عطنا- سوزن می انداختی پایین نمی آمد! حجم ترافیک بی سابقه به سمت بهشت زهرا(س)، همه را کلافه کرده بود اما همه هم می دانستند پنجشنبه باشد و روز میلاد امیرالمومنین علی (ع) و روز پدر باشد و دلتنگ پدر هم که باشی، چاره ای نمی ماند جز این که این حجم ترافیک را به جان بخری.
در تمام خیابان های بهشت زهرا(س)، جمعیت موج می زد. قطعات تازه تدفین که دیگر جای خودش را داشت. با اینهمه، قطعات مزار شهدا حال و هوای دیگری داشت.
امسال روز پدر برای فرزندان شهدا هم مصادف بود با پنجشنبه ای که همزمان در کنگره ملی بزرگداشت 24000 شهید پایتخت، قرار بود مزار شهدا هم عطرافشانی شود.
مزار شهدا اگر رفته باشی، همیشه حال و هوای خودش را دارد. اصلا آب و هوایش با سایر قطعات بهشت زهرا(س) هم فرق دارد. وقتی می روی روحت تازه می شود. می خواهی با یک نفس عمیق، با تمام وجود این هوای بهشتی را به عمق وجود خود بکشی. حالا موعد عطرافشانی هم که باشد، دیگر نور علی نور است.
روز پدر خیلی از شهدا مهمان داشتند. فرزندان شهدا بر سر مزار پدران آمده بودند و چشمهای گریانشان، خبر از داغ دوری پدر می داد. اما در بین فرزندان مظلوم شهدا، غربت و مظلومیت بعضی از شهدا هم خیلی به چشم می آمد. شهدایی که دیگر خانواده ای از آنها نمانده بود یا شهدایی که اینجا کسی را نداشتند و بیش از همه، شهدای خارجی. آنهایی که به خاطر ما جان داده اند و ما حتی آنها را نمی شناسیم.
در قطعه 28 بهشت زهرا، یک شهید از دیار ترکیه و یک شهید مجاهد عراقی هم آرمیده اند که اگر به خاطر ما شهید نشده بودند، این روز پدر می توانستند در کنار خانواده شان باشند یا اگر در کشور خود دفن شده بودند، امروز شاید آشنایانشان به آنها سری می زدند.
یادم آمد فرماندهی در جبهه های غرب برای ما تعریف کرده بود که وقتی منافقان سازمان مجاهدین خلق در عملیات مرصاد، لباس سپاه و بسیج به تن کرده و فارسی حرف می زدند و عکس امام را روی سینه داشتند و با همین ترفند، تعداد زیادی از رزمندگان ما را به شهادت رسانده بودند، سپاهیان ما که گیج شده بودند و نمی دانستند چه کار کنند و نمی توانستند بین همه کسانی که فارسی صحبت می کنند منافقان را تشخیص بدهند، به دستور رهبری عقب نشینی می کنند و یک گروه مجاهد عراقی عرب زبان جلو می روند و اینگونه بود که توانستند منافقان را تشخیص و آنها را شکست بدهند و البته تعدادی از آنها هم شهید می شوند.
مزار شهدا سرشار از عبرت های کوچک و بزرگیست که اگر بخواهی ببینی و به گوش جان بشنوی، قصه های زیادی برای گفتن دارند، چه از جانب خود شهدا و چه از سمت ارادتمندانشان.
گاهی چشمه هایی در حاشیه مزار شهدا می بینی که روحت تازه می شود از دیدن آدم هایی که فکر می کردی تمام شده اند اما می بینی هنوز هم مثلشان پیدا می شود. دهه پنجاهی و دهه هشتادی هم ندارد، هرکدام برایت چشمه ای رو می کنند که متحیر می شوی!
همین دوسه هفته پیش بود که دیدیم نوشته های سنگ مزار بعضی شهدای قدیمی پاک شده اند. فکر کردیم در اثر بی توجهی این اتفاق افتاده اما بعد دیدیم تعدادی جوان دهه هفتادی و هشتادی دختر و پسر آمده اند، با اسید، نوشته های رنگ پریده ی روی مزار شهدا را پاک می کنند و دوباره رنگشان را تازه می کنند.
اما این روز پدر هم باز کم نگذاشتند برای مزار شهدا. هر کسی با هر سنی و با هر توانی، یکی شربت و نذری پخش می کرد، یکی چای و دمنوش، یکی میوه و شیرینی، یکی هم با هنرش از مردم پذیرایی می کرد. مداحی با مداحی اش و خطاطی با خطاطی اش.
یکجا دیدم خیلی شلوغ است، جلوتر رفتم و دیدم آقایی میانسال برای مردم خطاطی می کند. بقدری لبه کلاهش را جلو آورده بود که شناخته نشود. ایستادم تا کمی خلوت بشود و بعد جلو رفتم. پرسیدم اسم شما چیست، با خنده گفت: "دایی! " حتی نمی خواست کسی اسمش را بداند. متوجه شد فیلم می گیرم، متواضعانه گفت از من نگیر.
نمی خواست کسی او را بشناسد، اما ما انسانها نیازمند شناختن آنها هستیم تا الگوهای عملی مان گم نشوند. شاگردش هم آن طرف تر نشسته بود و تمرین خطاطی می کرد. با یک تیر، چند نشان! ترویج هنر زیبای خطاطی، ترویج مهر و همدلی و دوستی با مردم، تکریم یاد شهدا و ... و به همین راحتی دل مردم، بچه ها و خانواده های شهدا را شاد می کرد. از هنر و قریحه ذاتی اش لذت می بردی. برای هر کسی همان چیزی را می نوشت که او درخواست می کرد و می پرسید روی سنگ بنویسم یا روی کاغذ و مسلما خط زیبا روی سنگ زیبا جلوه دیگری داشت.
به نظرم رسید می تواند هدیه زیبایی برای روز پدر و بر مزار پدر باشد. آن طرف تر دیدم چند جوان دیگر هم همین کار را می کنند. خطاطی روی کاغذ و سنگ، آخرسر هم رویش تافت می زنند که رنگش پاک نشود، فهمیدم تافت مو می تواند کاربردهای دیگری هم داشته باشد!
با خود فکر می کردم، در این دنیا چه کارهای زیبایی می توان انجام داد اگر گاهی سرمان را از لاک خودمان بیرون بیاوریم و ببینیم آدم های مهربان چه می کنند...
لیلا وصالی
دکترای علوم ارتباطات
عطنا را در شبکههای اجتماعی دنبال کنید: