در مواقع بحران، نوعی عطش خبری در جامعه ایجاد میشود که اگر رسانههای خبری غالب از طریق تغذیه مناسب به موقع و قانعکننده نتوانند در فرو نشاندن این عطش به مخاطب کمک کنند، فضا برای انتشار اخبار جعلی یا حداقل غیردقیق و غیرموثق فراهم میشود.
به گزارش عطنا به نقل از جامجم، حادثه پلاسکو از چند حیث میتواند درسهایی برای روزنامهنگاران داشته باشد. اولین مورد، توجه به داشتن پوشش خبری مناسب از وقایع حساس در حال وقوع است.
در مواقع بحران، نوعی عطش خبری در جامعه ایجاد میشود و مخاطب به دنبال فرو نشاندن این عطش، به دنبال اخبار و اطلاعات میگردد. باید حواسمان باشد که اگر رسانههای خبری غالب از طریق تغذیه مناسب به موقع و قانعکننده نتوانند در فرو نشاندن این عطش به مخاطب کمک کنند، فضا برای انتشار اخبار جعلی یا حداقل غیردقیق و غیرموثق فراهم میشود.
نکته مهم این است که رسانهها بتوانند به موقع به نیاز خبری مخاطبانشان، بویژه در مواقع بحرانی پاسخ دهند. نقش رسانههای غالب در چنین شرایطی، توجه به سه عامل مهم سرعت، دقت و جامعیت در خبررسانی است.
نکته دوم این است که در عین توجه به این سه عامل، باید شرایط روحی و عاطفی جامعه هم مورد توجه قرار بگیرد. اخبار و بویژه خبرهای تصویری واقعه به گونهای منتشر نشود که عواطف و احساسات عمومی بیش از پیش جریحهدار شود. این قضیه نیازمند نوعی تدبیر است تا بتوانیم اخبار را هم به گونهای به مخاطب بدهیم که اقناع شود و احساس کند اطلاعات مورد نیازش را به دست آورده است و در عین حال اخبار ما به فشار روحی مخاطب، بار اضافه تحمیل نگرداند.
نکته سوم هم اینکه باید بتوانیم با اطلاعرسانی همراه با سرعت، دقت و جامع خود، راه را بر هر نوع ایجاد شایعات و اخبار نادرست و دروغ ببندیم. این امر مستلزم این است که در کار اطلاعرسانی خود به معنای واقعی کلمه حرفهای عمل کرده باشیم؛ وگرنه هر نوع خدشه و خلأ در کار اطلاعرسانی، باعث دامن زدن به موج شایعات خواهد شد.
حواسمان باشد، پوشش خبری از یک واقعه حساس در حال وقوع نباید به گونهای باشد که مخاطب احساس کند، بخشی از واقعیت از نگاه او دور میماند. این موضوع باعث میشود، مرجعیت رسانه نزد مخاطبان زیر سوال برود و همانطور که گفتم، فضا برای شایعهپردازی و اخبار مجهول فراهم شود، ضمن اینکه مدیریت اخبار باید به گونهای باشد که در عین انعکاس واقعیات، به مدیریت بحران هم کمک کند و هر چه زودتر پاسخگوی نیازهای احساسی مردم جامعه باشد.
متاسفانه به نظر میرسد روزنامهنگاران ما، روزنامهنگاری در شرایط بحران را چندان بلد نیستند و واکنشهایشان بیشتر غریزی و احساسی است، نه منطبق بر اصول علمی و تخصصی.
دیگر نکتهای که میتوان به آن پرداخت، وظایف رسانهها در دوران بعد از وقوع حادثه است که باید موضوع مورد نظر را به نقد و بررسی گذاشت، عملکردها را سنجید و از زمینههای اجتماعی و آثار و پیامدهای آن کسب آگاهی کرد. اینگونه است که میشود از وقوع اتفاقات بعدی جلوگیری کرد و این وظیفه رسانههاست که موجب میشود، بتوانند هم تولید آگاهی بکنند و هم نقد و نظارتی داشته باشند بر عملکرد مسئولان.
یادمان باشد، برخلاف گذشته که رسانههای رسمی تنها سخنگویان و راویان یک حادثه بودند، امروزه ما با دامنه وسیعی از امکانات در فضاهای مجازی مواجهیم که فرصت هر نوع عکسالعمل تاخیری را از رسانههای رسمی گرفتهاند.
این فضاها با بسیاری اصول خبررسانی و حتی آثار اجتماعی انتشار یک خبر ناآشنا هستند؛ چرا که دستاندرکاران آن خود مردم هستند و با بسیاری از اصول حرفهای آشنایی ندارند. در چنین شرایطی رسانههای رسمی، غالب و سنتی باید حواسشان باشد که فضا را به این شبکهها نبازند و مرجعیت خود را در میان مخاطبان از دست ندهند.
دکتر محمدمهدی فرقانی- استاد ارتباطات دانشگاه علامه طباطبائی