۰۵ خرداد ۱۳۹۴ ۱۳:۴۷
کد خبر: ۱۰۵۳۶
mosleh


دکتر علی اکبر مصلح دبیر همایش اظهار داشت: گروه وسیعی از فرهنگ پژوهان در این همایش شرکت داشتند و در طی دو روز در پنل های مختلف به ارائه مقاله و سخنرانی پرداختند.

وی همچنین افزود : همایش بین المللی آینده فرهنگ پذیرای مهمانانی از کشورهای مختلف جهان شامل فرانسه ، آلمان، فنلاند ،کره ، چین، و اتریش مهمان بود.

استاد فلسفه دانشگاه علامه طباطبایی گفت: محوریت موضوعات مقاله های دریافت شده شامل مباحث فلسفی و نظری فرهنگ در حوزه ی سیاسی ، اجتماعی ، اقتصادی ، تعلیم و تربیت، زبان و ترجمه ، حقوق ، و هنر بود.

وی در خصوص اهداف ، فواید، و ادامه ی برگزاری همایش هایی بین المللی با موضوع فرهنگ ، اظهار داشت : قصد داریم هر سال در حوزه ی فرهنگ پژوهی چنین گردهمایی را در سطح بین المللی برگزار کنیم .

علی اکبر مصلح افزود : همایش بین المللی آینده فرهنگ، برخاسته از این احساس است که پژوهشگر معاصر، به خصوص در حوزه فرهنگ، دیگر نمی تواند بدون داشتن تصویری از آینده به نتیجه و دریافت های درستی از موضوعات برسد. برای رسیدن به تصویری مقرون به صحت از آینده، باید پژوهشگران و استادان رشته های مختلف فرهنگ پژوهی ابتدا راه گفتگو با یکدیگر را بگشایند. گفت و گو و مشارکت در قلمرو بسیار گسترده فرهنگ، دشوار است و باید پژوهشگران خود را برای درنوردیدن این راه و افزایش تجربه آماده سازند. اساس شکل گیری فکر برگزاری این همایش، همین مقصود بوده است.

رضا داوری اردکانی (رییس فرهنگستان علوم ج.ا.ا) و حسین سلیمی (رییس دانشگاه علامه طباطبایی) از جمله سخنرانان افتتاحیه این همایش بودند . همچنین پروفسور لیدمن از کشور سوئد ، که قرار بود برای این همایش به ایران سفر کند به علت کسالت در همایش حضور نیافت ولی مقاله ی ارسالی وی قرائت شد.



* آنچه در ادامه می آید عناوین و خلاصه ی برخی مقالات ارائه شده در این همایش است.

*** آیا وجود فلسفه بدون مرزبندی های فرهنگی امکان پذیر است؟ ( از : مورات آتس ، اصل مقاله به زبان آلمانی )

به تعبیر آتس، نویسنده ی مقاله : جایگاه سنّتی یا به عبارت دیگر جایگاه سنّت گرایانۀ فلسفۀ میان فرهنگی بر این گمان است که هر فلسفه یا هر جریان فکری، همواره از فرهنگی خاص سرچشمه می گیرد. بر این اساس هر اندیشه ای از نظر فرهنگی جایگاه مشخصی دارد. در نتیجه برقراری گفتگو میان جریان های اندیشۀ دارای تحکیم فرهنگی جزو وظایف فلسفه میان فرهنگی است. هر اندیشه ای در چنین گفتگویی همواره از درون یک فرهنگ (فرهنگ خود) سخن می گوید، فرهنگی که پیوسته به آن مقید است.

بالاترین چیزی که هواداران افراطی این موضع می توانند متصور شوند، این است که در چنین گفتگویی شاید بتوان به اندیشۀ «نا آشنا» نزدیک شد، اما به دلیل عدم وجود درآمیختگی فرهنگی هرگز نتوان آنرا به طور کامل درک کرد.

از سوی دیگر با بیانی مشخص، ما موضع جامعیت ساده انگارانه را داریم که منشاء آن عقلانیت همگانی است، که مشروعیت های آن در سراسر جهان باید یکی باشند. تا زمانی که شخص اندیشمند برهان های خود را بر اساس عقل عام مطرح کند، فرهنگ و حتی زبانی که به آن می اندیشیم یا با آن سخن می گوییم، موضوعی جانبی است. اما با مشاهدة دقیق تر اینکه چنین موضعی با کدام عقل (به ظاهر همگانی) عمل می کند، به سادگی متوجه می شویم که در اینجا براستی با ذهنیتی «غربی» از اندیشه روبرو هستیم، که مباحثات در تمام دنیا باید با آن منطبق شوند؛ معیاری قانونی که اغلب با نهایت اجبار به اجرا در می آمده است.

