرف شهرباني، شماره‏‌هاي آن، جمع و سانسور شد. گفته مي‌شود عشقي به ‌دليل انتشار اين مقالات، در 12 تير 1303 شمسي به دست دو ناشناس کشته شد.


قاتلان عشقي گريختند و فقط مردم توانستند يک نفر از آنها- ابوالقاسم بهمن- را دستگير کنند؛ فردي که باوجود تشکيل پرونده سرانجام تبرئه شد و مرگش تا مدتي فضاي رعب و ترس ميان روزنامه‌نگاران انداخت.


قبر عشقي در ميان ساير قبرهاي آرامگاه، معماري خاصي دارد که به‌راحتي آن را در ميان انبوه قبرها مي‌توان شناخت. بر سنگ مزارش نوشته‌اند: «در راه آزادي قرباني گرديد.»



مزار استاد حسين بهزاد



در رديف مقبره‌هاي کناري ميرزاده عشقي، به‌راحتي مي‌توانيد مزار حسين بهزاد، مينياتورکار برجسته ايراني را مشاهده کنيد.


ژان کوکتو، نويسنده و هنرمند معروف فرانسوي درباره او گفته است: «بهزاد، پيغمبر افسونگري است از مشرق‌زمين داستانسرا. اگر هميشه مشرق‌زمين به قصه‌هاي هزار‌و‌يک‌شب و کاخ‌هاي طلايي و کنيزکان زيبايش براي ما داستان‌ها مي‌گفته، اين‌بار مردي با موهاي سفيد و چشمان بانفوذ و اندامي با خط‌ها و رنگ‌هايش اشکال افسون‌کننده در مقابل چشمان ما گسترده است. بدون شک در مينياتور قرن ما، يک استاد از نظر قدرت طرح و رنگ‌آميزي وجود دارد که او حسين بهزاد، هنرمند ايراني است.»


رفت‌وآمد‌ها به مزار عشقي آن‌قدر زياد شد تا اينکه استاد بهزاد در سال‌هاي بعد آرامگاهي را در گوشه شمال‌غرب ابن‌بابويه نزديک قبر ميرزاده عشقي خريد و با نظر و ديد هنرمندانه خودش دستور داد که آن را بسازند. او در سال 1347 درگذشت و يک ماه بعد نيز همسرش فوت کرد و در مقبره کنار يکديگر دفن شدند اما بعدها شهرداري با لودر آرامگاه را تخريب کرد. ازاين‌رو، به غير‌از دو سنگ در يک محوطه خالي، شما هيچ‌چیز نمي‌بينيد. شاه‌غلام هم خاطرش نيست اين جريان چه زمانی پيش آمده بود.


 



مزار مؤذن‌زاده‌اردبيلي



مؤذن‌زاده‌اردبيلي که با قدمت 150 سال اذان‌گويي خانواده‌اش، فاميلي مؤذن را از آنِ خود کرد، در سال 1384 به‌ دليل سرطان فوت کرد و در اين آرامگاه به خاک سپرده شد. مقبره او نشاني سرراستي دارد.



مزار غلامرضا تختي



شاه‌غلام من را به جهتي ديگر از آرامگاه راهنمايي مي‌کند؛ مزار غلامرضا تختي که اين روزها تبديل به مقبره‌اي مدرن و شيشه‌اي شده است. شاه‌غلام مي‌گويد: «غير‌ممکن است کسي اولين‌بار به ابن‌‌بابويه بيايد و سر خاک آن مرحوم نرود.» او در 37 سالگي با راز سربه‌مهر مرگش در آرامگاه خانوادگي حاج‌محمدحسن شمشيري دفن شد.


در کنار سنگ قبر وي، مزار خانوادگي شمشيري، صاحب چلوکبابي شمشيري در سبزه‌ميدان و از ياران باوفاي دکتر محمد مصدق نيز ديده مي‌شود.


شاه‌غلام مقبره‌هاي ديگري را نشانم مي‌دهد که هرکدام از آنها نه‌تنها براي خود اسم‌ورسمي دارند بلکه تاريخ بخشي از هويت تهران هستند: مقبره علي‌اکبر دهخدا که کسي به آنجا سر نمي‌زند و در اتاقک هميشه قفل است.


مقبره محمدطاهر ميرزاي‌قاجاري، مترجم دوران قاجار، ابوالحسن خانعلي، همان معلم 29 ساله‌اي که در اعتراض صنفي در ميدان بهارستان در روز 12 ارديبهشت 1340به ضرب گلوله رئيس کلانتري بهارستان کشته شد و روز معلم اين‌گونه شکل گرفت و بر اثر اين حادثه، شريف‌امامي، نخست‌وزير وقت استعفا داد.


مقبره نصرت‌الدوله فيروز، فرزند شاهزاده‌عبدالحسين‌ميرزافرمانفرما، وزير ماليه پهلوي اول که شاه به او بدگمان شد و به سمنان تبعيدش کرد و شبانه به او سم خوراندند و سه نفر خفه‌اش کردند. مقبره فخرالدوله، مادر دکتر علي اميني، نخست‌وزير پهلوي دوم که تاکسيراني تهران را راه انداخت و در تأسيس آسايشگاه کهريزک کمک شاياني به دکتر حکيم‌زاده کرد.


نقل است که رضاشاه مي‌گويد در ميان قاجاريان دو مرد وجود داشت: يکي آغامحمدخان قاجار و ديگري فخرالدوله. او هميشه مورد احترام رضاشاه بود. مقبره عزت‌الدوله، خواهر ناصرالدين‌شاه و همسر اميرکبير که خيلي دوست داشت در جوار اميرکبير در کربلا دفن شود اما آرزويش محقق نشد.


مزار ابراهيم حکيمي، نخست‌وزير پهلوي دوم و رئيس مجلس سنا. هادي تجويدي، نگارگر، نوازنده و هنرمند. سيداشرف‌الدين حسين گيلاني، نويسنده و مدير روزنامه «نسيم شمال». سرتيپ علي‌اکبر درخشان، افسر پايه‌گذار ارتش جديد در زمان احمدشاه. شيخ‌رجبعلي خياط، عارف نامي دوره پهلوي. اميراعلم، پزشک، استاد و سياستمدار که بيمارستان اميرعلم را از خود بر جاي گذاشته است. حسين سميعي ملقب به اديب‌السلطنه و نماينده مجلس و... .

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* captcha:
* نظر:
پر بازدیدها
آخرین اخبار