خانم يلداي نازنين! من نميدانم در اين روز و روزگار، ميانه خوبي با كوتاهترين شب سال داريد يا نه؟ اما ما هر دوي شما را بهانه ميكنيم و اميدواريم حالمان دستكم چند ساعتي پادشاه فصلها باشد.
پس امشب انار آب دارد، هندوانه سرخ و آجيل هفترنگ است، يعني يك دورهمي آجيلي زير سايه دلاناري بزرگترها تا يك بار ديگر با هم بودن را تجربه كنيم.
البته ميدانم براي دلهاي عميقا دلدار، تهمزه تلخي، ذايقه را مكدر ميكند. چرا؟ چون؛
ـ بچههايي رفتهاند آن سر دنيا كه نام امشب آنان دلتنگي و جاي خالي انار دونكرده مادر است.
ـ عدهاي همين نزديكيها و كمي دورها در فاصله دو پاييز زندگي را و ما را جا گذاشتند و ديگر يادشان نميآيد انار، هندوانه و آجيل چه نسبتي با هم دارند.
ـ عدهاي در دقيقه اكنون در كارتن غلت ميزنند و تلخند ميشوند از طولانيترين شب سرما در پناه ديوار لبريخته يا زير پلي كه پاهايش يخ زده است.
با اين همه اما اميدواريم در بلندمرتبهترين شب سال دستكم چند حبه انار، يك قاچ هندوانه و چند دانه توت كام همه ما را مهربان كند تا دوباره يادمان بيايد بلندترين شب و روز سال در همه عالم دلبندي است.
كاش بشود قبل از قاچ كردن آقاي هندوانه، تيغزدن به تن دلواپس خانم انار دستي به رخسارشان كشيد چون قلبشان بهخاطر حظ ما دلخون است. حتي ميشود به آجيل احترام گذاشت، آنها شيريني، شوري و حتي ترشي را بهخاطر سليقه ذايقه ما تنپوش خود كردهاند. اين را انجير، توت، بادام و تاك بهخوبي ميدانند و عميقا آزرده آلودگيهاي زيستمحيطي هستند و عميقا دلواپس بيآبي و كمآبيها هستند و از كشتار بيرحمانه جنگلها و باغها برگريزان شدهاند. اين را خودمان ميدانيم آيا؟