بنابراین رویکرد آتس در این مقاله ، تأمل بر این نکته بود که آیا وجود فلسفه یا اندیشه ای بدون محدودیت های فرهنگی امکانپذیر است، آن هم به معنای اندیشه ای که بتواند حق مطالبات پدیده های جهانی را ادا کند؟



*** علم در فرهنگ مصرف ایرانی:تحلیل نقش نشریات علمی عمومی در تغییر فرهنگ جامعه ( از : زهرا اجاق ، دکتری علوم ارتباطات)

نویسنده در این مقاله نقش نشریات علمی عمومی ایرانی در تغییر فرهنگ عمومی را از منظر گسترش مشخصات فرهنگ علمی در جامعه مورد مطالعه قرار می دهد. آنچه اهمیت این تحلیل را روشن می کند، تلاش روزنامه نگاران علمی برای قابل فهم کردن و قابل دسترس کردن علم برای مردم است؛ به طوری که هر کس فارغ از موقعیت اجتماعی و تحصیلی خود، متن مورد مطالعه را درک کند. پس این امکان هست که مخاطبان زیادی محصول تولید شده در این نشریات را مصرف کنند و پتانسیل تغییر فرهنگی از راه مصرف محصولی که آنان تولید کرده اند، قابل توجه است.

برای فهم مساله مورد نظر با تمرکز بر دو مقولة فرهنگ علمی و مصرف فرهنگی نشان می دهیم که مخاطبان نشریات نامبرده، چقدر با فرهنگ علمی عجین شده اند و آیا براساس آن می توان علمی بودن را یک ویژگی فرهنگ ایرانی در آینده دانست. منظور از علمی بودن نیز کسب ویژگی های فرهنگ علمی است که در متون متعارف این حوزه به آن پرداخته شده است.

نتایج این مطالعه نشان می دهند که نشریات مورد تحلیل با ایفای نقش در ایجاد ذخیره اطلاعاتی و کاربرد آن برای توسعة سطح و عمق ارتباطات شخصی، و بهبود نگرش عموم نسبت به علم، موجب تغییر در فرهنگ عمومی جامعه شده اند که می تواند آیندة فرهنگی جامعه ایران را دستخوش تغییر سازد.



*** جامعه، سیاست و اقتصاد: جهانی شدن اقتصاد و سیاست و اثرات آن بر فرهنگ ( از: هـ کیونگ اسپریتس چو ، استادیار دانشکدة حقوق دانشگاه هونگیک، کرة جنوبی )

نویسنده در این مقاله، تأثیرات غیرمحتمل بر فرهنگ جهانی کره در مسائل اقتصادی و سیاسی را بررسی می کند، وی می نویسد : پیشرفت سریع اقتصاد در کرة جنوبی و رهایی از فقر که در اثر جنگ به وجود آمده بود، در دهة 1950م به یک دولت مستقل تبدیل شد و سرانجام به عضویتG20 درآمد. یعنی دولتی با بالاترین پیشرفت.

کره کشوری است که اساس آن بر تولید و صنعت صادرات است. این موفقیت، منحصر به کرة جنوبی نیست؛ بلکه مسیری است که بسیاری از کشورها از جمله ژاپن، تایوان، هنگ کنگ و اخیراً چین آن را طی کرده اند. اما آنچه که انتظار نمی رفت، موفقیتی است که کرة جنوبی در سال های اخیر در حوزة فرهنگ به دست آورده است.

فرهنگ محصولی است که در سرتاسر جهان داد و ستد می شود. سبک هایی مانند Psy’s Ganguam Style که در youtube (یوتیوب) هیجان ایجاد کرده بود، بیش از دو میلیارد موفقیت به دست آورد. سینمای کره ای فیلم های تأثیرگذاری از جمله فیلم Snow Pierce تولید کرده است. موسیقی کره ای با تنوع زیادی که دارد، از پکن تا بوئنوس آیرس شنیده می شود.

برنامه های دراماتیک تلویزیونی کره که با نام K dramas شناخته می شود، به نحو چشمگیری در بسیاری از کشورها محبوب هستند و ستاره هایشان تبدیل به افرادی معروف و محبوب برای تبلیغات شده اند. اما همة این ها فقط دو دهة پیش غیر قابل تصور بود. صنعت سینمای کره در مقایسه با سینماهای هالیوودی که بیش از 80 درصد بازار سینمای کره را در دست داشت، در حال از میان رفتن بود؛ علی رغم اینکه صنعت سینمای کره بیش از 200 فیلم در سال را ایجاد می کرد.

همچنین از هنرمندان داخلی حمایت بهتری می شد تا بتوانند صنعت موسیقی داخلی را گسترش دهند. اما برای هنرمندان موسیقی خارجی، حمایتی وجود نداشت. اما به این معنا بود که ایستگاه های رادیویی بیشتر، آهنگ های پاپ خارجی می گذاشتند تا موسیقی کره ای. سرانجام، این امر باعث شد که دست اندرکاران دولتی، فیلم های داخلی و بخش مطبوعات را گسترش دهند.

این صنعت، قبل از اینکه بتواند با محتوای فرهنگی آن ها رقابت کند و بتواند در امور فرهنگی تبدیل به یک صادرکنندة موفق شود، از سوی قدرت های جهانی متحمل مشکلات فراوانی شد. برخلاف انتظارات معمول، این تقاضاهای بازار داخلی نبود که موجی افتخارآمیز برای کره ایجاد نمود بلکه مداخلة دولت و نیروهای جهانی منجر به این امر شد.



*** آینده کجاست؟ (از محمد رضا اسدی، دانشیار گروه فلسفه، دانشگاه علامة طباطبائی)

پرسش از کجایی آینده، در واقع پرسشی از چیستی و ماهیت آینده است که در دل خود نوعی پاسخ را به همراه دارد. هنگامی که می پرسیم آینده کجاست؟ در واقع اشاره به آن داریم که آینده، بیش از آنکه حیثیت زمانی داشته باشد از حیثیت «مکانی» برخوردار است. آینده، زمانی نیست که می آید، آینده‏ «جایگاهی» است که ما، خود را به آن می‏رسانیم.

آینده، «مجموعة امکانات پیش روی» ماست و اگر این امکانات را نتوانیم به فعلیت برسانیم، آیندة تهی از امکانات قابل به فعلیت رسیدن، چیزی جز همان اکنون و حال ملال‏آوار نیست. از جهتی دیگر نیز می‏توان گفت: ما با شناختن امکانات و به فعلیت رساندن آن، آینده را چونان جایگاه و موقعیتی خاص «اکنون» می‏کنیم .

با این بیان وقتی می‏خواهیم از آیندة فرهنگ، آیندة فلسفه، آیندة سیاست، آیندة دین، آیندة اقتصاد و مانند آن سخن بگوییم؛ در واقع می‏خواهیم از «امکانات پیش روی» فرهنگ، فلسفه، سیاست، دین و اقتصاد، سخن بگوییم. در همین راستا محمد رضا اسدی در نوشتار ارائه شده کوشید از نسبت آینده با «امکانات و جایگاه» پرسش نموده و این نسبت را تحلیل نماید.



*** نسبی گرایی و مطلق گرایی در فرهنگ (از دکتر شهین اعوانی ، استاد فلسفه ، مؤسسة پژوهشی حکمت و فلسفة ایران)

عده ای از متفکران معتقدند قضاوت و دخالت ما در مورد سایر فرهنگ ها، اولین گام در جهت تحمیل شیوة زندگی مان بر آنان است. آنها می گویند این کار، گشودنِ در بر روی «امپریالیسم فرهنگی» است که در بهترین حالت به همگن شدن جهان و سرکوب تفاوت ها منجر می شود و مرگ فرهنگ ها، سنّت ها و ارزش های فرهنگی را در پی خواهد داشت. از سوی دیگر اعتقاد به درست بودن نسبی گرایی، ما را متعهد می کند که در رفتار با کسانی که ارزش هایی متفاوت با ارزش های ما دارند، نه با آنان مخالفت کنیم و نه در کارشان دخالت. بلکه باید در قبال فرهنگ های مختلف مدارا کرد و تا جایی که امکان داشته باشد، باید آنها را پذیرفت.



مقاله خانم دکتر اعوانی ، بعد از بررسی این دو رویکرد، در صدد تبیین این دو موضوع بود:

1- چیستی نسبی گرایی فرهنگی و بررسی پیامد های تساهل در برابر سایر فرهنگ ها، یا شیوه های مختلف زندگی. در این مورد مشترکات و تمایزات نسبی گرایی معرفتی و نسبی گرایی فرهنگی نیز بررسی می شود.

2 - آیا می توانیم در مقابل نسبی گرایی فرهنگی، در فرهنگ مطلق گرا باشیم؟ در این صورت بحث جهانی سازی فرهنگ و ارزش های فرهنگی پیش می آید. در این مقاله پیامدهای مطلق گرایی فرهنگی نیز بررسی شد.



*** آیا هنر، پدیده ای مسیحی است؟ ( از آلن پاتریک اولیویه ، استاد فلسفة دانشگاه نانت، فرانسه )

نویسنده با طرح این سؤال که 'آیا هنر پدیده ای مسیحی است؟' نه به محتوای هنر، بلکه به تبیین مفهوم هنر در مقاله ی ارسالی اش پرداخت . وی در ادامه مباحث زیر را مطرح کرد :



آیا هنر در ساختار مفهومی اش با الگوهای مسیحیت منطبق است؟ آیا مسیحیت امکان آن را ایجاد می-کند؟

حتی اگر محتوای هنر، الگوهای مسیحیت را جایز نداند و حتی اگر می باید هنر را در نقش نقد یا به بیان دیگر نفی مسیحیت بفهمیم، منظور از این بیان این نیست که هنر مفهومی معتبر نباشد یا تنها در درون فرهنگ هایی که از تاریخ مسیحیت و از اندیشۀ مدرنیتۀ دوران مدرن تأثیر گرفته اند، معنادار شود. در اینجا هدف این نیست که به مفهوم «هنر» نسبیت ببخشیم یا هنرهایی را که در حوزۀ این مفهوم قرار می گیرند به تعبیری در جهان بینی مسیحی مدرن محدود کنیم.

این امکان همیشه وجود خواهد داشت که هنر فراتر از مرزهای این فرهنگ از نظر ساختاری- مفهومی بدون تغییر باقی بماند. در اینجا به این دلیل مسیحیت مطرح می شود که از ایده آلیسم آلمانی و بویژه فلسفۀ هگل سخن به میان خواهد آمد، یعنی از نظام های فلسفی که در مبنا از دین و علم کلام مسیحیت تأثیر پذیرفته اند.

«مسیحیت» به معنای خاص آن، یعنی نظامی از اصول اعتقادی، مورد نظر نیست، بلکه در معنای عام آن به عنوان واحدی از الگوهای نظری و عملی است که می توانند خود را از اندیشۀ سنّتی رها کنند. این «روح مسیحیت» هم بر مباحث فلسفی تأثیر می گذارد و هم بر افرادی که نه تنها به گرایش خود به مسیحیت بی توجهند، بلکه آن را انکار می کنند.



*** خلاً سنّت داستان گویی در نظام آموزشی و تاًثیر آن بر آیندة فرهنگ ( از زکریا بزدوده ، استادیار گروه زبان و ادبیات انگلیسی، دانشگاه کردستان ایران)

موضوع بسیار قابل تأمل و ارزنده ای که زکریا بزدوده در مقاله اش مطرح کرد با این بحث آغاز شده است که : والتر بنیامین در اوایل قرن بیستم به تحلیل وضعیت فرهنگی دنیای مدرن پرداخت و به این نتیجه رسید که انسان در آستانة ورود به دورة مدرن با سنت داستان گویی بیگانه گشته است. دلیل این بیگانگی کم اهمیت یا بی اهمیت شدن حکمت و انتقال تجربه نزد انسان مدرن است.

سنّت داستان گویی در جامعه سبب انتقال تجربه و حکمت از نسلی به نسل بعد می شود.

در جوامع اروپایی خلأ سنّت داستان گویی با ظهور پدیده ای به نام رمان تا حدودی جبران گردید. هر چند که رمان نوعی از ادبیات است که در جهان فردی و منزوی رمان نویس و خواننده نمود می یابد، اما ظهور رمان و فرهنگ رمان نویسی و رمان خوانی در قرن هجدهم در اروپا به مرکزیت انگلستان و سپس فرانسه و سایر کشورهای اروپایی، سبب شد تا این خلاء قدری جبران شود.

اما در جوامع شرقی، به ویژه کشور ما، رمان و داستان به جایگاه مطلوب، به ویژه در نظام آموزشی، نرسیده است که این خود سبب برخی مشکلات فرهنگی در آینده خواهد شد . از جمله مسایلی که قابل بحث است می توان به رابطة بین داستان از یک طرف و مباحث قدرت و تعامل اجتماعی در آینده اشاره کرد.



*** نابرابری، مصرف گرایی، و روانپریشی فرهنگی ( از حسین راغفر ، دانشیار گروه اقتصاد دانشگاه الزهرا)

رابطة بین سرمایة فرهنگی، فرهنگ تولید و تولید فرهنگی و پیامدهای آنها موضوعی بود که حسین راغفر در مقاله اش به آن پرداخته بود. به بیان وی ، تولید فرهنگی یکی از فرایندها و رویه های محوری است که از طریق آن ها معنا خلق می شود.

یک پرسش محوری این است که رابطة اقتصاد، با فرهنگ چیست؟ و تاثیر فرهنگ بر قدرت و اقتصاد چگونه است و ما چگونه این رابطه را می شناسیم و درک می کنیم؟

تعامل قدرت، فرهنگ و اقتصاد و چگونگی این تعامل به زیست بوم نهادی در این جوامع مرتبط می شود. اما خود این زیست بوم نهادی همزمان محصول تعامل قدرت، فرهنگ و اقتصاد است. نابرابری، الگوی مصرفی گروه های مسلط را از یک سو با الگوی مصرف سرمایه داری جهانی پیوند می زند و از سوی دیگر خود الگوی آرمانی برای گروه های فرودست جامعه می شود. جامعه ای که در آن موفقیت در زندگی با دستیابی به سطوح بالای زندگی مادی تعریف می شود و فرصت های نیل به موفقیت برای همگان مهیا نمی شود. چنین جامعه ای دچار روانپریشی فرهنگی و فساد می شود.



*** ژنتیک، رفتار و فرهنگ (علی متولی زاده اردکانی ، دانشیار پژوهشگاه ملی مهندسی ژنتیک و زیست فناوری)

موضوع مقاله ی متولی زاده اردکانی که در همایش آینده فرهنگ ارائه شد نیز از جمله موضوعات بکر و قابل تأمل بود، به زعم وی : تحولات شگرف در علوم و تکنولوژی نوین در یک قرن گذشته که عموما از غرب آغاز شده اند سوالات زیادی را در اذهان متفکرین علوم انسانی در غرب و شرق ایجاد کرده است.

یکی از مهمترین حوزه های مورد بحث تعیین میزان اثرگذاری ژنتیک به عنوان عامل مهم و تعیین کننده در رفتارهای انسان و به تبع آن ایجاد فرهنگ بشری میباشد. به نظر میاید که محققین دو حوزه علوم ژنتیک و علوم انسانی برای ریشه یابی و توجیه ویژگی های فرهنگی جوامع مختلف میبایست به عوامل تاثیر گذار در روابط انسان ها و چگونگی شکل گیری رفتارها و نهایتا فرهنگ بیشتر آشنا شده و برای شناخت انسان واقعی و نه آرمانگرا اهتمام بیشتری بورزند.

با وجود شباهت های بسیاری که در فرهنگ های بشری دیده میشوند اما اختلاف در فرهنگ های جوامع انسانی بوضوح قابل مشاهده میباشند که ریشه در استعداد های ژنتیکی جمعیت هادارد. مشاهده تاثیر استعداد های متفاوت ژنتیکی جمعیت ها بر فعالیت های فرهنگی و متقابلا تاثیر حمایت ها و موانع فرهنگی در جوامع را میتوان بر فعالیت ژن ها مشاهده نمود.

کشفیات یک دهه گذشته در حوزه ژنتیک و ژنوم انسان نیاز به بازنگری نقش عوامل فرهنگ ساز به ویژه عوامل مهم کلیدی و حاکم بر رفتار انسان(ساختارهای ژنتیکی) مانند رفتارهای جستجو گرانه و حفظ حیات (Life Preserving ) را بوجود آورده است. کشفیات جدید ژنومیک و مقایسه ساختار ژنتیک انسان با دیگر موجودات زیستی بر روی کره زمین نشان دهنده جایگاه انسان نه به عنوان موجودی جدا از دیگر موجودات زیستی بلکه موجودی بسیار مرتبط با دیگر موجودات و حامل پیشینه تاریخ ژنتیک و مشابه در ساختار ژنتیکی خود می باشد.

