زهرا عسکری-عطنا؛ صدای سنتور در سالن پیچیده است. دانشجویان به نوبت وارد سالن میشوند و روی صندلیها مینشینند. این صدای سنتور که با همهمه جمعیت آمیخته، با آن بوی لبویی که یکی از اسباب پذیرایی بود، تداعیکننده دورهمیهای زمستانی خانه مادربزرگ است.
در جلوی صحنه، کرسی خوش آب و رنگی قرار دارد که گویا جشنواره برترینهای فصل است؛ از یک سو انارهای سرخی که به قول سهراب دانههای دلشان پیدا بود، از سوی دیگر آجیلی که پستههایش به آدمی لبخند هدیه میکرد و آن بالا، دیوان حضرت حافظ بود که در صدر مجلس خودنمایی میکرد.
هر سال در روزهای پایانی پاییز در دانشگاه علامه آیین جشن یلدا برگزار میشود و فعالان فرهنگی در هر حوزهای که فعالیت میکنند، گرد هم میآیند و بار دیگر گوشهای از ذوق و هنر خود را به نمایش میگذارند.
این جشن که کانون ایرانشناسی و گردشگری با همکاری کانون موسیقی، تئاتر و کانون گویندگی و اجرا برگزار میکند نشان از همدلی و صمیمیتی است که دانشجویان فعال در حوزه فرهنگی دانشگاه علامه طباطبائی دارند، روحیهای که آنها را خستگی ناپذیر و پر انرژی میسازد.
در ابتدای برنامه گروه موسیقی قطعهای روحنواز اجرا میکند. حسام آرین، دبیر کانون موسیقی، خواننده، شاعر و آهنگساز خوشآتیه و خلاق در کنار تیم قوی و هنرمندش با اجرای قطعه خاطرهانگیز «کجایی» حال و هوای تازهای به جمع میدهد.
در ادامه برنامه نمایش روحوضی با تلاش کانون تئاتر روی صحنه رفت که موجب شد خنده، مهمان صورت حاضران شود. مرد سیاهرو با سر و صدا از این طرف صحنه به آن طرف میدود و با عبارات فکاهی و طعنههای آغشته به طنز مهمانان را به خنده وامیدارد.
کلیپ ویژه کانون ایرانشناسی و گردشگری بار دیگر تماشاچیان را به وجد میآورد. مجری از ایرج میلانی دعوت میکند تا روی صحنه بیاید و او از خاطرات و تجربیاتش برای ما میگوید. حضور یک گردشگر و ایرانشناس بزرگ و شنیدن خاطرات جذاب او روحیه گردشگری و سفر را در ما برمیانگیزد.
برنامه بعد داستانخوانی است؛ نور صحنه کم میشود و گوینده ابتدا متنی را دکلمه میکند. سکوت سالن را فراگرفته است انگار حال و هوای زمستانی دکلمه همه را جذب خود ساخته است. بعد از آن نوبت به داستان میرسد. «افسانه شب یلدا» بهترین گزینه برای حال و هوای زمستانی ماست. جمعیت انگار که غرق خاطرات کودکی شدهاند، هیچکس لام تا کام حرف نمیزند. من تا به حال این همه آدم بالغ را ندیدهام که یکجا نشستهباشند و به یک قصه کودکانه گوش بدهند.
در قسمت پایانی حسام آرین و گروهش چند قطعه شنیدنی دیگر مینوازند و بار دیگر اوج هنر را به نمایشمیگذارند ، او قطعه آخر را به شهدای گمنام تقدیم میکند و این بار جمعیت سر از پا نمیشناسند، همه به احترام گروه میایستند و آنها را تشویق میکنند.
مجری پایان مراسم را اعلام میکند و من متعجبم که زمان چه زود سپری شد. در بیرون از سالن از ما پذیرایی ویژهای صورت گرفتهاست. حالا تنها چیزی که میان همهمه و بگو بخندها خودنمایی میکند همان لبو و آجیل و شکلات در دست مهمانان است که با سلیقه بسته بندی شده است.
با این اوصاف، جشن یلدای امسال نیز با حضور چشمگیر و بیسابقه دانشجویان و با هنرنمایی کانونهایريال گردشگری، تئاتر، موسیقی و گویندگی برگزار شده و آنچه دیدنی است همین همت دستاندرکاران این برنامه است که تلاش کردهاند تا با حداقل امکانات بهترینها را برای دانشجویان دانشگاه علامه طباطبائی فراهم کنند و انصافا به این هدف جامه عمل پوشاندند.
در پایان که با بسته فرهنگی لبو و آجیل از در خارج میشوم با خود میگویم چه خوب است که برگزاری این قبیل برنامهها در دانشگاه، علاوه بر اشاعه فرهنگ اصیل ایرانی و ارتقای سطح هنر در عرصه دانشگاه، موجب تقویت روحیه دانشگاهیان و افزایش نشاط و شادابی میشود.