عطنا - پنل دوازدهم دومین همایش ملی سیاست گذاری در ایران به نام "سیاست های مهاجرتی" به همت دکتر محمود مشفق، استاد جمعیت شناسی دانشگاه علامه طباطبائی و با حضور سخنرانان این نشست دکتر سعیده سعیدی، استادیار موسسه مطالعات اجتماعی و فرهنگی، دکتر بهرام صلواتی، مدیر رصدخانه مهاجرتی ایران، دکتر حسین میرزائی، استادیار مردم شناسی دانشگاه علامه طباطبائی، محمد فیروزی، عضو هیئت علمی دانشگاه بغلان افغانستان، حمزه حاجی عباسی، پژوهشگر برنامه آفاق و امیرحسین چیت ساز زاده،مدیر برنامه آفاق، روز دوشنبه ۱۹ اردیبهشت ماه در مرکز نوآوری اجتماعی دانشکده علوم اجتماعی برگزار شد.
در ابتدای همایش دکتر سعیدی با بیان این که موضوع مورد بحث ایشان، آسیب شناسی سیاست گذاری و حکمرانی جمهوری اسلامی ایران در حوزه مهاجرت های بین المللی است، اظهارکرد: جمعیت مهاجران جهان اگرچه نسبتا کم و حدود ۳ درصد است، اما اثرات این تحرک مکانی و جابه جایی های جمعیتی گسترده و حائز اهمیت در مناطق مختلف جهان است. بر اساس نمودار رشد آمار مهاجرت های بین المللی داوطلبانه و اجباری، از سال ۲۰۱۰ تا ۲۰۲۰ جمعیت مهاجران از ۲۲۱ میلیون به ۲۸۱ میلیون افزایش پیدا کرده است. در یک بازه ۱۰ ساله میبینیم که نرخ رشد مهاجرت های داوطلبانه ۲۷ درصد بوده است. در حالیکه در مهاجرت های اجباری رشد داشته ایم و در بحث پناهندگان نرخ رشدش ۱۵۴ درصد بوده است و این نشان دهنده آن است که به دلایل مختلف مهاجرت ها در ۱۰ سال اخیر از کانال مهاجرت های اجباری حرکت می کند و به سمت مهاجرت های غیر متعارف سوق داده شده است.
وی ادامه داد: یکی از دلایل آن افزایش خشونت ها و درگیری های نظامی در اقصی نقاط جهان است. دیگری سخت تر شدن قوانین ویزا و کنترل های مرزی است که تحرک مکانی در ۱۰ سال اخیر در جهان به سمت کانال های پرمخاطره و غیرمتعارف و ناامن سوق داده می شود. علی رغم پیمان های جهانی مختلف که روی امن بودن مهاجرت تأکيد دارند ولی مهاجرت به این سمت سوق داده شده است و باید در سیاست گذاری ها به آن دقت کافی شود. باید توجه داشت که ایران یک موقعیت ویژه ای دارد که در یکی از فعال ترین و پرحرکت ترین کریدور های مهاجرتی قرار گرفته است. درآن واحد هم کشور فرستنده و هم کشور ترانزیت و هم کشور مقصد است و حجم گسترده ای از اتباع غیر ایرانی را در کشور مشاهده می کنیم که موقعیت ایران را پیچیده می کند. پس بر اساس این که در این کریدور قرار گرفته است و بر اساس نمودار قبلی، قرار نیست این نوع مهاجرت ها کاهش پیدا کند و البته که قرار است ناامن تر نیز شود. پس مهاجرت باید در بسته سیاست گذاری جمهوری اسلامی جای مهمی را داشته باشد و در حکمرانی کلان جامعه، این بخش مهاجرتی جدی تر باید مورد توجه قرار گیرد. سوال این است که مواجهه دستگاه سیاست گذاری جمهوری اسلامی ایران با موضوع مهاجرت چگونه بوده است و راه برون رفت از این وضعیت که وجود دارد، چه می تواند باشد.
وی با تاکید بر این که سخنان امروزش محصول چندین پژوهش و مطالعه است، گفت: در آغاز بحث این نکته را باید بگویم که نگاه ما به مهاجرت در ایران باید خیلی زمینه مند باشد. این خیلی مهم است که دستگاه سیاست گذار، فعالان رسانه ای و و مراکز دانشگاهی به این دقت کنند که برای مهاجرت نمی شود یک نسخه عمومی چید و یا گفت ببینیم کشورهایی مثل آلمان و... برخوردشان با مهاجران چگونه است و همان را در ایران پیاده کنیم. موقعیت و شرایط اقتصادی، امنیتی و جغرافیایی ایران و تمام این ابعاد به گونه ای است که باید در خود context ایران در قالب سیاست گذاری لحاظ کرد. در قوانین مهاجرت از ایران و مهاجرت به ایران خیلی نگاه زمینه مندی وجود ندارد. در موضوع مهاجرت به ایران، میبینیم که یک پیوستاری در مورد اتباع غیر ایرانی به ویژه افغانستانی شاهدش هستیم که دو سر این طیف گاهی دور از واقعیت است و سیاست گذار و دانشگاه باید در میانه قرار گیرد. یک طرف طیف نگاه نژاد پرستانه دارد و دائما به دنبال طرد افراد است و در آن طرف هم میبینیم که یک محصول انگاری مداوم در مورد مهاجران وجود دارد. سیاستگذار باید یک نگاه واقع بینانه داشته باشد و در میانه قرار گیرد. در مورد مهاجرت از ایران هم ما این را شاهد هستیم که بسته های سیاست گذاری در این ۴ دهه، تمرکز بیش تر بر روی تصویری است که متخصص مهاجرت موفق، تجربه کرده است. در بخش مهاجران غیر متعارف و اجباری می بینیم که در قالب پناهجویان و پناهندگی از کشور رفتند و این موضوع خیلی حساس و دیده نمی شوند. باید بسته سیاست گذاری کامل باشد و همه ابعاد را در برگیرد و روایت های کم تر دیده شده را هم لحاظ کند.
سعیدی درباره چالش های سیاستگذاری مهاجرت در ایران در قالب ۶ محور ادامه داد: یکی از جدی ترین آن ها نبود سیاست منسجم در قبال شناسایی مهاجران است که این ناشی از روند سیاستگذاری دولت ایران در قبال مهاجران است و این روند ۵ محور دارد؛ سیاست درهای باز، سیاست انقباضی، سیاست بازگشت، سیاست ساماندهی و سیاست ادغام ساختاری. نکته ای که وجود دارد این است ک از زمان پیروزی انقلاب اسلامی و بر اساس سیاست درهای باز به صورت دسته جمعی افراد وارد کشور شدند. از اوایل دهه ۸۰ شمسی، دولت ایران جز در موارد خاص، پناهجوی جدید نگرفته است. این حالت باعث می شود که مهاجران در وضعیت حقوقی پناهندگی مزمن قرار بگیرند. ایران و پاکستان دو کشور منحصر به فرد در دنیا هستند که مثلا پناهنده ۴۰ سال در قالب پناهندگی باقی مانده است و این اصلا رویه حقوقی مورد پذیرشی نیست. اگر پناهنده ای بیش از ۵ سال در موقعیت پناهندگی قرار گیرد، به آن وضعیت حقوقی پناهندگی مزمن میگويند که یک آسیب است. سیاست بازگشت و ساماندهی نیز آن کارآیی لازم را به خاطر شرایط کشور مبدأ نداشته و پایدار نبوده است. سیاست ادغام ساختاری مورد تمرکز بخش هایی از دستگاه سیاست گذار قرارگرفته است، گرچه خیلی موفق نبوده است. نسل دوم و سوم مهاجران افغانستانی در کشور، مطالباتشان خیلی امنیتی، سرپناه و معیشت ابتدایی نیست و شکل دغدغه اجتماعی و فرهنگی به خود گرفته است. دستگاه سیاستگذار مجبور شد که وارد بحث ادغام ساختاری شود.
