«برخلاف تصور برخی از جوانان امروز که فکر میکنند در گذشته ورود به روزنامهها آسان بوده، باید بگویم اصلا اینطور نبوده و شرایط بسیار سختتر از امروز بوده و سختگیرانهتر عمل می شد». از همین جملات به نظر می رسد دکتر محمد مهدی فرقانی، رئیس دانشکده ارتباطات دانشگاه علامه طباطبائی و از چهرههای مطرح در حوزه روزنامهنگاری حرفهایی شنیدنی دارد تا به مناسبت روز خبرنگار با شاگردانش بزند. «استاد» و پیشکسوتی که چراغ راه گزارشنویسی را روشن نگه داشته و همیشه حق پدری بر گردن اهالی فرهنگ و رسانه ایفا کرده است. در توصیف بزرگی او عددها کارهای نیستند؛ حتی وقتی چیزی در حدود بیش از 400 گزارش چاپ شده در فاصله سالهای 53 تا 58 در روزنامه کیهان دارد، حتی وقتی در بحبوحه انقلاب و برهههای سیاسی حساس حضور یافته و رسالت خبری خود را به دوش کشیده است و حتی وقتی 37 سال پیش در جایی ایستاده بود که جوانان این نسل هنوز از آن به عنوان یک الگو یاد می کنند. گفتوگو با کسی که فوت آخرکوزهگری را می داند همیشه کار دشواری است. آنچه در پی میآید گزیده سخنان این استاد گرانقدر در گفتوگو با عطنا است که فضای مصاحبه را به کلاس درسی شیرین و به یادماندنی بدل کرد:
«بخشی از تجربه من صرفا تجربه شخصی نیست؛ درواقع نوعی درس و آموزش برای نسل جوان امروز است که علاقهمند به ورود به این حوزه است.
برخلاف تصور برخی از جوانان امروز که فکر میکنند در گذشته ورود به روزنامهها آسان بوده، باید بگویم اصلا اینطور نبوده و شرایط بسیار سختتر از امروز بوده و سختگیرانهتر عمل می شد.
استانداردهای روزنامهنگاری در آن دوره بالاتر بود به این دلیل که یک نسل سالخورده قدیمی در تحریریهها مشغول کار بودند که اکثر آنها به صورت تجربی وارد کار شده بودند و ورود نسل جدید را یک تهدیدی برای واقعیت و موجودیت خود تلقی میکردند و در نتیجه در مقابل ورود جوانان مقاومت میکردند و به دنبال این هدف بودند که آنان را در جریان کار با شکست روبهرو کنند.
روزنامه کیهان از این نظر در آن دوره بسیار نوجو و نوگرا بود و دانشکده علوم ارتباطات نیز توسط مدیر وقت کیهان بنیانگذاری شد؛ به این دلیل که بتواند از محصولات این دانشکده برای بازسازی و نوسازی تحریریه روزنامه و سایر نشریات و مجلات آن استفاده کند.
من معتقدم ما فی الواقع میتوانیم از مکتب کیهان به ویژه از اوایل دهه 50 نام ببریم. این مکتب در مواردی قابل دفاع و در مواردی قابل نقد است اما تاثیرگذاری آن قابل انکار نیست. کیهان اصولا رویکرد انتقادیتری نسبت به سایر مطبوعات داشته است.
ما برای ورود به تحریریه کیهان مشکلات بسیاری را پشت سر گذاشتیم. من به طور رسمی در مرداد 1352 در تحریریه کیهان مستقر شدم، اما از دی ماه 1351 مشغول گذراندن آزمونهایی بودم که برای آزمایش کردن ما طراحی شده بود.
از جمله در دی ماه 1351 چند تیم دانشجویی در دانشکده شکل گرفت که هرکدام به منطقهای برای تهیه گزارش به همراه یک سرپرست از وزارت تعاون روستایی اعزام شدند. تیم ما به روستاهای جنوب استان خراسان برای تهیه گزارش از وضعیت کشاورزان و روستاییان و عملکرد تعاونی های روستایی اعزام شد.
من در آن سالها دانشجوی سال دوم رشته روزنامهنگاری بودم که این ماموریت برای ما تدارک دیده شد. ما یک هفتهای را در روستاهای جنوب خراسان گشت زدیم و به جمعآوری اطلاعات پرداختیم تا گزارش آن را تهیه کردیم که سرانجام در بهمن ماه 1351 در صفحه پنج روزنامه کیهان با اسم و عکس ما به چاپ رسید.
این اولین باری بود که انفجاری از غرور همه وجود ما را گرفت و تصور این را نمیکردیم که اسم ما در صفحه پنجم روزنامه کیهان که بعد از صفحه اول، مهمترین صفحه روزنامه است، به چاپ رسیده باشد.
ماموریت دیگر ما در تعطیلات عید 1352 به ما محول شد و آن سفر به استان خوزستان و بازدید از تاسیسات نفتی برای تهیه گزارش بود.
ما برای تهیه گزارش به آبادان، اهواز، خرمشهر و جزیره خارک رفتیم و هم از تاسیسات صنعت نفتی بازدید کردیم و هم با مدیران صنعت نفت گفتوگو کردیم و در نهایت گزارش خود را آماده کردیم.
در آن زمان از بین پنج گروه پنج نفره نزدیک به هشت نفر برای کار آزمایشی در تحریریه کیهان دعوت شدند که یکی از آنها من بودم.
کارم را با خبرنگاری در حوزه انرژی شروع کردم. در آن زمان همه تلاشم این بود که با کار و با سختکوشی نشان دهم که شایستگی و اهلیت ماندن در تحریریه کیهان را دارم.
من تقریبا هیچوقت فکر نکردم که کاری را نمیتوانم انجام دهم چون فکر میکردم اگر کاری شدنی است و یک نفر هم میتواند آن را انجام دهد، چرا آن یک نفر من نباشم.
من چیزی در حدود بالای 400 گزارش چاپ شده در فاصله سالهای 53 تا 58 در روزنامه کیهان دارم که این یک رکورد در عمر کیهان و حتی روزنامهنگاری ایران است.
یکی از گزارشهای من، دیدار با هویدا در زندان اوین بود که در کتاب گزارشنویسی من چاپ شده است. این گزارش یک نمونه منحصر به فرد در نوع خود بوده و هست.
از دیگر گزارشهای من گزارش بشاگرد است که تاثیرگذاری آن برای من بسیار جالب و مورد توجه بود. گزارش دیگری که منشا اثر بود، گزارشی بود که در مورد رابطه و تفاوت مشاغل آزاد و اداری نوشتم که در کتاب گزارشنویسی من وجود دارد.
گزارش آرامگاه مرحوم دکتر مصدق در احمدآباد مستوفی که در آذر 57 در صفحه اول روزنامه کیهان به چاپ رسید، از گزارشهای جذاب هم به لحاظ تکنیک و هم به لحاظ محتوا بود.
عشق به روزنامهنگاری چیزی است که نمیتوان آن را با هیچ معادل دیگری عوض کرد. هیچوقت دغدغه من در کار روزنامهنگاری میزان درآمد، امتیازات و امکانات این رشته نبوده است و هیچ زمانی هم امکاناتی نصیبم نشده است.
من این حرفه را به خاطر نقشی که در خدمت اجتماعی میتوانست داشته باشد، با تمام وجود دوست داشتم.
دومین معیار من سلامت و صداقت و امانتداری بود. در این حرفه اگر اهل زد و بند بود، همیشه میتوان دستآوردهای خوبی بدست آورد اما در این راه باید حقیقت و منافع عمومی را فدا کرد.
ما در حال حاضر یکی از بدترین دورهها را از حیث سلامت در روزنامهنگاری میگذرانیم. علت این جریان در دو حوزه فردی و اجتماعی است؛ بخش فردی آن این است که افراد الزاماً از روی عشق، علاقه، انگیزه، توانایی و استعداد وارد این حوزه نمیشوند. زمانی که روزنامهنگاری سیاسی شود دیگر افراد به نسبت وفاداری به آن ایدئولوژی فرصت حضور در رسانهها را پیدا میکنند؛ نه به اعتبار توانایی حرفهای خود.
بخش اجتماعی این جریان به علت فقدان تامین معیشت، تامین مالی، امکانات رفاهی و امکانات پشتیبانی در مطبوعات ما به خصوص در سازمانهای رسانهای است.
زمانی که تلویزیون ما به عنوان یک رسانه ملی و کاملا حکومتی رپرتاژ آگهی را به شکل برنامه تولیدی به خورد مخاطبان خود می دهد تا از آن درآمد کسب کند، این به معنای دروغ گفتن به مخاطب است.
فساد چه در حوزه مالی و چه اخلاقی کمابیش در این حوزه سرایت کرده و میکند. زمانی که جامعه منفعتجو میشود و تک تک مردم به دنبال این هستند که گلیم خود را از آب بیرون بکشند، این روزنامهنگار هم تلاشش این خواهد شد که گلیم خود را از آب بیرون بکشد.
دوم اینکه به خصوص در کیهان نیمه اول دهه 50 یک نظام «استاد _شاگردی» برقرار بود که بسیار کارآمد بود. گرچه استادان این نظام به لحاظ تکنیک و ساختار روزنامهنگاری ضعفهای فاحشی داشتند اما تجربههای خوب اجتماعی در ارتباط با حرفه روزنامهنگاری نیز از مزیتهای آن نظام بود».