عطنا - بیانیه اخیر میرحسین موسوی ابهاماتی را در مورد نحوه شکل گیری بحران سوریه و ابعاد آن ایجاد کرده است. در این نوشتار ریشه های این بحران بررسی می شود.
سوریه قلب خاورمیانه است در ساحل مدیترانه. مساحتش کمتر از دویست هزار کیلومترمربع است و جمعیتش حدود 23 میلیون. در سوریه از هر قومی و گروهی زندگی میکنند؛ 66درصد سنی، 15درصد علوی، 8درصد مسیحی، 5درصد کرد، 3درصد دروزی و 3درصد باقی ارمنی، ترکمن، آشوری و یهودی. سوریها بعد از جنگ جهانی اول، مدتی مستعمرهی فرانسه ماندند و در شهریور 1320 مستقل شدند. آنها سال 1327 از اسراییل شکست خوردند و کشورشان چنان بیثبات شد که در 22 سال (از 1328 تا 1340) 52 بار کودتا دیدند که آخرینش سال 1346 بود. آن سال، سوریه دوباره از اسراییل شکست خورد و بلندیهای جولان را از دست داد. بعد از جنگ، وزیر دفاع، حافظ اسد، که مدعی بود رئیسجمهور در حمایت از دولت کوتاهی کرده است کودتا کرد و به حکومت رسید.
برآمدن حافظ اسد
حافظ اسد علوی بود و عضو حزب بعث (رستاخیز). و چون بسیاری از سران ارتش هم عضو بعث و علوی بودند، اسد بر حکومت مسلط شد. او هرگز با اشغال جولان کنار نیامد و سال 1351 بخشی از جولان را هم پس گرفت. مردمی که دو بار از اسراییل شکست خورده بودند احساس غرور کردند. اسد با لبنان، ایران و گروههای فلسطینی همپیمان شد، با روند صلح خاورمیانه کنار نیامد، اسراییل را بهرسمیت نشناخت و همیشه از گروههای مبارز فلسطینی و لبنانی حمایت کرد. او در همراهی با ایران و لبنان محور ضداسراییلی را تقویت کرد و دشمن اسراییل و دردسری برای آمریکا باقی ماند. با این کارها، اسد درگیریها را از داخل کشور به خارج از کشور کشاند تا مردم جای نفرت از هم از اسرائیل متنفر باشند.
آغاز توطئه
اتحاد شیعیان ایران و لبنان و علویان سوری خطرناک بود برای اهل سنت. سال 1361، صدامحسین و پادشاهان اردن و عربستان به توافق رسیدند گروههای سلفی و اخوانالمسلمین سوریه را علیه دولت سوریه تحریک کنند. گروههای اخوانی از به قدرت رسیدن اسد و علویان خوشحال نبودند و اسد هم به آنها روی خوش نشان نمیداد. نتیجهی تحریک حملهی اخوانیها به دانشکدهی نظامی حماه (مرکز اخوانیها) و کشتن ۵۰ دانشجوی علوی بود. نیز کشتن 180 دانشجوی نیروی هوایی شهر حلب بود. دولت هم به حماه و حلب حمله کرد که نتیجهی آن کشته شدن دستکم هزار نظامی شورشی و چندین هزار غیرنظامی بود. و البته از آن مهمتر سرکوب کامل اخوانیها و بغض ابدی آنها نسبت به اسد.
برآمدن بشار اسد
اسد سال 1379 درگذشت و طبق قانون اساسی فرزندش، بشار، رییسجمهور سوریه شد که در انگلیس چشمپزشکی خوانده بود و سیاست را دوست نمیداشت. بشار جوان، که میخواست حالت فوقالعادهی چهل ساله را لغو کند، فضای سیاسی را باز کرد و به رسانههای غیر دولتی مجوز فعالیت داد. سانسور را کم شد، بیشتر زندانیان سیاسی آزاد شدند و چند رادیوی خصوصی و تجاری تاسیس شدند. همچنین روابط سوریه با کشورهای دیگر بهتر شد. بشار اقتصاد بومی و خانگی سوریه را صنعتی و پیشرفته کرد تا جایی که لباس و پارچهی سوری به آمریکا هم صادر شد. توسعه موجب ایجاد شغل شد و سطح رفاه بهتر شد، طوری که به آن دوران بهار دمشق میگویند.
آغاز اصلاحات
بشار که میدانست مهمترین خطر در راه اصلاحات، افسران قدیمی ارتش هستند، آرامآرام آنها را از ارتش خارج و در بخشهای اقتصادی مشغول کرد. آنها مخالف باز شدن فضای سیاسی بودند و میدانستند که حضور احزاب مختلف قدرتشان را کم میکند. پس، برابر اسد موضع گرفتند و گفتند بشار جوان است که گمان میکند میتواند در سوریه هم توسعهی سیاسی ایجاد کرد. مردمی که بعد از چهل سال، چهار سال طعم آزادی را چشیده بودند از بسته شدن فضا عصبانی شدند. از سویی، بعد از 11 سپتامبر، آمریکا از بشار خواست مبارزان فلسطینی را از سوریه بیرون کند، که بشار نکرد. در جنگ 33 روزه، اروپاییها به بشار پیشنهاد کردند از حزبالله پشتیبانی نکن تا بخشی از بدهیهای سوریه را ببخشیم، باز بشار قبول نکرد. میگفت عزت ما در حمایت از مقاومت است، به خرج شما نیازی نیست. در جنگ 22روزه هم بشار کنار فلسطینیها ماند و گفت دشمنان اسرائیل دوستان ما هستند. پس سال به سال تحریمها علیه سوریه شدیدتر شد و نتیجهی تحریمها تورم شدید شد.
درگیری و ثبات و اعتماد
وقتی کشورهای عربی درگیر قیام شدند، دشمنان سوریه هم جمع شدند. شیمون پرز گفت «ناامنی سوریه امنیت ماست و سقوط بشار موجب خوشحالی ما. ما هر چه بتوانیم به معارضان سوری کمک میکنیم.» عربستان از اتحاد دولت علوی سوریه با دولتهای شیعی ایران و عراق میترسید و ترکیه هم میخواست از راه سوریه به خاورمیانه برسد. مخالفان به بشار برای مذاکره پیام دادند که بشار پذیرفت. آنها گفتند ما دولت ائتلافی میخواهیم. بشار پذیرفت، بهشرط آنکه مجلس برنامههایشان را تایید کند که قبول نکردند و گفتند کشور را به آشوب میکشیم. 23 اسفند 1389، نخستین درگیری از نزدیکی مرز ترکیه آغاز شد، از منطقهی جسرالشغور. رسانههاي داخلی و خارجی خبر دادند در جسرالشغور گورستانی پیدا شده که در آن 120 ارتشی را دستهجمعی دفن کردهاند. مردم شهرهای مختلف سوریه به حمایت از ارتش به خیابانها آمدند و خواستار خونخواهی کشتههای ارتش شدند. آنها بر دستها و صورتهایشان پرچم سوریه را کشیده بودند و نقش پیراهنشان عکس بشار اسد بود. روز بعد، حسین هرموش، افسر سابق ارتش، اعلام کرد 120 نظامی را او کشته است.
اولین جرقه فتنه
اواخر اسفند درعا شلوغ شد که هممرز اردن است و محل تجمع اخوانیها و سلفیها. کار به آتشسوزی، تخریب و درگیری کشیده شد و بشار بزرگان اخوان را به مذاکره دعوت کرد تا درگیری فراگیر نشود. در مذاکرات، او پذیرفت کل دولت را به مخالفان دهد، بهشرط آنکه نخستوزیر را خودش انتخاب کند، اما مخالفان نپذیرفتند. این بار، مخالفان حمص را محاصره کردند و زنان و کودکان را کشتند. بسیاری را هم سر بریدند و مثله کردند. ارتش شهر را محاصره کرد و شهر در شرایط جنگی قرار گرفت. آب و برق قطع شد و خدمات پزشکی محدود. حدود یک ماه رسانهها روزانه فیلمهای مثله شدن و سر بریدن مردم را با اوضاع جنگی شهر مونتاژ کردند و پخش کردند تا سوریها علیه دولت بشورند. اما دو ماه بعد، ارتش منطقه را آرام کرد، چنان آرام که بشار، خودش، رفت حمص.
تشدید درگیری و آشوب
کشورهای غربی که دیدند به این راحتی به هدفشان نمیرسند در همایش مبارزه با تروریسم تصویب کردند به مخالفان بشار کمکهای مالی و تسلیحاتی بکنند. 21 فروردین 91 ویلیام هیگ، وزیر خارجه انگلیس، گفت «دولت انگلیس در هشت ماه گذشته ۴۵۰ هزار پوند به مخالفان بشار اسد در داخل و خارج آن كشور ارائه كرده است.» 27 اردیبهشت هم واشنگتنپست نوشت «آمریكا در هفتههای اخیر با كمك دلارهای واریزی كشورهای حاشیه خلیج فارس سیل جدیدی از تسلیحات بهتر و بیشتر را برای مخالفان نظام سوریه سرازیر كرده است.» پایگاه اینترنتی فیلکا اسرائیل هم گفت شاهزادهی سعودی طرحی داده که بر اساس آن آمریکا و عربستان 2 میلیون دلار خرج میکنند تا ناآرامیهای سوریه را گسترش دهند. لیزی فلن، روزنامهنگار انگلیسی، میگوید «در سوریه مساله حقوق بشر یا دموکراسی نیست. همانطور که مقامات اسرائیل بارها و بارها گفتهاند، مساله از بین بردن محور مقاومت برابر اسرائیل است. این خیلی روشن است.»
اتحاد سلفی ها و اخوانی ها
مخالفان افسران قدیم ارتش سوریه را جمع کردند، ارتش آزادیبخش تشکیل دادند و رسما با ارتش سوریه وارد جنگ شدند. در پاییز و زمستان 1390، آنها درعا و حمص را به آشوب کشیدند که در درعا 35 ارتشی و 21 غیر نظامی کشته شدند و در حمص 260 غیر نظامی. همزمان علی حیدان، مفتی سعودی، فتوا داد كشتن علویها حلال است و سلفیها با شعار "مسیحی به بیروت، علوی به تابوت" به خیابانها آمدند. عبدالله التمیمی، امام جماعت شهر حمص، هم با شبکهی2 تلویزیون اسرائیل مصاحبه کرد و گفت «اسرائیل دشمن ما نیست. دشمن ما حزبالله و میلیشای ایران است که سوریهای سنی را میکشند. ما تا سقوط اسد مبارزه میکنیم و از اسرائیل کمک میخواهیم. به همهی ملت سوریه هم میگویم که اهل سنت سوریه کنار اسرائیل در یک جبهه هستند و با هم مشکلی ندارند. جبههی مقابل قاتلان مردم سوریهاند؛ اسد، حزبالله و میلیشیای ایران.»
خلاقیت ناکام فتنه
الجزیره و العربیه که در دیگر کشورها نهایتا خبررسانی میکردند، علیه حکومت بشار نماهنگ ساختهاند و پخش میکنند تا مخالفان را بهوجد آورند و به خیابان بکشانند. آنها در هر بخش خبری سی دقیقه درباره سوریه میگویند. اتحادیه عرب از سازمان ملل خواست ناظر بفرستد سوریه، اما مخالفان ناظران را زندانی کردند و ناظران چیزی زیادی علیه ارتش بشار نیافتند. پس اعراب از پیشنویس قطعنامهی اروپاییها علیه سوریه حمایت کردند. پیشنویس در مجمع عمومی رای آورد، اما برای نخستین بار دو کشور همزمان (روسیه و چین) آن را وتو کردند. سرانجام دبیر کل سازمان ملل کوفی عنان را مامور کرد با دولت سوریه و مخالفان سخن بگوید و طرحی جامع ارایه کند. عنان هم بعد از بررسیهایش طرحی داد که نخستین گامش آتشبس بود. مهمترین ویژگی طرح عنان هم پذیرش اقتدار رییسجمهوری سوریه بود. طرحهای قبلیْ بشار را رییسجمهور نمیدیدند و فقط با مخالفان سخن میگفتند، اما این طرح به طرفین توصیه میکرد و از طرفین تضمین میخواست.
شکست فتنه
فردای آتشبس، 5 خرداد 1391، گروههای مسلح بیش از 32 کودک زیر 10 سال و 60 زن و مرد روستای القبیره را کشتند. طرفین هم را متهم کردند و ارتش آزاد گفت آتشبس را قبول ندارد. 17 خرداد، تروریستهای مسلح 78 نفر را در حماه کشتند که بیشترشان زنان، کودکان و سالخوردگان بودند و با چاقو ذبحشان کرده بودند؛ 35 نفرشان فقط از یک خانواده بودند. رسانهها کشتار را به ارتش نسبت دادند، اما قساوتی که در کار بود نشان میداد این کار نتیجهی کینه است؛ کینهی قدیمی سلفیها از علویها. پس مردم بهنفع بشار به خیابانها آمدند و مخالفان عقبنشینی کردند. مدتی بعد، دوباره بشار با مخالفان مذاکره کرد، بسیاری از مخالفانش را در دولت پذیرفت، به آنها وزراتخانههای مهم را داد و البته نظام و پارلمانش را تثبیت کرد. تا جایی که پس از آن با برنامهریزی قبلی هواپیمای جاسوسی ترکیه را هم هدف گرفت و آنکارا مجبور شد از تلاش برای سرنگونی دولت سوریه دست بردارد و با آن مذاکره کند.
عطنا را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید: