بسیاری از مردم و برخی از مسئولان معتقد هستند که در صورت دستیابی به توافق هسته ای با غرب اقتصاد ایران بعد از برداشتهشدن تحريمها به سرعت شکوفا ميشود. این درحالیاست که جمشید پژويان میگوید: «الان هم این تفکر در اذهان مردم وجود دارد و دهان به دهان نقل ميشود؛
الان بسیاری ازمردم فکر ميکنند که اگر این تحریمها برداشته شود ما دوباره به دلار1000 تومان باز خواهیم گشت و همه چیز به سرعت دوباره درست میشود و به سرجای اولش باز میگردد.در صورتیکه در واقعیت این گونه نیست و چنین چیزی هم با آن سرعتی که متصور هستند ممکن نیست».
پژويان به «قانون» ميگوید: «واقعیت این است که نباید تمام چشم امیدمان به آن باشد و از اینکه برای اقتصاد کشور یک نقشه راه طراحی کنیم غافل شویم. یعنی باید از تمام ظرفیتها استفاده کنیم تا اقتصاد ایران را از ناکارآمدی خارج کنیم».
او همچنین وضعیت امروز اقتصاد ایران را به خودرویی تشبیه میکند که حرکت نمیکند و در انتظار باز شدن تونلی است که ریزش کرده و بسته است و آن تونل توافق هستهای است. استاد اقتصاد دانشگاه علامه نرخ پايین بازده و بهرهوری نیروی کار ، تخصیص منابع و قیمتهای نسبی را مشکلات اصلی، اساسی و جدی اقتصاد میداند و معتقد است که این مسئله ناشی از پرداختن بیش از حد اقتصاددانان دولتی به سیاستهای کلان اقتصاد است. پژيان همچنین دولت را فاقد برنامه ای منسجم در اقتصاد ميداند و همچنین در پاسخ به چرايی وضعیت وخیم اقتصاد ایران ميگوید:« ما که از نظر نژادی هوش وتوانايی بالاتری از سطح متوسط دنیا داریم و مشکلی از این لحاظ نداریم پس به این ميرسیم که در ایران سیستمها معیوب هستند و باید به طور ساختاری اصلاح شوند ».
شما از جمله اقتصاددانانی هستید که روند اقتصاد به خصوص در بخش عموميرا پایش ميکنید. در حال حاضر وضعیت اقتصاد ایران را چگونه ميبینید؟
اقتصاد ایران مانند خودرویی است که ميخواهد از تونل عبور کند اما تونل به دلیل احتمال ریزش بسته است. حالا این ماشین به جای اینکه به سرعت به دنبال راهی مطمئن باشد و خود را به مقصد برساند منتظر مانده است تا تونل باز بشود. در حالی که با این ایستادن هم زمان را از دست ميدهد هم اتلاف انرژی کرده است.
تونل ، توافق هسته ای است؟
بله. من هیچ نوع نقشه راه و برنامه ای منسجم را ندیده ام. البته به جز این طرح خروج از رکود که به نظر من اصلا یک برنامه است . در واقع مثل این است که دارند برنامه ششم را مينویسند. غیر از این به هیچ روی شاهد سیاستگذاری خاصی در اقتصاد نیستیم. همه منتظر هستند تا ببینند سرانجام این توافق چه خواهد شد. بعضیها تصورات خامياز توافق دارند و فکر میکنند به محض دستیابی به توافق ایران یک دفعه بهشت میشود. البته باور دارم که این تحریمها درشکل گرفتن وضعیت فعلی اقتصاد ما خیلی مهم هستند و از زمانی که تحمیل شده اند صدمه زیادی به ما وارد کرده اند و همچنان تحت فشار قرار داده اند و با برداشتن تحریمها شرایط ایران قطعا تغییر خواهد کرد.اما واقعیت این است که نباید تمام چشم امیدمان به آن باشد و از اینکه برای اقتصاد کشور یک نقشه راه طراحی کنیم، غافل شویم. یعنی باید از تمام ظرفیتها استفاده کنیم تا اقتصاد ایران را از ناکارآمدی خارج کنیم چرا که معتقدم با توافق هسته ای گره اقتصاد ایران باز نميشود.
در صورت توافق با غرب باز هم با شوک مواجه ميشویم؛ مثل زمانی که قطعنامه پذیرفته شد؟
آن شوک نتیجه برداشت اشتباه مردم بود. فکر میکردند به محض اینکه جنگ تمام شود دلار دوباره به قیمت هفت تومان خواهد رسید. به همین دلیل بود که قیمت دلار با افت شدید مواجه شد. چون آنهايی که دلار داشتند، از ترس کاهش بیشتر قیمت ، مجبور به فروش شدند. میخواهم بگویم بی سوادی بازار ما از جهت اقتصادی و عدم داشتن تجربه جمعی ازجمله مشکلات و مسائل اقتصادی است. البته تقصیری هم متوجه مردم نیست چون هیچگاه در این باره تمرین نداشتهایم. الان هم متاسفانه این تفکر باز در اذهان مردم وجود دارد و دهان به دهان نقل ميشود. الان بسیاری ازمردم فکر ميکنند که اگر این تحریمها برداشته شود ما دوباره به زمانی که دلار1000 تومان بود، باز خواهیم گشت و همه چیز به سرعت دوباره درست ميشود؛ به سرجای اولش بازميگردد در صورتیکه در واقعیت این گونه نیست و چنین چیزی هم با آن سرعتی که متصور هستند ممکن نیست. البته اینکه دولت تمام اهتمام خود را برمذاکرات گذاشته است یک حسن داشته است وآن جلوگیری از حرکت فزاینده تحریمها و فشار مضاعف بر اقتصاد بوده است. به نظرم با برداشته شدن تحریم شوک منفی به اقتصاد وارد نميشود. چون طبق برنامه تحریم مرتب بیشترميشدوفروش نفت ایران کمتروحلقه محاصره اقتصادی نیزتنگترمیشد.
خوشبختانه روند مذاکرات باعث شده است که فعلا به تحریمها چیزی اضافه نشود. بدیهی است که اگر تحریمها برداشته بشود ، دستمان بازترخواهد شد و امکان این که بتوانیم بهتر و بیشتر به اقتصاد مان برسیم وجود دارد. اما این که یکباره همه مشکلات رفع و رجوع شود نه چنین چیزی نميتواند بشود. برای این کار هم همانطور که اشاره شد باید از نظر ذهنی و روانی جامعه را آماده کرد. به جامعه آموزشهای لازم را داد و به مردم گفت که قرار نیست با برداشته شدن تحریم در پی توافق هسته ای با غرب یک شبه همه چیز درست شود. طی این مدت علاوه بر مسائل و مشکلات ساختاری ای که در اقتصاد ما وجود دارد، بسیاری از زیر ساختها آسیب دیده اند. پس باید به سمتی رفت که مجدد با شوک مواجه نشویم. البته این مشکلات ساختاری مربوط به این دولت یا آن دولت نیست بلکه این ساختار معیوب از 60 –70 سال پیش همراه اقتصاد ایران است. این به هم ریختگی قیمتهای نسبی که در واقع اصل مسئله ناراحتی من درهدفمندی یارانه بود از قدیم تا به الان گریبانگیر اقتصاد ایران بوده است. سپس به مرور زمان و در اثر سیاستگذاریهای اشتباه مدام بیشتر وبیشتر شده و به یک زخم کهنه بر پیکر اقتصاد تبدیل شده است. در حال حاضر اختلاف موجود بین نرخها نه تنها روی قیمت حاملهای انرژی بلکه بر قیمت پول هم اثر گذار بوده است. یعنی اختلاف سودی که بانکها ميدهند با سود ی که خارج از نظام بانکی پرداخت ميشود اصلا قابل برابر نیست. نرخ بازده ما نیز متاثر از همین اختلافهاست. بازده در مسکن ومستغلات بالای 300 در صد است. واردات وتجارت هم همین طور نرخ بازده بسیار بسیار بالايی دارند. تا این سیستم اصلاح نشود چگونه ميشود انتظار داشت که آن منابع به بخش صنعت با بازده 6-5 درصد سرازیر شوند تا در پی آن شاهد رشد اقتصادی شویم.
وضعیت فعلی را تا چه اندازه محصول سیاستهای پولی ومالی ميدانید؟
متاسفانه اقتصاددانان دولتی ما اینقدر که طی سالهای گذشته به سیاستهای پولی ومالی وهمچنین سیاستهای اقتصاد کلان پرداخته اند که از مشکل اصلی اقتصاد ما غافل شده اند. عمدهترین مشکل عدم کارايی است واین ارتباطی به سیاستهای کلان يا پولی ومالی ندارد بلکه در چارچوب مبانی اقتصاد خرد قابل بحث وگفت وگو است. نرخ بازده بهره وری ،تخصیص منابع،قیمتهای نسبی اینها مشکلات اصلی، اساسی و جدی اقتصاد مملکت ما هستند.
چه راهکاری پیشنهاد ميدهید؟
تمام این مسائل راه حل دارد وهر یک را بايد از راه خودش حل کرد ونميتوان برای تمام آنها حکميکلی صادر کرد. بارها وبارها در این خصوص نظراتم را گفته ام. یکی از مسائلی که بخش عمده ای ازمشکل ساختاری ما را رفع ميکند وجهت ميدهد، یک نظام مالیاتی درست وصحیح است و وجود مالیات بر مجموع درآمد.مثلا نرخهای بازده ناخالص در بخشهای غیر مولد اگر فاصله فاحشی دارند این نظام مالیاتی اصلاح شده است که ميتواند نرخهای خالص را به هم نزدیک کند. آن موقع این نیست که بخواهند به اسم صنعت وامهای ارزان قیمت بگیرند يا هر جا اگر سرمایه ای بود به سمت ساخت وساز ومسکن يا واردات هدایت شود اگر این نظام مالیاتی درست کار کند ، آن وقت سرمایه ای که ميخواهد به سمت واردات یا ساختوساز برود وقتی با نرخ مالیاتی برابر یا نزدیک به بخش صنعت باشد هدایت منابع به آن سمت بسیار کم خواهد شد. بهرهوری هم همین طور باید به طور اساسی وساختاری زیر ورو شود.چرا کارگرهای ما در آمریکا یا ژاپن به راحتی شغل پیدا ميکنند. آیا این افراد نسبتی با رئیس جمهور آمریکا یا نخست وزیر ژاپن دارند ! چه جوری ميشود آنها به کشوری ميروند که بهره وری آن بالاترین عامل کار است و جذب ميشوندو کار میکنند اما در ایران این گونه نیست.بالاخره این نیروی کار دارای بهره وری است که جذبش ميکنند. ولی در ایران ما با سیل عظیم بیکاران اعم از متخصص و تحصیلکرده روبه رو هستیم.
چرا این گونه است؟
به این دلیل که در نظام اقتصادی ما قانون کار ميخواهد نقش تامین اجتماعی را ایفا کند وتامین اجتماعی نیز ميخواهد عهده دارنقش نظام مالیاتی باشد. این است که قانون کارما اجازه نميدهد به کارفرما تا کارگر ناکارآمد را اخراج کند ونیرویی را استخدام کند که بهره وری بالایی دارد. اما به دلیل اینکه هیچ چیز سر جایش نیست این امرامکان پذیر نیست درحالی کارفرما نباید دغدغه یا درگیریای برای اخراج یا ماندگاری نیروی کارداشته باشد و تامین اجتماعی است که باید اینجا حضورداشته باشدو شخص را تحت پوشش خود قرار دهد. باور کنید اگر قانون کار اصلاح شود دیگر نیازی نیست که کارفرما نیروی کارمند یا کارگرش را اخراج کند. چون اینها همان آدمهای کارآمدی هستند که در دیگر کشورها به شدت عملکرد خوبی دارند. اما بسیاری هستند که قرارداد محکم بسته اند وجذب شده اند و دیگر ميداند که کارفرما حرفی نميتواند بزند ميگوید چرا باید صبح تا شب سخت کار کنم. مينشینم وچای ميخورم وگپی هم با دوستان ميزنم ودرکنارش هم کاری انجام ميدهم. البته عاقلانه هم عمل ميکند چون درهرمعامله ای طرفین سود خود را محاسبه ميکنند.آن نیروی کار هم به این صورت منتفع ميشود. اما اگر بداند کارايی و بهره وری اش پايين باشد کارفرمایش او را اخراج ميکند وبا تحت پوشش قرارگرفتن از سوی تامین اجتماعی حقوق ومزایای او ناچیزخواهد بود و دنبال کارهم باید باشد چرا که هر قدر زمان بیکاریاش بیشتر شود عایدی اش کمتر ميشود بنابراین سعی ميکند که بهره وری خود را افزایش بدهد. این بهره وری در کل باعث سود آوری ورشد ميشود. طبیعی هم هست که این عمل او باعث ارتقای شغلی وافزایش سطح دستمزد خودش خواهد شد. پس چرا درایران بهره وری پايین است. ما که از نظر نژادی هوش وتوانی بالاتر از سطح متوسط دنیا داریم و مشکلی از این لحاظ نداریم پس به این ميرسیم که در ایران سیستمها معیوب هستند وباید به طور ساختاری اصلاح شوند.
پس با این حساب با تعیین دستمزد هم مخالف هستید؟
صد در صد. دستمزدی که تعیین ميشود بر اساس بهره وری نیروی کار نیست. اصلا دلیلی ندارد که در بسیاری از موارد دستمزدها یکسان پرداخت بشود. مثلا حتی بین اساتید. درکجای دنیا مرسوم که همه اساتید اعم از استادیار ودانشیار وغیره یک حقوق دریافت کنند. ولی در بسیاری از دانشگاههای معتبر دنیا وهمچنین کشورهای توسعه یافته استادی هست که در سال 180 هزار دلار حقوق ميگیرد و در همان دانشگاه استاد دیگربا همان تخصص سالی 60 هزار دلار دریافت ميکند. بنابراین ما ميبینیم که پرداختهای ما هم با بهره وری ارتباط ندارد. دراین صورت چه انتظاری ميشود داشت تا شاهد افزایش رشد وبهره وری باشیم.
این مسئله ناشی از کارکرد ضعیف اقتصاد دستوری و یا دولتی نیست، آیا به جای میل به اصلاح ساختاربا شعار دادن درگیر نیستیم؟
بله، همین طور است. در بسیاری از کشورهای دنیا اگر کسی بتواند با یکسری شعار و وعده رای بیاورد دیگر نميتواند آنها را نادیده بگیرد چون در آنجا یک مجموعههای کنترلی با دقت نظارت ميکنند. نبض اول این مجموعه رسانهها هستند. به قول معروف چهار چشميمراقب هستند تا ببینند به وعدههایش عمل ميکند یا نه ؟ در واقع رسانهها به شدت پیگير شعارها ميشوند و عملکرد آن شخص را به مردم گزارش ميدهند. در همین حال اگر مثلا رئیس جمهور خلاف وعدههایش عمل کرد ورسانههاموضوع را باز کردند و به اطلاع عموم رساندند، مجلس مجبور ميشود که پیگیر قضیه بشود. در نتیجه به راحتی نميتوانند شعار بدهند وبعد راحتتر از آن وقتی که رای اخذ کردند فراموش کنند. اما در ایران این چنین چیزی وجود ندارد.
برای سال 95 گفته اند که تورم تک رقميخواهد شد. این امر شدنی است وآیا محقق خواهد شد ؟
اگر جهت گیری سیاستهای اقتصادی به سمت عرضه یعنی همان رشد باشد به نظرم حتی ممکن است قبل از سال 95این امر محقق بشود. باید سیاستهای اقتصادی را در جهت رفع مشکلات ساختاری ای که بهره وری و کارايی را از اقتصاد ما گرفته است، ببریم و رشد اقتصادی را درسمت عرضه ایجاد کنیم. اگر اینچنین عمل کنیم قطعا به تورم تک رقميخواهیم رسید. بیکاری وبسیاری از مشکلات دیگر اقتصادمان نیز از بر طرف ميشود. اما اگر بر همین روال فعلی حرکت کنیم خیربه تورم تک رقمينخواهیم رسید. مشکل اصلی اقتصاد دچار بودن به انحرافات ساختاری است ؛منجمله بیکاری. مشکل بیکاری ما واقعا ساختاری است بنابراین درمانش نه طرح زودبازده است ونه طرح ضربتی خود اشتغالی و غیره وغیره. نه هیچ کدام از اینها نیست.
به چه دلیل؟
چون یک نفر یک سطل نفت را ميبرد ميفروشد وبعد بسته ای را ميگیرد که 40 نفر روی آن کار کرده اند. این خود به خود یعنی بیکار کردن 40 نفر در داخل کشور وایجاد اشتغال با سرمایه ملی برای کشورهای دیگر.تا زمانی که ما این کار را تکرار کنیم بیکاری وجود خواهدداشت. اگر قبلا هم خودش را نشان نميداد به این دلیل بود که دولت عرضه کار در بازارکار را جمع ميکرد. یک بررسی آماری اگر در این زمینه انجام بدهید، ميبینید که در بعضی از سالها تا حدود 80 درصد از عرضه نیروی کار را دولت جمع ميکرد ولی از اواسط دهه 70 این سیستم دیگر جمع شد و بیکاری خود را نشان داد.