۱۶ بهمن ۱۳۹۳ ۰۶:۳۰
کد خبر: ۳۱۷۶
فلاحت-پیشه


نماینده مجلس هشتم شورای اسلامی و استاد دانشگاه علامه طباطبائی گفت: در حقیقت منطق صدور انقلاب اسلامی یک بحث الگوساز و آرمانی بوده است و به نوعی بر این موضوع تاکید دارد که انقلاب اسلامی می‌بایست با کارنامه موفق خود در حوزه نظام‌سازی پیام خود را به منطقه و جهان صادر کند.




خبرگزاری فارس: سکولاریسم اردوغانی مهم‌ترین رقیب گفتمانی انقلاب در منطقه/ «لبخند دیپلماتیک» و «شمشیر غلاف‌‌شده» لازمه‌های مذاکره «انقلابی» با آمریکا



معمولاً انقلاب‌های بزرگ را به تاثیر و تاثرات آنها در فضای بین‌المللی می‌شناسند. به عنوان مثال یکی از دلایلی که انقلاب فرانسه را جزو انقلاب‌های مادر عنوان می‌کنند تاثیری است که این انقلاب بر فضای فکری، اندیشه‌ای و سیاسی اروپای قرن 18 داشته است.


انقلاب اسلامی نیز که شاخصه‌های تمامی یک انقلاب بزرگ را با خود همراه دارد در عرصه بین‌المللی مبدع یک ایدئولوژی و مرام و مسلک خاص است که نه تنها در بعد نظری به نوعی باعث نوآوری‌ در نظریه‌های روابط بین‌الملل شده بلکه در عمل نیز تحولات در بعد منطقه‌ای و حتی جهانی را دستخوش تغییر کرده است. از سوی دیگر برخی از آرمان‌های انقلاب اسلامی همچون مبارزه با استکبار جهانی، صدور انقلاب، حمایت از مستضفعین و... سیمایی متفاوت به عرصه سیاست خارجی نظام جمهوری اسلامی بخشیده و تقریباً ایران همواره یک پای چالش‌های عرصه بین‌المللی بوده است. با این حال به نظر می‌رسد پس از تحولات سال 2011 در منطقه خاورمیانه و رویش جریان بیداری اسلامی شأن و جایگاه انقلاب ایران در عرصه تاثیرگذاری برروند تحولات منطقه‌ای افزایش یافته و موضوع مذاکرات هسته‌ای نیز وزن ایران در مسایل جهانی را سنگین‌تر ساخته است.


از همین رو در ایام‌الله دهه فجر گفت‌و‌گویی را با حشمت‌الله فلاحت پیشه از نمایندگان سابق مجلس شورای اسلامی و عضو هیئت علمی دانشکده علوم سیاسی دانشگاه علامه طباطبایی در این زمینه انجام دادیم. آنچه که بیشتر در این مصاحبه مورد بحث و فحث قرار گرفته است تاثیراتی است که انقلاب اسلامی نسبت به آرمان‌های ابتداییش توانسته بر محیط پیرامون داشته باشد.


مقابله ایران با راهبردهای غرب در سطح منطقه‌ای، رابطه میان انقلاب اسلامی و جنبش‌های اخیر در کشورهای عربی، فرصت‌ها و تهدیدات داعش برای ایران، امکان رابطه تهران ـ واشنگتن و ارزیابی مذاکرات هسته‌ای از جمله محورهایی بود که در مصاحبه با فلاحت‌پیشه مورد بررسی قرار گرفته است.


ماحصل این مصاحبه در ذیل تقدیم حضورتان می‌شود.


در ابتدای بحث اجازه دهید نگاهی به مبانی فکری انقلاب اسلامی در حوزه نظری داشته باشیم. فکر می‌کنید آن چیزی که انقلاب اسلامی ایران را از سایر همتای خود در عرصه بین المللی متمایز می سازد چیست؟


به نظرم اگر بخواهیم در سطح مبانی فکری انقلاب موضوع تقابل و یا تعامل رو بررسی کنیم باید بگوئیم از ابتدا مشخص بود که انقلاب اسلامی ایران یک نگاه انتقادی نسبت به نظم موجود دارد و ماهیتاً ضداستکباری است. این موضوع را ما می‌توانیم به صراحت هم در مواضع رهبران انقلاب اسلامی و هم شعارهایی که مردم مطرح می‌کردند مشاهده کنیم. به طور کلی مقابله با رژیم صهیونیستی به عنوان نائب استکبار در منطقه و همچنین تلاش برای عدم وابستگی به غرب و شرق از جمله بارزه‌های اصلی انقلاب اسلامی است که آن را از سایر همتایان خود متمایز ساخته است.


از سوی دیگر باید به این مساله توجه داشته باشیم که انقلاب اسلامی، ایران را از درون قلمرو راهبردی غرب خارج کرد و این آغازی برای تقابل راهبردی ایران و غرب بوده است و تا هم اکنون نیز تمام تلاش غرب این بوده که ایران را به عقب بازگرداند و یا اینکه حداقل فضایی را در پیش روی ایران ایجاد کند که بر اساس آن تهران سیاست‌های مدیریت شده و قابل پیش بینی برای غرب را اتخاذ نماید. به نظرم این اصلی‌ترین دلیلی است که در این دوران هیچگونه دیپلماسی بین ایران و غرب در حوزه راهبردی نتیجه بخش نبوده است.


همانطور که اشاره داشتید ایران در برابر ساختار حاکم بر نظام بین‌المللی بر رویکردی نقادانه بوده است. به نظرتان به چه میزان انقلاب اسلامی توانسته است در این حوزه نقادی وارد شود و آیا اساساً از حوزه نظری توانایی هم‌آوردی با رویکرد مدیریتی حاکم بر جهان را داشته است؟


ببینید وقتی قرار است از منظر نظری به این داستان نگاه کنیم به نوعی به حوزه‌ای از نظریه‌ها گرایش خواهیم یافت که بیشتر رویکرد آرمانی و نقد نظام کنونی را مدنظر دارند. به نظر می‌رسد که اگر بخواهیم به صورت منصفانه بحث کنیم در این رابطه همواره در مجامع بین‌المللی بیشتر  نقش نقادی با محوریت ایران صورت گرفته و تهران همواره در مجمع  عمومی سازمان ملل یا جنبش غیر متعهد بحث تعدیل ساختاری را مطرح کرده است. در جنبه عملی نیز جمهوری اسلامی در منطقه کشوری است که همواره مانع از تحقق راهبرد استکبار بوده است. هم اکنون نیز دو راهبرد اصلی رقیب در منطقه خاورمیانه وجود دارد که یکی طرح خاورمیانه بزرگ آمریکا و دیگری چشم‌انداز 1404 جمهوری اسلامی ایران است. اگر بخواهیم تحلیل عملی داشته باشیم ایران همواره در منطقه مقابل این راهبردها ایستاده است و توانسته زمام تحولات را به طور نسبی در دست گیرد.


تشکیل و بسط عمق استراتژیک مهمترین ثمره آرمان صدور انقلاب


یکی از اصلی ترین آرمان‌هایی که در دوران پیروزی انقلاب اسلامی مطرح می‌شد مساله صدور انقلاب اسلامی بود. این موضوع در حوزه منطقه‌ای نیز بحث‌های متعددی را در پی‌برانگیخت و حتی برخی از کشورهای عربی به همین بهانه تمهیدات دفاعی ویژه‌ای را اندیشیدند. فکر می‌کنید انقلاب اسلامی اکنون در سی و ششمین سالگرد پیروزی خود تا چه حد و اندازه توانسته است در این عرصه موفق باشد؟


بله در ابتدا تعریف مورد اجماعی درخصوص آرمان صدور انقلاب اسلامی حداقل در میانه بدنه نظام وجود نداشت و حتی گاهی شاهد این برداشت‌ها بودیم که برخی صدور انقلاب را به مثابه یک تحرک نظامی قلمداد می‌کردند و در عمل نیز برخی گروه‌های میلیتاریستی به نام ایران دست به اقداماتی هم زدند.


اما در حقیقت منطق صدور انقلاب اسلامی یک بحث الگوساز و آرمانی بوده است و به نوعی بر این موضوع تاکید دارد که انقلاب اسلامی می‌بایست با کارنامه موفق خود در حوزه نظام سازی پیام خود را به منطقه و جهان صادر کند. در حوزه راهبردی نیز به تبع موضوع صدور انقلاب یک عمق استراتژیک برای جمهوری اسلامی در منطقه شکل گرفت که می‌توان آن را یکی از بزرگترین ثمره‌های انقلاب اسلامی در منطقه و نظام بین‌المللی قلمداد نمود و ایران عملاً راهبری جبهه مقاومت در برابر آمریکا و رژیم اسرائیل در منطقه را در دست گرفت و  در حوزه‌های مختلف علمی و مستشاری اعضای بلوک مقاومت را مورد حمایت قرار داد. هرچند در طول این ایام برخی سعی کردند این راهبرد را زیر سوال ببرند اما باید اذعان کنیم اگر این عمق استراتژیک نبود امروز کشور ما صحنه اصلی نبرد و میدان جنگ بود و این راهبرد توانسته است نیروی بازدارندگی بسیار بالایی را به ما اعطا کند.


به عنوان مثال در ابتدای دهه 1990 میلادی موسسه آمریکن اینترپرایز طرحی را با عنوان اقدام مطرح کرد که بر اساس آن برای مقابله با ایران می‌بایست ابتدا به افغانستان و عراق حمله نظامی می‌شد و پس از اشغال این کشورها و ایجاد پایگاه‌های نظامی در اطراف ایران می‌بایست سه بال ایران در جنگ با رژیم اسرائیل برچیده می‌شد. همین امروز نیز باتوجه به عمق راهبردی ایران در منطقه آمریکایی‌ها به شدت در تلاش هستند که در کنار مذاکرات هسته‌ای با ایران به توافقی درخصوص رویدادهای منطقه دست یابند اما ما در این خصوص منع شورای عالی امنیت ملی را دارا هستیم.


آغاز تحولات در کشورهای عربی آمریکایی نبود اما در ادامه غرب این انقلاب‌ها را مدیریت کرد


از ابتدای آغاز تحولات در کشورهای عربی در سال 2011 به طور کلی دو برداشت اصلی در ایران در خصوص این تحولات شکل گرفت. از یک سو یک برداشت معتقد به تاثیرپذیری این رویدادها از انقلاب اسلامی ایران بود و از سوی دیگر برخی معتقد بودند جنبش‌های اخیر در خاورمیانه نوعی تلاش برای دموکراتیزاسیون در ذیل برنامه های آمریکاست. به نظر شما کدام یک از این تحلیل‌ها به واقعیت نزدیک تر است؟


به طور کلی امر سیاسی امر مطلقی نیست اما در خصوص تحولات اخیر خاورمیانه معتقدم می توان بر اساس رفتارهای ایالات متحده آمریکا به این نتیجه رسید که این رویدادها از پیش طراحی شده نبود و به نوعی دفعی و بر خلاف پیش بینی‌ها غرب روی داده است. البته معتقدیم که پس از این رویداد آمریکا به نوعی توانست این تحولات را مدیریت کند. به عنوان مثال در آخرین شب از تصدی حکومت مبارک شبکه بی بی سی در گزارشی عنوان کرد که  آمریکایی‌ها هنوز سردرگم هستند و نتوانسته اند به یک رویکرد مشخص در خصوص این تحولات دست یابند.


به هر حال آمریکایی‌ها چندسال پیش از این رویدادها طرحی را با عنوان خاورمیانه بزرگ تدوین کردند که به نظر رویدادهای سال 2011 نیز در راستای همان طرح بوده است؟


البته باید بدین نکته نیز توجه کنیم که آمریکایی‌ها در منطقه دنبال یک نگاه راهبردی هستند و آن تضمین ثبات رژیم صهیونیستی است. اگر واقعاً نظام‌های ارتجاعی توان حفظ این منافع را داشتند غرب دنبال دموکراسی در منطقه نمی‌رفت. اما در سال 2003 میلادی زمانی که گزارش توسعه انسانی جهان عرب منتشر شد نشان داد که یکی از دلایلی گرایش اعراب به تروریسم این است که جوانان در این کشورها با یک سقف سیاسی مواجه هستند و آزادی سیاسی ندارند و این افراد پیوند سران مرتجع با غرب را عامل اصلی این خفقان سیاسی می‌دانند. یک سال پس از این گزارش نیز طرح خاورمیانه بزرگ از سوی آمریکا مطرح می‌شود که ظاهراً هدف آن مقابله با تروریسم و توسعه دموکراسی در خاورمیانه است اما روح آن چیزی نبود جز دفاع از منافع غرب در منطقه. در این عرصه درست است که آمریکا برنامه‌ای را برای توسعه دموکراسی در خاورمیانه در دست داشت اما روند رویدادهای سال 2011 و انفعال کاخ سفید در این خصوص نشان می‌دهد که این اتفاقات حداقل شروع آمریکایی نداشته است. در همین اتفاقات شواهد و قرائن نشان می‌داد که آمریکایی‌ها به شدت نگران بودند که مصر و دیگر کشورهای عربی به سراغ الگوهای سیاسی ایران بروند.


به طور دقیق فکر می‌کنید چه شباهت‌های میان انقلاب اسلامی ایران با تحولات در کشور مصر وجود دارد؟


بالاخره ایران اولین کشور اسلامی بود که انقلاب سیاسی در آن منتهی به تشکیل قانون اساسی شد و اعراب نیز عملاً همین راه را پیروی کردند.همچنین در دوران انقلاب مصر علقه‌ شدید بین جوانان مصری و ایرانی‌ها شکل می‌گیرد و به عنوان مثال پیام عربی رهبری در میدان قاهره دست‌به دست می شود و در جمع جوانان انقلابی گفته می شود رهبری ایران عربی را بهتر از مبارک صحبت می کند. به نظرم همین که غربی ها سعی کردند دموکراسی خواهی فارغ از تفرقه مذهبی در مصر را تبدیل به یک جنگ شیعه و سنی کنند نشان می دهد که آنها هم درک کرده‌اند که این رویدادها متاثر از ادبیات سیاسی ایران بوده است.


گرایش به دموکراسی در خاورمیانه راه را برای توسعه آرمان‌های انقلاب اسلامی فراهم می‌کند


وقتی دولت مبارک سقوط کرد و مرسی زمام حکومت در مصر را در دست گرفت انتظار می رفت تا روابط بین تهران و قاهره رو به بهبود بگذارد اما در عمل ما شاهد بودیم که همچنان تنش ها باقی ماند و حتی در برخی حوزه ها مانند سوریه اختلاف نظرها جدی تر شد. به نظرتان چرا ثمره بیداری اسلامی هماهنگی زیاد با منافع ایران در منطقه نداشت؟


مصر همواره رقیب ایران بوده است و این یک موضوع تاریخی است. اما باید در نظر داشت به میزانی که دموکراسی در سطح منطقه شکل بگیرد حوزه تقابلی جای خود را به رقابت می‌دهد. برای مثال ایران و عراق هم اکنون متحدان راهبردی هستند ولی در موارد مختلف مثل اقتصاد و ورزش و ... رقابت‌های لازم را دارند و این رقابت‌ها ارتقا دهنده منافع نیز هست. ما باید تفاوت رقابت با تقابل را مورد توجه قرار دهیم. اما اینکه چرا عملاً تدوام حکومت مرسی به ضرر ایران بود باید گفت این موضوع به این دلیل بود که یک نگرش تکنوکراتی در دوران مرسی حاکم نبود بلکه خط مشی اصلی وی در سیاست خارجی بر پایه دو محور سلفی‌گری و بازی در قلمرو غرب بنا شده بود و همین مساله یک تنافر جدی با ایران را برای مصر رقم زد. با این حال بازهم تاکید می‌کنم و اعتقاد دارم به هر میزانی که مردم در منطقه حکومت‌ها را در دست گیرند فضای تعاملی با ایران بهتر خواهد شد چراکه حضور مردم در عرصه سیاسی فضا را برای تبانی‌ها پشت پرده با غرب کاهش می‌دهد.


رفتار‌های ترکیه در جهان اسلام دارای تناقض بنیادین است/ نقش نیابتی آنکارا برای غرب در منطقه


یکی از راهبردهای اصلی غرب برای مقابله و مهار جریان انقلاب اسلامی در منطقه و به ویژه جهان اسلام ایجاد مدلهای انحرافی از انقلاب اسلامی بوده است. در این زمینه نیز دو مدل ترکیه و عربستان جدی‌ترین رقبای ایران محسوب می‌شوند. فکر می‌کنید این رقبا طی سه دهه گذشته به چه میزان توانسته‌اند در رسیدن به اهداف خود موفق باشند؟


من معتقدم این دو الگو را می توان مدل افراطی و سکولار قلمداد کرد. یک الگو طالبانیسم است که رگه‌هایی از آن در داعش نیز باقی است و مطرح شدن آن به سود ایران و درک و معرفی بهتر سیاست‌های تهران بوده است چرا که چنین مدلهایی نشان می دهد رفتارهای ایران تا چه حد عقلانی، منطقی و در راستای ثبات منطقه است. اما الگوی سکولار مدل واقعی غرب و همچنان مهمترین رقیب ما در منطقه است و آمریکا نیز تمام توان خود را برای بسط چنین مدلی به جای ایران به کار بسته است.


فکر می‌کنید ترکیه در زمان اردوغان توانسته است آنتی‌تز موفقی برای انقلاب اسلامی ایران باشد؟


تناقض‌های مشهودی در رفتار دولت ترکیه در سال‌های اخیر وجود داشته است که این تناقض‌های به تعریف دو کار ویژه منطقه‌ای و جهانی از سوی غرب برای ترکیه باز می‌گردد. نقش نیابتی ترکیه برای ناتو در منطفه یک کار ویژه جهانی است که با نقش منطقه‌ای آن همخوانی ندارد. فکر می کنم 5 سال پیش بود که در نشست داووس اردوغان رفتار تندی با شیمون‌پرز داشت و در جهان اسلام محبوبیت بسیاری پیدا کرد اما در قضایای اخیر سوریه و در قالب نقش نیابتی به دنبال بر هم زدن ثبات مقاومت برآمد و این یک تناقض جدی بود. امروز نیز جهان اسلام متوجه این تناقض شده است و نقش اردوغان یک نقش منفی است.


داعش موجب شد قدرت بازدارندگی ایران به جهان عرضه شود/ آمریکا نتوانست داعش را نابود کند


داعش پدیده جدید و منحصر به فردی است که تحلیل‌های زیادی در خصوص چگونگی پیدایش آن مطرح شده است. شما فکر می‌کنید پیدایش این گروه تروریستی چه فرصت‌ها و تهدیداتی را برای انقلاب اسلامی ایران پدید آورده است؟


به نظرم داعش خدماتی را به الگوی انقلاب اسلامی ایران ارائه کرده است و یکی از آن‌ها جلوه بارز از منطقی بودن اسلام سیاسی تشیع است. امروز غربی‌ها شاید به زبان نیاورند اما در ذهن خود به این نتیجه رسیده‌اند که رفتار سیاسی ایرانی‌ها مبتنی بر یک عقلانیت است و اسلام سیاسی آن چیزی که داعش بیان می‌کند نیست.


از سوی دیگر داعش این فرصت را برای ایران پدید آورد تا ما قدرت بازدارندگی خود را به دنیا ثابت کنیم. آمریکایی ها  سعی کردند با 44 کشور دنیا داعش را متوقف سازند اما نتوانستند.هرچند برخی معتقدند آمریکایی‌ها نخواسته‌اند داعش را نابود کنند اما این بلوف سیاسی برای یک کشوری که ادعای ابرقدرتی را  دارد خیلی پرهزینه است و به نظرم من آمریکا خواست اما نتوانست داعش را نابود سازد ولی ایران توانست سه حریم را برای داعش مشخص کند و از این حریم‌ها دفاع نماید. یکی حریم  50  کیلومتری مرز ایران بود دوم حریم بغداد و سوم حریم عتبات عالیات بود که توان دفاعی ایران نگذاشت هیچ کدم از آنها شکسته شود و به نظر من این یک اتفاق بزرگ در تاریخ ایران و منطقه است.


یکی از تهدیدات جدی داعش برای ایران نیز لطمه زدن به روابط اقتصادی ایران و عراق است. معتقدیم مرز ایران و عراق می‌تواند سالانه 80 میلیارد دلار برای دو طرف سودآوری داشته باشد. تا پیش از تشکیل داعش فقط از مرز کرمانشاه 12 میلیارد دلار تبادل کالا صورت گرفته درحالی که کل مبادلات با آمریکای لاتین به یک میلیارد دلار نرسیده است. اما این روزها حجم این مبادلات کاهش یافته است.


از سوی دیگر داعش مانند سایر سازمان‌های تروریستی ماهیتی ژله‌ای دارد و به راحتی در اختیار دشمنان ایران قرار می‌گیرد. مسیر حرکت داعش نیز مسیر گسل قومی مذهبی در منطقه خاورمیانه است و این موضوع می‌تواند به اتحاد ایران و عراق لطمه وارد کند.


تحولات فرهنگی و جمعیتی و راهبرد پایمردی صادقانه ایرانی‌ها در مقابله با داعش  پیوند راهبردی بین تهران و بغداد ایجاد کرده است/ حرکت داعش گسل های مدنظر هانتینگتون را فعال کرده است


یک نکته در این خلال مطرح می‌شود آن است که چرا مردم و سران عراق به این میزان موافق حضور ایران در کشور خود هستند و به ایرانی‌ها اطمینان دارند در حالی که ما 8 سال جنگ را با این کشور تجربه کرده‌ایم؟


امروزه بسیاری از مرزهای کاذب بین ایران و عراق از بین رفته است. در طول 50 سال گذشته تنها مرزی که شاخصه‌های تهدید نظامی برای ایران را داشته است مرز با عراق بوده است و در زمان بعثیسم نیز شاخص‌های تهدید به اوج خود رسید. ولی تحولات فرهنگی و جمعیتی و راهبرد پایمردی صادقانه ایرانی‌ها شرایطی را فراهم کرده که امروز پیوندی راهبردی بین تهران ـ بغداد و همچنین ملت دو کشور شکل گرفته است.


در راهپیمایی روز اربعین 1.5  میلیون ایرانی در عراق حضور داشتند و عراقی‌ها با افتخار از مردم ایران استقبال کردند. فکر می‌کنم آن چیزی که امروز بین دو ملت شکل گرفته احساس دین نیست بلکه احساس برادری است و اگر روزی تهدیدی علیه ایران نیز رخ دهد همین عراقی‌ها در کنار ما قرار می‌گیرند. تلفات جنگ 8 ساله باعث نوعی نفرت از بانیان این جنگ شده است و نه کینه و عقده دو ملت از هم.


پس از پیدایش داعش موجی از اسلام هراسی و اسلام ستیزی در غرب به راه افتاده است . فکر می‌کنید می توان هدف اصلی تشکیل این گروه را توسعه همین اسلام هراسی دانست؟


ممکن نیست بدون نگاه دسیسه بتوان داعش را تحلیل کرد. ساموئل هانتینگتون مبدع نظریه جنگ تمدن‌ها نیز در کتاب خود همین راهبرد را مطرح می‌کند که غرب در شرایطی در برابر اسلام پیروز می شود که بتواند خطوط گسل در این تمدن را فعال کند. از سوی دیگر اتفاقات در فرانسه و حمله به دفتر نشریه شارلی ابدو نیز نشان می دهد که یک برنامه‌ریزی کامل برای استفاده از اقدامات داعش در جریان است.


اگر بخواهیم از سطح منطقه‌ای فراتر برویم به نظر می رسد مهمترین چالشی که ایران در سطح بین‌المللی برای دنیای غرب ایجاد کرده است مقابله با آمریکا به عنوان سردمدار جریان سلطه است.فکر می‌کنید در چارچوب مبانی انقلاب اسلامی میتوان رابطه‌ای بین تهران و واشنگتن متصور بود؟


تا زمانی که راهبرد آمریکایی ها بازگرداندن ایران به  قلمرو راهبردی خود باشد رابطه تهران - واشنگتن تقابلی است مگر اینکه راهبرد یکی از دو طرف تغییر کند. اکنون نیز نشانه‌های ضد و نقیضی از این تغییر در ادبیات باراک اوباما دیده می‌شود و همین حد از تغییر نیز به شدت نادر است. به نظرم تا زمانی که سران کاخ سفید واقعیتی به جز ارتجاع عرب و اسرائیل را در منطقه به رسمیت نمی‌شناسند نمی‌توان افقی روشن را پیش روی ایران و آمریکا دید. علی الخصوص با احتمال بازگشت جمهوری خواهان و نومحافظه‌کاران به قدرت شرایط سخت‌تر و پیچیده‌تر از شرایط کنونی خواهد شد.


تا پیش از دولت ‌آقای روحانی رویکرد ایران در مذاکرات هسته‌ای به عنوان مهمترین صحنه رویارویی دو طرف مبتنی بر نوعی از تقابل بود اما در دوره اخیر یک مقدار اعتماد به آمریکایی‌ها بیشتر شده است و افق تازه‌ای نیز دیده می‌شود. به نظر شما این خوش‌بینی از کجا نشأت می‌گیرد و آیا مبتنی بر واقعیت است؟


این خوشبینی‌های برخی از مسئولان مبتنی بر مواضع آمریکایی‌ها بعد از دوره کلینتون است. بعد از رای آوردن محافظه کاران جریان دموکرات‌ها اذعان داشتند فرصت از دست رفته است. البته اولین تحریم های کمرشکن در 1995 میلادی در زمان کلینتون اجرایی شد و وی با 40 خودنویس که متعلق به 40 شرکت معتبر آمریکایی بود این تحریم‌ها را امضا کرد و پس از آن سیاست فرامرزی کردن تحریم‌های آمریکایی علیه ایران جریان یافت.


 اما موضوع شخصی بنده این است که اینکه ایران سیبل دائم تحریم‌ها آمریکا باشد یک افتخار نیست.  آمریکا تا حد زیادی خود دارای مشکل است و سیاست صبر و نظاره می تواند به نفع ما باشد. اما نکته مهم اینجاست که دوت آقای روحانی می بایست خوشبینی‌های بیش از حد دولت خاتمی را کنار بگذارد در آن سال‌ها بحث گفت‌وگوی تمدن‌ها  با حسن نیت از سوی ایران مطرح شد اما نتیجه آن تشدید تحریم‌ها بود. از سوی دیگر دوره مواضع افراطی و دامن زدن به تنش‌ها که در زمان دولت قبل روی داد نیز پایان یافته است من از دوره آقای خاتمی با عنوان عصر لبخند و از دوره آقای احمدی‌نژاد با عنوان عصر شمشیر آخته یاد می‌کنم که نتیجه هر دو برای ما مثبت نبوده است.


امروز فکر می‌کنم ما برای مذاکره با آمریکا در چارچوب و تراز انقلاب اسلامی نیازمند راهبرد «لبخند دیپلماتیک» و «شمشیر غلاف شده» هستیم. شاخص این دو نیز کامل مشخص است. منظور از لبخند دیپلماتیم رصد لبخند و گرایش طرف مقابله برای رو به جلو حرکت کردن است. شمشیر غلاف شده نیز تاکید بر این دارد که ایران باید از توانایی‌های خود همچون عمق استراتژیک در مذاکرات استفاده کند.


من دو موضع‌گیری رئیس جمهور را کاملاً به ضرر سیاست خارجی ایشان می‌دانم. موضع اول زمانی بود که ایشان گفت حتماً به توافق با غرب در مذاکرات می‌رسیم و طرف مقابل نیز فکر کرد اگر مذاکره به نتیجه نرسد ایران به مشکل برمی‌خورد. موضوع دوم نیز طرح تلویحی موضوع رفراندم هسته‌ای بود. به نظرم هیچ مذاکره کننده‌ای به اندازه آقای روحانی اجازه تعدیل پیش از مذاکره را نداشته است اما تجربه نشان داده است به هر میزانی که ما از مواضع مان عدول کرده‌ایم غرب پیش آمده است. به نظرم ما باید از گذشته عبرت بگیریم و همچون صدور اسلام که با شمشیر غلاف شده در مذاکره حاضر می‌شدند با غرب مواجه شویم.


نگاه مردم به سیاست‌خارجی کشور منطقی و معقول است/ مردم در دفاع از مقاومت هسته‌ای کوتاه نمی‌آیند


 به نظر می‌رسد یکی از دلایل این خوشبینی مفرط به غرب فشارهایی است که از سوی برخی از جریان‌های سیاسی بر دولت بار می‌شود که مردم از ادامه مقاومت هسته‌ای ناراضی هستند. به نظرتان چنین تحلیلی از مردم ایران صحیح است؟


مردم ایران نگاه منطقی به موضوع سیاست خارجی دارند و در قالب همین منطق با سیاست جنگ طلبانه مخالفت می‌کنند. ما در آموزه‌های دینی نیز داریم که اگر دشمن پیشنهاد صلح داد باید صلح را پذیرفت ولی اگر دشمن وارد جنگ شد تا سر حد نابودی باید جنگید.


اما این صلح‌طلبی به معنای عدول از حق خود نیست. نباید تلقی کنیم معنای این موضوع عقب نشینی از حقوق هسته‌ای است. فناوری هسته‌ای یک فناوری های‌تک است و ما بدون این فناوری نمی‌توانیم به اهداف سند چشم‌انداز 1404 دست یابیم. به اذعان صاحب نظران ایران با فناوری هسته‌ای بومی در 700 رشته علمی و صنعتی به سطح هاتیک می‌رسد و در چشم‌انداز نیز ما باید 20 هزار مگاوات برق هسته‌ای داشته باشیم. با چنین اوضاعی به نظرم هیچ ایرانی حاضر به از دست دادن حق انرژی هسته‌ای صلح آمیز نیست.


جالب اینجاست که این مقاومت مردمی ملت ایران در ذهن مقامات آمریکا نیز رسوخ کرده است و عملاً ما در زبان اوباما می‌بینیم که وی می‌گوید این انتظار باطلی است که ایرانی‌ها حاصل مقاومت را کنار بگذارند.


لذا بنده معتقد هستم که مردم ایران پشتیبان سیاست خارجی کشور در راستای دست‌یابی به توانمندی هسته‌ای هستند و این فشارها زیاد مبتنی بر واقعیت‌های جامعه ایرانی نیست.


منبع : فارس

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* captcha:
* نظر:
پر بازدیدها
آخرین اخبار