عطنا- در دوران معاصر، ماهیت درگیریهای بینالمللی دستخوش تحولی بنیادین شده است. جنگها دیگر فقط در میدانهای نبرد فیزیکی با سلاحهای متعارف به پیروزی نمیرسند؛ بلکه در عرصههای ناملموس افکار عمومی، مشروعیت بینالمللی و حافظه تاریخی نیز جریان دارند. در پارادایمهای جدید، درگیریهای بهشدت دوقطبیشده مانند جنگ دوازده روزه ایران و اسرائیل، اساسا «جنگ روایتها» به شمار میرود.
همه ما میدانیم غایت جنگها پیروزی در میدان و رسیدن به اهداف تهاجمی یا دفاعی نظامی است، اما پیروزی نهایی با تثبیت یک تفسیر خاص از وقایع در اذهان جهانی به دست میآید. در این میان، دانشگاه که بهعنوان یکی از نهادهای اصلی تولید علم است، عرصهای تعیینکننده برای تعریف و بیان نبردهای روایی است.
بهطور کلی دانشگاه یکی از معدود نهادهای جامعه است که قادر است هژمونی روایی جنگ و روایتهای رسمی را با تحقیقات شواهدمحور و با رویکرد انتقادی و ارائه نظریهها و تفسیرهای متفاوت به چالش بکشد. در جنگ دوازدهروزه ایران و اسرائیل نیز دانشگاه مزیت تحلیلی منحصربهفردی دارد.
در حالی که جنگهای واقعی با آشفتگی اطلاعاتی، عدم قطعیت و بار عاطفی شدید همراه هستند که تحلیل عینی روایت درلحظه را دشوار میسازد، دانشگاهیان میتوانند مجموعهای از واقعیتهای ثابت، اما ناپیدای جنگ را از زبان خود بیان کنند. گرچه تجاوز اسرائیل و حملات تلافیجویانه ایران سرانجام به یک آتشبس با نتیجهای مبهم انجامید، همین ابهام را میتوان یک آزمایشگاه ایدئال برای بررسی عمیقتر موضوع جنگ فراهم میکند.
اینکه چگونه نهاد دانشگاه رویدادهای مرتبط با جنگ را به شیوههای دقیق و علمی تفسیر و قاببندی و بلکه مستند میکند، به ما کمک میکند تا با بهتر با متغیری بهنام «خلق روایت» و سازوکارهای آن آشنا شویم.
چارچوب نظری این تحلیل بر پایه نظریه سازهانگاری در روابط بینالملل استوار است که معتقد است واقعیت بینالمللی بیش از آنکه توسط قدرت مادی صرف شکل گرفته باشد، محصول ایدهها، هنجارها و روایتهای مشترک است. از این منظر، دانشگاه نهادی فرعی نیست، بلکه کنشگری فعال در ساخت این ایدهها و روایتهای تأثیرگذار دیگر است.
به عبارت دیگر دانشگاه در مواجهه با رویدادی مانند جنگ دوازده روزه، صرفاً ناظری منفعل نیست، بلکه از طریق کارکردهای سهگانه خود، به عنوان تحلیلگر، کنشگر و داور اخلاقی، به شکلی فعالانه در ساخت و پرداخت روایتها مشارکت میکند.
قلمرو تحقیق عینی
نخستین و بنیادیترین نقش دانشگاه، نقش و کارکرد تحلیلی آن است. در این ساحت، مؤسسات آکادمیک و مراکز تحقیقاتی وابسته به دانشگاه میکوشند تا با استفاده از روشهای تحقیق دقیق و مبتنی بر شواهد، تحلیلی فراتر از تبلیغات و پروپاگانداها و هیجانات رسانهای ارائه دهند. هدف در اینجا، ایجاد وضوح، ارائه زمینه و کالبدشکافی پیچیدگیهای درگیری است.
بلافاصله پس از آغاز درگیری، اندیشکدهها و مراکز مطالعات استراتژیک وابسته به دانشگاهها به انتشار تحلیلهای واکنش سریع میپردازند. این تحلیلها بر منطق استراتژیک، عملکرد نظامی و جنبههای فنی جنگ متمرکز میشوند. برای مثال، کارشناسان نظامی و امنیتی به بررسی دقیق عملکرد پدافند هوایی ایران، اثربخشی پاسخ موشکی آن در برابر سامانههای دفاعی اسرائیل و پیامدهای بلندمدت این عدم تقارن نظامی برای موازنه قدرت در منطقه میپردازند. تحلیلی که به منابع اصلی برای رسانهها و سیاستگذاران تبدیل میشود.
در همین حال دانشکدههای حقوق و کارشناسان حقوق بینالملل، مشروعیت اقدامات نظامی طرفین را زیر ذرهبین قرار میدهند. با استناد به منشور ملل متحد (بهویژه ماده ۵۱ در مورد حق دفاع مشروع) و کنوانسیون وین درباره روابط دیپلماتیک، آنها قانونی بودن حمله اولیه اسرائیل و پاسخ متقابل ایران را به بحث میگذارند.
این مباحثات بر مفاهیم کلیدی مانند «ضرورت» و «تناسب» در استفاده از زور و تجاوز نظامی تمرکز میکنند. نتیجه این تحلیلها میتواند به طور جدی مشروعیت بینالمللی اقدامات یک دولت را تقویت یا تضعیف کند و شفاف بیشتری بر رخدادهای جنگ و روایت آن حاکم سازد.
دپارتمانهای تاریخ و مطالعات منطقهای، جنگ دوازده روزه را در چارچوب تاریخی گستردهتری قرار میدهند. آنها میتوانند با مقایسه این جنگ با درگیریهای پیشین، الگوهای تشدید تنش، منطق بازدارندگی و پویاییهای جنگ میان ایران و اسرائیل را شناسایی میکنند. این رویکرد تاریخی به مخاطبان کمک میکند تا درگیری را نه به عنوان یک رویداد منفرد، بلکه به عنوان فصلی جدید در یک رقابت طولانی و پیچیده درک کنند.
فراتر از تحلیلهای نظامی و سیاسی، اقتصاددانان و جامعهشناسان دانشگاهی به بررسی پیامدهای جنگ بر زندگی مردم عادی میپردازند. تحقیقات آنها میتواند تأثیر درگیری بر بازارهای جهانی نفت، اقتصادهای منطقهای و بهویژه بافت اجتماعی و روانی جوامع درگیر را روشن سازد.
برای نمونه، مطالعات میدانی یا نظرسنجیها میتوانند به بررسی وضعیت روحی جوانان ایرانی، تجربیات و دشواری شرایط جنگ، نگرانیهای آنها در مورد آینده و نحوه مواجهه آنها با فشارهای اقتصادی و اجتماعی ناشی از جنگ بپردازند، و روایتی انسانی از جنگ ارائه دهند که در تحلیلهای کلان استراتژیک غایب است.
دانشگاه و حقیقتهای رقیب
همزمان با تلاش برای ارزیابی و موشکافی علمی و عینی مسائل جنگ دوازده روزه، دانشگاه به یک میدان پرشور روایت متضاد تبدیل میشود. در این عرصه، شور و اشتیاق، سیاستهای هویتی و کنشگری فعال، درک عمومی از جنگ را شکل میدههند. دانشگاه به فضایی برای بیان دیدگاههای مختلف تبدیل میشود که هر یک سعی در کشف و گفتن «حقیقت» دارند.
تشکلها وگروههای دانشجویی در اغلب محافل آکادمیک، جنگ را نه به عنوان یک درگیری میان دو دولت کشور، بلکه به عنوان فصلی دیگر از «سیاستهای نسلکشی» اسرائیل و «امپریالیسم» آمریکا قاببندی میکنند.
آنها با تکیه بر گفتمانهایی که پس از حمله اسرائیل به کنسولگری ایران در دمشق و حوادث متعاقب آن رایج شد، از «حق ایران برای دفاع از حاکمیت خود» حمایت میکنند و پاسخهای موشکی را مقاومت مشروع در برابر تجاوز مینامند. تظاهرات، تحصنها و بیانیههای گروهها و کانونهای دانشگاهی، این روایت را در فضای دانشگاه و رسانههای اجتماعی ترویج میکند.
در عین حال دانشگاهها صحنه روایتی متفاوت و پیچیدهتر هستند. در حالی که دفاع در برابر دشمن و حمله به آن روایت پیروزی و مقاومت قهرمانانه است، دانشجویان در فضاهای دیجیتال و شبکههای اجتماعی، روایتهای شخصی خود از ترس، عدم قطعیت و امید را به اشتراک میگذارند. آنها از این فضاها برای ایجاد همبستگی، حمایت روانی از یکدیگر، پی بردن به واقعیتهای جنگ دوازده روزه و کنار آمدن با آسیبهای آن استفاده میکنند.
این روایتهای خرد و انسانی، تصویری از مقاومت مدنی و تابآوری ارائه میدهند که در تحلیلهای کلان بینالمللی نادیده گرفته میشود و دانشگاه میتواند با انتشار آن اعتبار و اثرگذاری روایتهای غالب را که اغلب با کمک رسانهها شکل میگیرد کمرنگتر کند.
داور اخلاقی و وجدان تاریخی
والاترین نقش دانشگاه، فراتر رفتن از تحلیلهای لحظهای و شور و هیجانات کنشگری است. در این نقش، دانشگاه میکوشد تا به عنوان یک وجدان انتقادی و حافظه تاریخی عمل کند و دیدگاهها و ارزیابیهای راهبردی بلندمدت ارائه دهد که ممکن است لزوما با منافع و دستاوردهای کوتاهمدت سازگاری نداشته باشد.
تجهیز دانشجویان به ابزارهایی برای تفکر انتقادی در مورد مسائل پیچیدهای مانند جنگ و درگیری و صلح یکی از چندین وظیفه اصلی دانشگاهها است. این به معنای آموزش دادن یک دیدگاه خاص نیست، بلکه به معنای پرورش توانایی تحلیل منابع، شناسایی سوگیریها، درک تکنیکهای قاببندی رسانهای و فهم رابطه پیچیده میان جامعه و نهادهای نظامی آن است. دانشجویی که با این مهارتها فارغالتحصیل میشود، در برابر پروپاگاندا و تبلیغات هدفمند و سوگیریهای ایدئولوژیک مقاومتر میشود و شهروندی آگاهتر خواهد بود.
قدرت روایی دانشگاه دقیقاً از تنش و تعامل میان این سه نقش سرچشمه میگیرد. این یک ضعف نیست، بلکه موتور محرک نفوذ آن است. تحلیلهای دقیق و مبتنی بر شواهد که اساتید و اعضای هیئتعلمی دانشگاهها و کانونها و انجمنهای علمی و مطالعاتی تولید میشود به سرعت به ماده خام و مهمات فکری برای بازاندیشی در پیشفرضها، درک و فهم بهتر رویدادها و کنشگری در دانشگاه تبدیل میشود.
علاوه بر این با افزایش اقدامات و برنامهها و فعالیتهای علمی و آموزشی و پژوهشی و تحقیقاتی با موضوع جنگ در دانشگاه، این نهاد را بهعنوان بهتر نهاد و داور اخلاقی و وجدان تاریخی معرفی میکند و اهمیت آن را در سلسله مراتب تصمیمگیری درباره مسائل کلیدی و بنیادین کشور یادآور میشود. این فرآیند یک چرخه بازخورد پویا ایجاد میکند: تحقیق، کنشگری را تغذیه میکند؛ کنشگری، چارچوبهای اخلاقی را به چالش میکشد؛ و مناظره حاصل از این تعامل به فضای عمومی سرازیر شده و بر رسانهها و سیاستگذاری تأثیر میگذارد. بنابراین، نفوذ روایی دانشگاه متغیری سازنده است و درک آن بر نگرش میلیونها ایرانی درباره جنگ دوازده روزه اثر میگذارد.
اهمیت استراتژیک روایت آکادمیک
روایتهایی که در راهروها، کلاسهای درس و مراکز تحقیقاتی دانشگاهها شکل میگیرند، صرفاً تمرینهای فکری انتزاعی نیستند. این روایتها دارای پیامدهای ملموس و استراتژیک در دنیای واقعی هستند و بر روابط بینالملل، سیاست داخلی و مسیر آینده درگیریها تأثیر میگذارند. اهمیت این روایتها را میتوان در چهار حوزه کلیدی بررسی کرد:
گفتمانهای آکادمیک، تحلیلهای کارشناسی و فعالیتهای دانشجویی به تدریج به رسانههای جریان اصلی نفوذ میکنند و در نهایت بر نحوه درک عموم مردم از یک درگیری تأثیر میگذارند.
کارشناسان دانشگاهی به عنوان تحلیلگران ومفسران معتبر در شبکههای خبری حضور مییابند، مقالاتشان در رسانهها منتشر میشود و دانشجویان به نماد حمایت استعدادهای آیندهساز از تعالی ملی تبدیل میشوند.
روایتهای تولید شده در دانشگاه، بنیانها و چارچوبهای نظری صحت گزارههایی مانند پاسخ به تجاوز رژیم صهیونیستی به خاک ایران را فراهم میکند و از آن سو نیز خط بطلانی میکشد بر تبلیغات هدفمندی که اسرائیل درباره ماهیت برنامه هستهای ایران انجام میدهد.
از سوی دیگر ما میدانیم که قوانین بینالمللی به خودی خود اجرا نمیشوند بلکه قدرتشان را از مشروعیت درکشده میگیرند. هنگامی که حقوقدانان دانشگاهی و دپارتمانهای علمی حقوق بینالملل و حقوق بشر، یک درگیری را تحلیل میکنند، نتیجهگیریهای آنها میتواند به اقدامات یک دولت مشروعیت ببخشد یا آن را از مشروعیت تهی کند. به عنوان مثال، اگر اجماعی میان کارشناسان حقوقی شکل بگیرد که حمله اسرائیل به خاک ایران نقض آشکار کنوانسیون وین بوده است، این امر میتواند آن کشور را حتی اگر از نظر نظامی قدرتمند باشد، در عرصه دیپلماتیک منزوی کند. نبرد برای کسب مشروعیت حقوقی و اخلاقی، بخش مهمی از جنگ روایتهاست که دانشگاه در مرکز آن قرار دارد.
از منظری دیگر ما میدانیم دانشگاه محفل آموزش و تربیت نسلهای آینده است. نشستها و جلسههای علمی و کارشناسی که در دانشگاه درباره جنگ دوازده روزه برگزار میشود، در واقع در حال شکل دادن به چشمانداز سیاسی فرداست. دانشجویی که امروز در یک سمینار علمی و تحلیلی درباره جنگ ایران و اسرائیل حضور مییابد، فردا ممکن است در جایگاه تصمیمگیریهای کلیدی قرار گیرد و دیدگاههای شکلگرفته در دوران تحصیل، بر عملکرد او تأثیر خواهد گذاشت.