فریدون صدیقی، یونس شکرخواه، مجید رضاییان، سید فرید قاسمی و امیدعلی مسعودی، از روزنامهنگاران پیشکسوت که از قبل از انقلاب فعالیت مطبوعاتی خود را در جوار هم آغاز کردهاند، در مراسم بزرگداشت استاد محمود مختاریان از ویژگیها و خصوصیتهای او میگویند و معتقدند هرکسی میخواهد حرفهروزنامهنگاری را در پیش بگیرد باید رازهای شخصیت این استاد محبوب روزنامهنگاری و ارتباطات را بداند.
ایوب قادری-عطنا؛ بهار فصل ارتباطات و اردیبهشت ماه ارتباطات است. ماهی که مزین به نام بنیانگذار رشته علوم ارتباطات در ایران، استاد کاظم معتمدنژاد است. از این رو هر سال که شکوفهها به باران سلامی دوباره میدهند، بهانه خوبی دست میدهد که اهالی دهکده ارتباطات و به ویژه خانواده مطبوعات به مناسبتهایی کنار هم جمع شوند. 25 اردیبهشتماه امسال هم مراسمی به همت دانشکده فرهنگ و ارتباطات دانشگاه سوره در تالار سوره حوزه هنری برگزار شد که در آن دور مردی در میان پیشکسوتان و روزنامهنگاران نسل انقلابچشیده خط کشیده بودند تا مثال نکتهای امتحانی که در متنی بلند دورش خط میکشند، از او بگویند و بشنوند تا خوب در حافظه نسلهای جدید انقلابندیده و سربنچشیده حک شود؛ محمود مختاریان، استاد برجسته ارتباطات و پیشکسوت روزنامهنگاری که در بین هم نسلان و دوستانش به «سردبیر پنهان» شهرت دارد. کوله باری از تجربه است. مردی خوشقلب، دلسوز، پیگیر، با لحنی که او را از بسیاری متمایز میکند. با لحنی که چیزی ورای صداقت و صافی است. با چشمانی که از انرژی، تکاپو و میل به جاری بودن سرشار است. اگر بگویند حق دارم یک تشبیه مرکب درباره او بسازم خواهم گفت که استاد مختاریان رود است. رودی جاری که از پاکترین برفهای قله حرفه خود جریان می گیرد و همچنان که در زمین و زمان جاری است دریای وجودیاش را از هیچ رهگذری دریغ نمیدارد. رود است از این جهت که همیشه راه را باز کرده است سنگ های زمانه را صیقل داده است و با عبور از هموار و ناهموار زندگی آبراهی عظیم برای شاگردانش ساخته است. آبراهی که هر که ردپایش را دنبال کند، به یقین مقصد را یافته است. آبراهی که به گفته دوستانش دلتاهای ریز و درشت زیاد دارد و هرجا میرود زمینش را حاصلخیز میکند. یکی از این دلتاها دلتای تجربه، علم و رفتار حرفهای است که در ادامه بیشتر از زبان دوستان و همکارانش میخوانیم.
یادآوری این نکته ضروری است متنی که پیش رو دارید برگرفته از قسمتی از مراسم بزرگداشت استاد مختاریان است که ویس آن در انحنای روزمرگی زندگی مدرن و پردغدغه، مفقود شده بود که اکنون به محض پیدا شدن، تدوین و منتشر میشود؛
من و استاد مختاریان هزار سال است که دوست و رفیق هستیم؛ هر دو چهار فصل، و از حوالی سال 1351 تا کنون نزدیک به هزار سال پیش با هم آشنا شدیم. او را در کیهان دیدم و هنوز مثل همان سالها چالاک، پویا، جویا و بی قرار است. همه فصلها ایستگاه اوست و می توان او را مرد بی استگاه دانست. ناچارم از وی تعریف کنم. استاد مجرب و یگانهای در حوزه فعالیتاش بوده است. این را به جان بچهها و نوهها، درختها و پرندهها؛ جانشین ندارد و رفیق شفیق است و همدل و همراه. نوجو و تازهخواه است این اتفاق مهمی است که او را همیشه پرونده به بغل میبینیم؛ با آن پوشه مفصل مملو از بریده جراید داخلی و خارجی. انسان معاصر است، بر خلاف من که در پریروزها زندگی میکنم او در پس فرداها حضور دارد. سوگند میخورم به آشنایی که این شخص را کارآفرین و کارساز یافتهام. نقطه پایان هر اتفاقی است و به عنوان کسی که 26 سال با دوستان دیگری در کیهان و هفته نامه حوادث تنگ هم بودیم، ایمان دارم که او به تنهایی یک جهان است.
با اینکه همیشه من از او خوشتیپتر بودهام اما همیشه این سوال ذهنم را درگیر میکرد که در راهروی کلاسها چرا همه دانشجویان دور او جمع میشوند و زمانی که دزدکی سر کلاسش نشستم به دلیلش پی بردم؛ آنچه در او هست کاریزمای بالا، دهان گرم و توانایی برقراری رابطهها است که از او استادی میسازد که کلاسش نه تنها همافزایی ایجاد میکند بلکه محدود کلاسی است که خسران ندارد و کسی دلش نمیخواهد غیبت کند.
فکر میکنم مختاریان یک حرفهای تمام عیار است و این کلمه برای او تعارف نیست. همنسلان او همه میفهمند معنای حرفهای بودن مختاریان در چیست. (جای خیلی از کسان و هم نسلانی که مفهوم حرفهای بودن را خوب آموختهاند در این جمع خالی است). مختاریان آن جذبه برخی روزنامهنگارن را نداشت اما زبلیهایی داشت که ما از آن میترسیدیم؛ آن صبحهایی که میآمد و حس میکردیم قرار است ما را «پودر کند»، یک جمله کلیدی داشت که امثال من دبیرسرویس را پودر میکرد: «مثل اینکه روزنامه امروز قرار نیست به کرج هم برسد!»
در وجه اول، اگر تعریف حرفهای بودن را باز کنم باید بگویم این آقا مولد است، فردی سرشار از ایده. مختاریان به روز است، چراکه یک حرفهای باید داری رفتار اورجینال باشد، بتواند از هیچ چیز همه چیز بسازد. وجه دوم مختاریان این بود که میدانست چگونه تیم خود را روالمند کند و با تبیین مسیر تولید، مانع از این میشد که کسی بتواند از زیر کار در برود. در این مورد یادم هست یک روز که قسمتی از صفحه روزنامه خالی مانده بود، من را با یک فلاسک چای و یک بسته سیگار در یک اتاق حبس کرد و از من خواست ظرف دو ساعت گزارشی را آماده کنم و تحویل دهم و من تا پایان نوشتن آن دو صفحه نتوانستم از اتاق بیرون بیایم. او بلد ما بود، در لحظه به ما میگفت که دربار یک موضوع، «این ابعاد را هم مدنظر قرار بده، چنین تیتری استفاده کن، از این منظر به قضیه نگاه کن و...».
وجه سوم مختاریان، توجه به مصرف محتواهای تولید شده بود، او سردبیر پنهان ما بود، کسی که در نوشتن همیشه مخاطبگرا است، مثلا بارها تو ساعتها برای یک متن یا یک تیتر وقت میگذاشتی و او از در میآمد که «برای کدام مخاطب مینویسی؟»، به سرعت میدانست سوژه را به سمت مخاطب هدف سوق دهد و مخاطب مصرف را بشناسد.
دکتر محمود مختاریان، روزنامهنگار با سابقه و همنسل کسانی چون، فریدون صدیقی، سید فرید قاسمی، یونس شکرخواه، امید مسعودی و بسیاری از بزرگان این حرفه علاوه بر فعالیت مطبوعاتی در دانشگاههای مختلف از جمله دانشگاه علامه طباطبائی، دانشگاه سوره و… دروسی مانند صفحهآرایی، ویراستاری، فتوژورنالیسم و… تدریس میکنند و همواره به استادی دلسوز، متخصص، مهربان و خوش قلب شهرت دارند.
وجه چهارمی که اگر درباره مختاریان نگویم کوتاهی کردهام این است که آقای مختاریان بازتاب حرفهای حرفه خود است؛ هر تجربهای را که ممکن است در این حرفه با آن مواجه شوید، محمود مختاریان قبلاً تجربه کرده است و راه مواجه با آن را میداند، (اینکه وقتی عکس از زلزله ندارید چگونه از بریده روزنامهای مرتبط عکس بگیرید و به عنوان عکس آرشیوی از صحنه به کار ببرید.) بلد است چگونه یک روز چاپ را یک ساعت جلو بیندازد. بلد است چگونه صبح یک روز برفی اخم کند و با بداخلاقی خاص خودش کاری کند که همه کارهایشان رو به موقع تحویل دهند.
دانشگاه نعمت بزرگی دارد که از حضور چنین استادی بهرهمند میشود. استاد مختاریان با آن نمونه کارهایی که همیشه همراه دارد، یک جمله معروف دارد که «روزنامهنگاری همهاش تجربه کردن است»؛ باید انجام داد، اجرا کرد، تجربه کرد و رفت جلو.
وجه پنجم و آخرین محمود مختاریان، «هویتزا» بودن اوست؛ من فکر میکنم که صفحهآرایی و گرافیک با او هویت میگیرد. یک حرفهای همیشه همین است؛ مبدع، موّضع و مانند همه نسل سربیها قانونمدار است. در یک کلام مختاریان بلد است پرچم یک قبیله باشد.
محمود جان! رفیق قدیمی! ما دوستانت، هر کجا که باشیم اگر کنار یکدیگر هم نباشیم، اما برای هم هستیم.
محمود مختاریان را میتوان با یک مثلث شناخت؛ مثلی که تجربه، علم و رفتار حرفهای اضلاع آن و اخلاق محیط آن را شکل میدهد. از بعد تجربه باید گفت همانطور که نشانهشناسانی چون سوسور و دیگران مطرح کردهاند، در روزنامهنگاری گاهی ما از متن به معنا میرسیم، اما گاهی هم بدون کلامی حرف زدن، از گرافیک، دیزاین، صفحهآرایی و تصویر است که ما به معنا دست مییازیم. امثال مختاریان استاد این هستند که به مخاطب بگویند، بدون اینکه متنی باشد چگونه تصویر و دیزاین معنیآفرینی میکند. این کاری بس پیچیده است. پیچیده از آن رو که شما باید در این راه تجربه داشته باشید. تا زمانی که یک گرافیست در عمل تجربههای مختلفی را لمس نکرده باشد نام گرافیست مطبوعاتی بر او نمینهیم. گرافیست مطبوعاتی همه محمود مختاریان نیست و تنها یک وجه از شخصیت اوست. وجه دیگر این است که این فرد چگونه میتواند به نشانهها زبان بدهد. اینکه در گذر زمان، متن چگونه معنا میشود و به قول لاسول کدگشایی تصاویر و نوشتهها چقدر به کدگذاری آن نزدیک میشود.
همه بزرگان و پیشکسوتان مطبوعات میدانند، همه روزنامه انتخاب تیتر نیست، حتماً در ارائه محتوا، محمود مختاریانی با ایدههایش حضور دارد. نباید صرفاً تصور کرد که با انتخاب تیتر کار تمام است، فونت، اندازه، رنگ، همه اینها زبان خاص خود را دارند. چرا که هر کدام از فونتها معنیآفرین هستند و مکمل این معنا اندازه، جای تیتر و دیزاین صفحه است. محمود مختاریان را نباید فقط با روزنامه شناخت که او در نشریات متعددی اعم از مجله و هفتهنامه کار کرده است که هرکدام زبان گرافیکی خاص خود را دارند.
مختاریان همیشه معتقد است باید آداب حرفهای را رعایت کرد. حرمت روزنامهنگاران ارشد را حفظ کرد. میگفت بگذاریم بازتاب یک مطلب که آمد درباره آن صحبت کنیم نه اینکه مورد به مورد مطالب را قبل از چاپ (از لحاظ محتوا) چک کنیم، چراکه به مرور زمان نویسنده مطلب و آن مطبوعه با شناخت بازتابها میتواند در نوشتن خود بازنگری کند.
اینکه یک رسانه باقی میماند، خیرخواهی میخواهد. راز بقا و آیندهنگری در کسانی مثل محمود مختاریان نهفته است چرا که تجربه امری مهم و با ارزش است که پشتوانه یک رسانه را میسازد.
هر وقت با دانشجویان درباره این حرفه صحبت کردهام، حتما یکی از اسامی که دانشجویان از آن یاد میکردند «استاد مختاریان» بود. استادی که همه از او راضی بودند. دانشجو که دانشجو است و استادان زیادی را تجربه میکند اما علت این محبوبیت مختاریان در چیست؟ شاید تنها یکی از علت ها این باشد که او می داند تجربیات خود را و اصول این حرفه را از نظر علمی چگونه منتقل کند.
محمودجان! وظیفه همه ما و همه دانشجویان است که قدر تو را مثل همیشه بدانیم و درخواست ما هم این است که مجموعه تجربههای خود را در چند جلد کتاب منتشر کرده و در اختیار اهالی این حرفه قرار دهی.
در این نیم قرن، با استاد مختاریان در 13 روزنامه و یک خبرگزاری خدمت کردهام، داستانهای گوناگونی دیده و شنیدهایم. مرسوم است زمانی که میخواهند گردانندگان یک نشریه را بدانند به شناسنامه آن نظر میاندازند. اما اگر کسی بخواهد از پشت صحنه یک نشریه بداند، پرسشش این خواهد بود که در آن نشریه «جمعکن» کیست. جناب مختاریان در هر نشریهای که بودند این نقش را داشتند. هرچند در ظاهر، ناظر شکلی بودند و عهدهدار امور فرعی محسوب میشدند اما واقعیت این است که در بزنگاهها به داد محتوا هم میرسیدند و قاطعانه باید گفت اگر در این بزنگاهها ایشان از راه نمیرسید بعید نبود چراغ آن نشریه خاموش شود.
باور همه دوستانی که ایشان را میشناسند این است که او عمود خیمه یک نشریه است کسی که ایستاده و رونده همه جا را میپاید. میتوان گفت که استاد مختاریان خطایاب و شرزدا بود؛ خطاهایی که از صدر تا ذیل، از زیر چشم افراد عبور میکرد و تنها به تور استاد مختاریان میافتاد؛ بارها این اتفاق افتاده است و اگر این خطا در آخرین مرحله متوقف نمیشد، روزگار دیگری متوجه روزنامه بود.
در ظاهر مسئولیت شکل را بر عهده داشت اما از محتوا غافل نبود. این هم به باور حرفهای او باز میگشت. فهم کارمندی نداشت چرا که یک کارمند فقط مسئول بخش مربوط به خودش است و نهایتاً میگوید «به من چه!». در نتیجه، این باور حرفهای او بود که باعث میشد مراقب کشتی باشد.
با انواع آدمها در ردههای گوناگون ظرف این پنجاه سال کار کرد. از دورهای که با بلندپایگان و نامآوران و افتخارآمیزان تاریخ مطبوعات معاصر همنفس بود تا دورهای که سردبیران به جای در از سقف وارد تحریریه میشدند!
همچنین، استاد مختاریان در این نیم قرن فعالیت، با دو طایفه پلهای و آسانسوری کار کرده است. میلیونها قدمی که او در این راه برداشته است نشان از آن میدهد که این روزنامهنگار با یکجا نشستن سر ناسازگاری داشته است.
او که یک ربع اخیر را به شاگردپروری و تربیت کارورز مشغول شد، هماره سعی دارد تجاربی که در نقاط مختلف دنیا از ژاپن و مصر و آمریکا و انگلیس و ایران به جوانان منتقل کند. کسی که جای جای ایران را رفت و تلاش کرد با آموزش اصول این حرفه، کاری کند تا مطبوعات محلی و عکاسی خبری و صفحهآرایی در آنها توسعه پیدا کند. مختاریان که کار خود را از سازمان آگهیهای روزنامه آغاز کرد و پله پله به مراتب مختلف تحریریه رسید، از چنان جامعیتی برخوردار بود که از پاسخ هیچ سوالی در کارگاههای شهرستانها باز نمیماند.
نکتهای که باید خاطرنشان کرد سرعت در گفتار، رفتار و کردار در کنار سلوک فردی و شوخطبعی استاد مختاریان بود. اگر کسی همت کند و تجربهها، خاطرهها و شوخیهای این استاد گرانبها را جمعآوری کند بالغ بر دو جلد کتاب می شود که البته بسیاری از شوخیها قابل چاپ نیست!
دانشپژوهانی که در پی جستوجوی معنای روزنامهنگاری ایرانی هستند باید به سراغ معناگران بروند. دنبال کسانی که صدا دارند نه سر و صدا. برای یافتن معناگران این نوع روزنامهنگاری که در جهان منحصر به فرد است باید به سراغ کسانی چون محمود مختاریان بروند.
اگر بخواهیم مدل روزنامهنگاری ایرانی را با اشتراکات و افتراقاتی که با دیگران دارد بشناسیم، در وهله اول باید تجربه اهل این حرفه را مکتوب کنیم و از کنار سخنان این بزرگان سرسری نگذریم.
برای مثال، اگر از ضرورت و اهمیت شنیدن داستانهای این افراد بگویم، گفتنی است زمانی شاه به سناتور مصباحزاده پیشنهاد کرده بودند که روزنامه کیهان را ارگان حزب رستاخیز کند. اما این مدیر مسئول، ساختمان دیگری را در اختیار دولت قرار داد تا کیهان وارد مناسبات حزبی نشود. این را من در خاطرات مرحوم مصطفی مصباحزاده ذیل «از هیچ تا کهکشان» که در آن از استاد مختاریان به عنوان سرپرست صفحهبندی کیهان در قبل از انقلاب یاد شده است، نقل می کنم. متاسفانه حتی زندگینامه معتبر و مفصلی از ایشان در دست نیست؛ کاری که درباره پیشکسوتان یک حرفه ضروری است.
عزیزان! ما نکوداشت برگزار نمیکنیم که فقط نکوداشت برگزار کنیم، میراث یک استاد و پیام او برای ما ارزشمند است.
اعتراف میکنم آقای مختاریان همچنان یک راز است. علیرغم هرچه که امروز درباره او شنیدید، مثل یک روزنامهنگار حرفهای فردی غیرمنتظره و غیرقابل پیشبینی است. از نظر من روزنامهنگار ششدانگ و حرفهای کسی است که همیشه ما را غافلگیر میکند. اگر 77 دلیل برای این شش دانگی بیاورم یکی این است که اهل زیاد خواندن و زیاد شنیدن و کم حرف زدن است و به همین دلیل همیشه حرفی برای گفتن دارد. دوم اینکه قدرت تحلیل دارد و سوم، مثل بسیاری از روزنامهنگاران یا مثل من، واهمه بینام و نشانی از ترس به همراه دارد و شاید اگر کسی زندگینامه دقیقی از او ندارد و یا درباره او کم میداند، خود مختاریان هم در این اتفاق سهیم است و در یک کلام باید گفت محمود مختاریان یک آرتیست به تمام معناست که همیشه حرفی برای گفتن دارد.
در اینباره بیشتر بخوانید:
مصاحبه روزنامه ایران با همنسلان استاد مختاریان اینجا