۲۷ شهريور ۱۴۰۰ ۱۰:۰۵
کد خبر: ۳۰۳۰۳۶

عطنا - یک استاد دانشگاه معتقد است: «با توجه به وضعیت فعلی کشور، رسیدن به اهداف فرهنگ کتابخوانی که در سند چشم‌انداز بیست ساله‌ جمهوری اسلامی ایران در افق ۱۴۰۴ آمده، تقریبا غیرممکن است.»
 
برخی کارشناسان معتقدند سرانه مطالعه در ایران پایین است و حتی بسیاری از دانش‌آموزان و دانشجویان نیز جز کتاب درسی، مطالعه دیگری ندارند. این در حالی است که ابراهیم حیدری، مدیرکل وقت دفتر مطالعات و برنامه‌ریزی فرهنگی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در بهمن 1399 با بیان اینکه شاخص‌های مطالعه در ایران و جهان متفاوت است، چنانکه در بسیاری از کشورها نگریستن به یک عکس و تصویر مطالعه محسوب می‌شود، گفته بود: «بنده مدعی هستم که سرانه مطالعه در کشور پایین نیست.»

تاکنون آمارهای متفاوتی از سرانه مطالعه در ایران منتشر شده است. تقریبا یک دهه پیش بر اساس یک اطلاع آماری اعلام شد که میزان مطالعه مردم ایران به صورت میانگین ۲ دقیقه در شبانه‌روز است. با این حال در سال ۱۳۹۸ سیدعباس صالحی، وزیر وقت فرهنگ و ارشاد اسلامی اعلام کرد آمار مطالعه ایرانی‌ها ۱۳ دقیقه در شبانه‌روز است. اما بر اساس آمار اعلام شده در سال 1398 توسط شورای عالی انقلاب فرهنگی ۵۸ درصد از افراد بالای ۱۵ سال مطالعه دارند که بدون احتساب قرآن و ادعیه، سرانه‌ مطالعه‌ این افراد ۹ دقیقه است. با احتساب ۴۲ درصدی که به طور کل مطالعه ندارند، رقم سرانه‌ مطالعه ایرانیان به حدود ۵ دقیقه می رسد.

اما در جدیدترین آمار اعلام شده از سوی مرکز آمار ایران در سال ۱۳۹۹ سرانه مطالعه افراد باسواد ۱۵ ساله و بیشتر در ماه به طور متوسط ۸ ساعت و ۱۸ دقیقه برآورده شده که به عبارت دیگر ۱۶ دقیقه و ۳۶ ثانیه در روز بوده است. از این مقدار ۶ ساعت و ۳۲ دقیقه سرانه مطالعه کتاب غیردرسی، یک ساعت و ۲۳ دقیقه سرانه مطالعه روزنامه و ۲۳ دقیقه سرانه مطالعه نشریات بوده است. نتایج این آمارگیری نشان می دهد اولویت مطالعه افراد به ترتیب قرآن و ادعیه با ۳۳.۲، رمان و داستان های کوتاه بزرگسالان با ۱۶.۳ درصد، روانشناسی و تربیتی با ۸.۸ درصد و موضوعات دینی (به جز ادعیه و قرآن) با ۸.۸ درصد بوده است.

چنانکه مشاهده می شود درباره سرانه مطالعه در ایران آمار یکسانی وجود ندارد، هرچند شاید بتوان ار میزان تیراژ کتاب ها تا حدودی به میزان مطالعه افراد پی برد. آیا ایرانیان کمتر کتاب می خوانند؟
 
در این باره دکتر حسین میرزایی، استادیار گروه مطالعات فرهنگی دانشگاه علامه طباطبائی در گفتگو با  عطنا، اظهار کرد: «قبل از هرچیز لازم است منظورمان از سرانه مطالعه را مشخص کنیم. یک نگاه این است که ما خوانش هر چیزی را که به صورت متن مکتوب وجود دارد، در سرانه مطالعه دخیل بدانیم. در این صورت، هر آنچه را که در فضای مجازی به عنوان متن خوانده می‌شود، می‌بایست در سرانه مطالعه لحاظ شود. اما آیا چنین چیزی منطقی است؟»
 
وی ادامه داد: «مسئله این است که در بیشتر مراکز علمی جهان، شاخص اصلی برای ایجاد یک منطق جهت اندازه گیری سرانه مطالعه، مطالعه کتاب، آن هم از نوع غیردرسی را شامل می‌شود و مطبوعات، شبکه های اجتماعی و سایت های اینترنتی در این اندازه گیری لحاظ نمی شوند. البته انتقاداتی به این شکل از شاخص بندی برای میزان مطالعه سرانه وجود دارد که در جای خود قابل بحث است. در بعضی کشورها مانند هند خواندن کتاب های دینی در این سرانه آورده می شود و به همین دلیل، با توجه به جمعیت بالا و میزان بالای خوانش کتاب‌های دینی، رتبه نخست بیشترین سرانه مطالعه کتاب به این کشور تعلق دارد.»
 