تاثیر عوامل ژنتیکی به ارث رسیده در انسان و تاثیر آنها بر رفتار انسان ها و به تبع آن ایجاد فرهنگ ها ی متفاوت در جوامع انسانی قابل مشاهده است. دانشیار پژوهشگاه ملی مهندسی ژنتیک و زیست فناوری، در مقاله اش به بررسی ریشه های اصلی رفتار بشری و تاثیر گذاری آنها بر فرهنگ و اثرات متقابل فرهنگ بر ژنتیک افراد در جوامع بشری پرداخت.



*** پدیدار شناسی به عنوان یکی از شیوه های فلسفۀ میان فرهنگی (از چونگ- سو هان ، دانشجوی دکتری فلسفه دانشگاه فرایبورگ آلمان )

چونگ سو – هان مقاله اش را با برشمردن معانی فرهنگ آغاز کرده و نوشته است : یکی از معانی «فرهنگ» این است: «کلّیت دستاوردهای دارای ویژگی های ذهنی، هنری و ساختاری در یک جمع مشخص در یک حوزۀ مشخص، در طول یک دورۀ مشخص». در این معنی تکرار سه بارۀ حرف تعریف نامشخص جلب توجه میکند. در دنیا و حتی در هر کشوری بیش از یک جمع وجود دارد. در ضمن بشر دارای تاریخی طولانی و دوره های متعددی بوده است. معنای آن اینست که ما فرهنگ های بسیاری داریم که میتوانند با استفاده از فن آوری های نوین با یکدیگر ارتباط برقرار کنند. بر این اساس ما اینک نیز در جهانی میان فرهنگی زنگی میکنیم.

در چنین موقعیتی تلاش می کنم در مقالۀ خود پدیدار شناسی، بویژه مفهوم Epoché را به عنوان شیوه ای برای نزدیک شدن به فرهنگی نا آشنا نشان دهم.

هر انسانی در یک فرهنگ، در موارد نادر در چند فرهنگ پرورش می یابد. این تربیت نوعی جهان بینی را در شخص شکل می دهد، که برایش بدیهی است. اما این بدیهی بودن فرهنگ خود مانع از آن می شود که فرهنگی نا آشنا را با ماهیت آن در یابد، زیرا نا خود آگاه با جهان بینی شخصی اش به آن می نگرد. پس اعتبار این جهان بینی باید از بین برده شود. این «از بین بردن» (Epoché) چشم انداز شخص را برای نگرشی ناب به پدیده های فرهنگی نا آشنا می گشاید.

مقاله ی فوق ابتدا پدیدار شناسی (از دیدگاه هوسرل و هایدگر) را به عنوان شیوه ای برای فلسفۀ میان فرهنگی ارائه داد. سپس کاربرد عملی این شیوه را با توجه به دو شعر نشان داد ، یعنی با کمک دستاوردی ذهنی، هنری.

این اشعار سرودۀ ثنایی « Wie wenn am Feiertage » اثر هولدرلین و مثنوی اثر مولانا جلال الدین محمد رومی هستند.

به زعم چونگ – سو هان ، هولدرلین در سرودۀ ثنایی خود طبیعت و ذهن را برابر می شمارد. برای درک این هویت باید ابتدا ثنویت طبیعت و ذهن از بین برده شود. همچنین ، مولانا جلال الدین محمد رومی در شعر خود از نوازندۀ پیر چنگ سخن می گوید. آنجا نَفَس نوازندۀ چنگ و روح خدا با هم یکی شمرده می شوند. برای درک این برابری باید عینک ثنویت طبیعت و ذهن را از چشم برداریم تا بتوانیم شعر را در معنای واقعی اش بفهمیم.



* بنا به گفته ی دبیر همایش، نود مقاله ی پذیرفته شده در همایش بین المللی آینده فرهنگ، به صورت کتاب مجموعه مقالات منتشر خواهد شد.



منبع: ایرنا


ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* :
* نظر:
پر بازدیدها
آخرین اخبار