این استاد دانشگاه تاکید کرد: «بر اساس سند چشم انداز ۱۴۰۴ در ایران، ما در سال ۱۴۰۴ باید به یک جایگاه ممتاز در جهان از نظر سرانه مطالعه برسیم و مطالعه مفید انجام شود. در این سند، اهداف خرد دیگری هم مثل افزایش کتابخانه های عمومی، شکل عضویت در کتابخانه ها، توجه به مطالعه کتب غیر درسی در کشور و ... مطرح است؛ اما زمان زیادی تا سال ۱۴۰۴ نداریم و واقعا چه برنامه ریزی هایی انجام شده است برای این‌که سرانه مطالعه افزایش پیدا کند‌؟»
 
آفتی که باعث می شود سرانه مطالعه کشور پایین بیاید
این استاد مطالعات فرهنگی بیان کرد: «به نظر من، اگر بخواهیم کمی عمیق تر و فرهنگی تر به موضوع نگاه کنیم، شاید یکی از دلایلی که ایرانی ها به مطالعه متون مکتوب کم‌تر میل دارند، این است که در فرهنگ ما همواره ترجیح بر شنیدن بوده است تا خواندن. با بررسی در جامعه می‌بینید که سخنرانی ها به شکل های مختلف آن، بیشتر از متون مکتوب جذب مخاطب دارند. فن بیان، شیوه‌های اثرگذاری و القا بر شنونده یکی از کلیدهای فهم این موضوع است.»
 
وی ادامه داد: «ممکن است یک کتاب خوبی وجود داشته باشد تبلیغ هم بشود، اما میزان افرادی که آن را مطالعه می‌کنند زیاد نباشد. اما اگر همین مباحث توسط یک فرد خوش بیان در جلسات متعددی مطرح شود مخاطبان بیشتری را به دست می آورد و حتی فایل صوتی آن در کانال‌های شبکه های مجازی بارها و بارها گوش داده می‌شود، اما اصل کتاب، آن چنان که باید، خوانده نمی شود.»
 
میرزایی افزود: «بحث دیگر این است که اکثر ما ایرانی ها، اعتماد به نفسی را در خود می‌بینیم که گویا همه اطلاعات پیش ماست و ضرورتی وجود ندارد که بخواهیم اطلاعاتمان را از طریق متون مکتوب و قابل ارجاع به روز کنیم. شما اگر به میان مردم بروید و از آنها سوالی بپرسید به ندرت می‌گویند نمی‌دانم. معمولا جوابی به شما می‌دهند و عمدتا این افراد کسانی هستند که از سطح مطالعه زیادی برخوردار نیستند.»
 
این استاد دانشگاه تصریح کرد: «بنابراین می‌خواهم به چند فاکتور اشاره کنم که به نحوی باعث شدند سرانه مطالعه در ایران پایین باشد‌. قطعا بحث های فرهنگی که در ایران جریان دارد نقش اساسی ای در این زمینه دارد و به این نقطه ختم می شود که فرهنگ کتاب‌خوانی در کشور سیر صعودی نداشته باشد و بخشی از آن برمی‌گردد به شیوه های مدیریتی و محدودیت های دولتی که در این عرصه هم وجود دارد و به عنوان فاکتور باید در نظر گرفت.»
 
وی ادامه داد: «یکی از فاکتور هایی که می‌توان به آن اشاره کرد بحث کمبود کتابخانه های عمومی در کشور است که نشان می دهد چه وضعیت نامناسبی کشور ما از این لحاظ دارد. کتابخانه های عمومی ایران معمولا با این مشکلات مواجه هستند که کتاب های آن ها بروز نیست و به همین علت تمایل به عضویت در این کتابخانه ها و مراجعه به آن‌ کم است. گرچه این تنها دلیل کمتر عضو شدن نیست و دلایل دیگری مانند ساعت کاری کتابخانه ها، فضای نامناسب و امکانات موجود در آن و ... نیز وجود دارد.»
 
کتاب یک کالای لوکس شده و در سبد بیشتر خانواده ها جایی ندارد
میرزایی بیان کرد: «اقتصاد بیمار و گرانی‌های روز به روز در جامعه ما فرا گیر شده و حوزه کتاب را نیز در بر گرفته است. در سال های اخیر گرانی و تورم در این حوزه به حدی رسیده است که تهیه برخی کتاب‌ها برای دانشجویان و برخی اساتید دانشگاه هم دشوار شده است چه برسد به افراد دیگر که این مسئله از ضروریات اولیه زندگی آن ها نیست‌‌. به همین دلیل، این یکی از مسائلی است که خواسته یا ناخواسته روی مسائل میزان مطالعه و سرانه مطالعه در کشور اثر دارد.»

تاثیر شبکه های اجتماعی بر سرانه مطالعه کتاب
وی با بیان اینکه «تمایل به سرعت» بسیاری از جوامع از جمله کشور ما را تحت تاثیر قرار داده است، گفت: «فناوری های جدید، شبکه های اجتماعی و موبایل های هوشمند باعث شده سرعت در خوانش مطالب زرد، جایگزین مطالعه عمیق و متمرکز شود. با در نظر گرفتن کتاب به عنوان یک رسانه، مسلم است که خوانش آن نیاز به بردباری و حوصله دارد تا اثرگذار باشد، اما وقتی خوانش شبکه های اجتماعی، که قاعدتا کاربرد آن چیز دیگری بوده و الان تبدیل به چیز دیگری شده، جایگزین خوانش متون خوب می‌شود، اثرات آن در جامعه به سرعت دیده می‌شود.»
 
این استاد دانشگاه ادامه داد: «فضای مجازی جایی است که بسیاری از محتواهای تولید شده فاقد نظارت های تخصصی و بنابراین فاقد استناد هستند. یعنی فکر و ذهن افراد از چیزهایی پر می‌شود که نه مفید هستند و نه قابل ارجاع. البته این حرف به این معنی نیست که همه کتاب های چاپ شده مستند، قابل خوانش و مفید هستند اما از آن طرف هم، در فضای مجازی هر چیزی می‌تواند بدون نظارت و ارزیابی و راستی آزمایی در اختیار مخاطب قرار گیرد.»
 
میرزایی تاکید کرد: «ما در جامعه ای زندگی می کنیم که بسیاری از افراد به راحتی بدون سند صحبت می کنند‌. با عبارت هایی مثل «شنیدی که می گویند ...» یا «من خودم شنیدم که آن‌جا نوشته ...» و از این قبیل عبارت ها افراد سعی می کنند به صحبت های خود سندیت بدهند در حالی‌ که ممکن است آن مسئله اصولا سندیت نداشته باشد. حداقل در کتاب و بخصوص کتاب های علمی یک قاعده ارجاعی وجود دارد و بر اساس یک پژوهش صورت گرفته شده یا صحبت یک انديشمند در مورد یک مسئله در آن کتاب اظهار نظر کرده است. قدرت یک کتاب (علمی) این است که مستند و قابل ارجاع باشد.»

مطالعه در ایران بین اندکی از افراد جریان دارد
وی گفت: «در مجموع طبق مشاهدات غیر سیستماتیک، مطالعه در ایران بین اندکی از افراد جریان دارد. حتی بسیاری از دانش آموزان و دانشجویان نیز به جز کتاب درسی، کتاب دیگری را مطالعه نمی‌کنند. اگر قفسه کتاب های دانشجویان ارشد و دکترا را ببینید، به جز کتاب های مربوط به حوزه فعالیتشان، به ندرت کتاب دیگری را می بینیم و این خوانش‌های تخصصی هم بعد از اتمام آن دوره در بیشتر موارد قطع می‌شود.»
 
این استاد دانشگاه با بیان اینکه نظام آموزشی هم افراد را به کتاب خوانی تشویق نمی کند، اظهار کرد: «برای مثال در یکی از سال‌ها، در دوره کارشناسی، دیدم که شاگرد اول دوره، با افتخار به من گفت که تا به حال هیچ کتاب درسی مطالعه نکرده و هرچه خوانده جزوه بوده و فقط با جزوه‌خوانی شاگرد اول شده است.»
 
کودکی که در خانه و در دست والدین کتاب نبیند کتابخوان نمی شود!
میرزایی با اشاره به این سوال که چگونه می توان فرهنگ کتابخوانی را گسترش داد؟، گفت: «برای جا انداختن یک فرهنگ در جامعه نیازمند این هستیم سیاست‍گذاری ها و برنامه‌ریزی‌ها از سنین پائین در جامعه اجرایی شوند. در کنار سیاست‌های حاکمیتی، جذب و تشویق به مطالعه باید از دوران کودکی در خانه توسط والدین و بعد در مدرسه از طرف معلمین و در دانشگاه توسط اساتید انجام شود. هر چه این جریان دیرتر آغاز شود امکان دائمی بودن آن کم تر می‌شود.»
 
وی تاکید کرد: «تا زمانی که کودک در دست والدینش به صورت تمام وقت موبایل می‌بیند طبیعی است که او هم تمایل پیدا می کند که با آن وسیله ارتباط بگیرد و تا زمانی که از دوران کودکی فکر، ذهن و چشم کودک به سمت کتاب سوق داده نشود، برای او کتاب خریده نشود، به کتاب فروشی یا نمایشگاه کتاب برده نشود، کودک در دوره‌های بعد سخت‌تر به کتاب جذب می شود. فرد ۲۰ یا ۳۰ ساله را نمی‌توان به راحتی کتابخوان کرد ولی می توان زمینه را برای کتابخوان کردن کودک سه یا چهار ساله مهیا کرد. بنابراین آموزش از کودکی (در همه زمینه‌های فرهنگی) به عنوان یک کار سیستماتیک باید در جامعه نهادینه شود تا به عمومی‌سازی فرهنگ کتابخوانی در کشور کمک شود.»

فرهنگ کتابخوانی باید از دوره کودکی اجرا شود
میرزایی ادامه داد: «برخلاف کشورهایی مثل ما، در کشورهای پیشرفته، فرهنگ کتابخوانی در مکان‌های عمومی مانند مترو، اتوبوس یا ترمینال‌ها به وضوح دیده می‌شود. مطالعه در زمان‌های از دست رفته برای افراد اهمیت دارد. این فرهنگی است که از کودکی باید سیاست‌گذاری ‌شود. اگر در سیاست‌گذاری ها از مهدکودک‌ها و مدارس شروع نشود تقریبا غیرممکن است که در سنین بالاتر بتوان فرهنگ کتابخوانی را عمومیت بخشید. فقدان سیاست‌های بلندمدت، زمان‌ و هزینه بر بودن کارهای فرهنگی و سرعت جابه‌جایی مدیران فرهنگی، باعث می‌شود کارهای درازمدت و اثر بخش در کشور پایه ریزی نشود و بنابراین به «توسعه پایدار فرهنگی» دست پیدا نکنیم. مشکلات فرهنگی کشور ناشی از همین نگاه کوتاه مدت به مسائل است و نهادینه سازی رفتارهای فرهنگی نیازمند سیاست‌گذاری های بلندمدت و ضمانت اجرائی آن است.»
 
نقش سانسور و بی اعتمادی به ترجمه کتاب ها در کتابخوانی
میرزایی در پاسخ به این سوال که سانسور یا بی اعتمادی به ترجمه کتاب ها چقدر در کاهش سرانه مطالعه نقش دارد؟، اظهار کرد: «فرهنگ کتابخوانی یک بحث عمومی در جامعه است و بحث سانسور و بی اعتمادی به ترجمه‌ها بیشتر در سطح تخصصی مطرح می‌شود. ما کتاب های ادبی ترجمه شده ای داریم که اگر افراد با نثر آن کنار نیایند ممکن است آن را کنار بگذارند. ولی معمولا برای کتاب های ادبی ترجمه های خوبی داریم که چند نفر ترجمه کرده اند و با وجود ترجمه های بد در بازار، افرادی که دنبال کتاب های خوب هستند با پرسش و جست و جو ترجمه بهتر را پیدا خواهند کرد.»
 
وی ادامه داد: «در حوزه های علمی وضعیت کمی متفاوت است. مثلا در حوزه علوم اجتماعی چند مترجم مطرح داریم که سالهاست کار ترجمه انجام می‌دهند و افراد متبحری هستند. اما بسیاری هم هستند تا سطحی از زبان را فرا می‌گیرند به ترجمه کتاب دست می‌زنند و به شکلی آن را چاپ می‌کنند. این در حالی است که مترجم در زمینه‌های علمی، باید علاوه بر تبحر در زبان مبدا (انگلیسی، فرانسه، آلمانی و ...)، به زبان و ادبیات فارسی (به عنوان زبان مقصد) و همچنین بر آن حوزه علمی که‌ مشغول ترجمه آن است نیز مسلط باشد. به همین دلیل، در دو دهه گذشته کتاب های بی شماری در علوم مختلف ترجمه شده اند اما از کیفیت کافی برای مخاطب برخوردار نیستند.»
 
مسائل اقتصادی جامعه به نوعی دامن کتاب را هم می گیرد
میرزایی در خصوص پایین آمدن تیراژ کتاب ها با توجه به تورم و وضعیت اقتصادی جامعه اظهار کرد: «از دوره ای به بعد شرایط اقتصادی بیش از شرایط فرهنگی در این موضوع تاثیرگذار بوده و افراد را به سمت کتابخانه های عمومی یا تامین نیاز خود به شکل دیگر سوق داده است. تیراژ کتاب های علمی در ایران بر خلاف کشورهای دیگر به ۱۰۰ و در مواردی به ۵۰ نسخه رسیده است و برای ناشر به صرفه نیست که بیشتر از این تولید کند.»
 
وی ادامه داد: «حتی گاهی ناشر مطمئن است ۱۰ هزار نسخه از یک کتاب ادبی با ترجمه خوب، می‌تواند به فروش برسد ولی بیش از ۲ هزار نسخه چاپ نمی کند. یکی از دلایل این مسئله، اتحادیه ناشران و قوانین انتشار کتاب است. مثلا قیمت کتاب باید حتما در مشخصات یا پشت کتاب قید شود و تا سه سال بعد از انتشار کتاب، قیمت را نمی توان تغییر داد مگر این که چاپ آن کتاب تمام شود و دوباره منتشر کنند‌.»
 
سردرگمی دانشجویان با ترجمه و تالیف‌های بی کیفیت
میرزایی در پاسخ به این سوال که تا چه حد برای نیازها و ذائقه های مختلف مردم کتاب وجود دارد؟، اظهار کرد: «در بسیاری از موارد نقدهای درونی ای وجود دارد ولی در کلیت نمی توان ادعا کرد که کمبود کتاب خوب یا همخوانی نداشتن با ذائقه مردم یکی از دلایلی است که مردم در ایران به سراغ کتابخوانی نمی روند. این را قبول ندارم و فکر می کنم به خصوص در حوزه های تخصصی مانند علوم اجتماعی آن قدر تولیدات زیاد (و البته گاهی بی کیفیت) است که گاهی از تنوع آن گله دارند.»
 
وی ادامه داد: «مثلا مشاهده کردم در کشور فرانسه کتاب های روش تحقیق در علوم اجتماعی محدود به چند کتاب مهم هستند، و تعداد آن به ده نسخه نمی‌رسد، اما در ایران در حوزه روش تحقیق شاید بیش از 200 کتاب ترجمه و تالیف وجود داشته باشد که 95 درصد آن ها تکرار مکررات و گردآوری از کتاب های دیگر هستند. پس بحث نبود کتاب مطرح نیست و به خصوص در کتاب های تخصصی ما از آن طرف بام افتاده ایم.»
 
این استاد دانشگاه افزود: «البته حرف من به این معنی نیست که ما از نظر تعداد کتاب و محتوای تولیدی در وضعیت خوبی به سر می‌بریم اما برای مخاطبین عام و خاص در همه سنین کتاب های خوبی وجود دارد و این دلیل استقبال کم از کتاب نیست. مشکل در ناکارآمدی سیاست‌گذاری‌های فرهنگی و در نتیجه عدم نهادینه سازی فرهنگ کتابخوانی در کشور است.»

گفتگو از: از هیوانا حیدری

عطنا را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید:

اینستاگرام                                              تلگرام

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* captcha:
* نظر:
نظرات بینندگان
نیوا
Pakistan
19/07/1400 - 01:08
1
2
اگه قیمت کتاب ها رو کم کنن کیه که کتاب نخونه...
پر بازدیدها
آخرین اخبار