وی پس از توضیح کلی در خصوص مدل ادغام گفت: تمرکز سیاست گذاری جمهوری اسلامی پس از ۴۰ سال و در سال های اخیر بر ادغام ساختاری است. اما دستگاه سیاستگذاری اگر می خواهد نگاه بلند مدت به بحث مهاجران داشته باشد، باید ادغام اجتماعی و فرهنگی را سر لوحه کارش قرار دهد، چون بحث تعلق و ادغام عاطفی روانی و خود را جزئی از سیستم دانستن است و این دو ادغام باید باهم جلو رود. البته این قضیه فوایدی هم داشته است مثل افزایش دسترسی مهاجران به بهداشت، سلامت، واکسیناسیون عمومی، دسترسی به مدارس و غیره. یکی از چالش های دیگر بحث تشتت آماری است. ما آمار مستند و قابل اتکایی در خصوص مهاجرت از و به ایران وجود ندارد. بیشتر تحقیق های ما بر اساس تخمین دارد صورت می گیرد و این ضعف آماری، کمی ناشی از فقدان سیاست گذاری واحد در خصوص مدیریت جامع مهاجرت در ایران و نبود یک پنجره جامع در سیاستگذاری است.
وی تصریح کرد: نکته ای که باید به آن بیشتر توجه کنیم، سرازیر شدن جمعیت آوارهها به کشور است بدون این که در قسمت های مرزی مورد کنترل الگوهای مراقبتی باشند. این یک یک چالش سیاستگذاری است. این افراد آمدند و در شهرهای مختلف پخش شدند و این اتفاقات چندین بار در این ۴۰ سال رخ داده و اثرات آن یک دهه بعد مشخص می شود. چالش بعدی تعدد مراکز تصمیم گیری و ناهماهنگی بروکراتیک در حوزه مهاجران و پناهندگان است که باعث شده رویکردهای جزیره ای در مورد موضوع مهاجران گسترش پیدا کند و کمیته و شوراهای مختلف هرکدام براساس منافع و حیطه عملشان تصمیم گیری های گاها متضاد و متناقش باهم را انجام می دهند. یکی از اثرات این ناهماهنگی سازمانی در واقع تقویت زیست غیر رسمی افراد غیر ایرانی در کشور است. بر اساس مصاحبه هایی که انجام دادیم،حدود ۲۴ نهاد هستند که به طور مستقیم، در حوزه مهاجرت های بین المللی تصمیم گیری می کنند و منافع و مأموریت های مختلفی دارند. بحث بعدی تعدد کارت های هویتی است که هم بار مالی زیادی برای جامعه مهاجران دارد و هم راه در رو خوبی ایجاد می کند به این دلیل که بازار مکاره ای برای جعل راحت است پس راهکارهایی برای آن باید داده شود.
سعیدی سپس با اشاره به این که زیست غیر رسمی و چرخه انتفاع چالش دیگر است و دارد تبدیل به شیوه رایج برای زندگی تبدیل می شود که مخاطرات خودش را دارد، افزود: باید توجه کنیم که مهاجرت های بین المللی یک مسئله حقوقی مبتنی بر مرزهای سیاسی و یک صنعت است. اگر قواعد بازی در این صنعت را کشورها واردش شوند، برد می کنند وگرنه یک بازنده دو طرفه خواهند بود. کشور ترکیه این قواعد را زود متوجه شد و خیلی خوب دارد بازی می کند. برای کشورهایی که در مسیر موج آوارگی هستند، باید بحث کنترل های اولیه را به سازمان های بین المللی بسپاریم؛ به جای این که بعد از ۸ ماه یک دفعه در کلان شهرها پخش شوند و به دنبال کنترل آن باشیم. باید رویکرد ایران به موضوع مهاجرت از نگاه امدادی، موقتی و در راستای رفع بحران، یک نگاه عاقلانه، فرصت محور و بلندمدت و مزیت ساز باشد. چرخش تحول آفرین از نگرش تک ساحتی صرفا امنیتی و یا فرهنگی به یک نگرش میان بخشی است. مسئله بعدی افزایش خود کنترل گری مرزی در سیاست غربال از نقطه صفر است، قبل از اینکه مهاجر این که وارد کلان شهرها شود و همینطور جلوگیری از معضل شهری شدن مهاجرت است و مسئله چهارم تأسیس سازمان ملی مهاجرت و تجمیع کارت های هویتی و غیره که البته این سازمان باید وزارت خانه و ضمانت اجرا داشته باشد. در قبال مُجازین، به هرحال همه مهاجرین از یک سری کانال هایی می گذرند تا مجاز محسوب شوند و بهتر است کمی این نگاه های آرمان گرایانه را تعدیل کنیم و اتفاقا در قبال مجازین باید استراتژی های مزیت ساز و اقامت های پلکانی، غربالگری های مناسب و سیاست نگه داشت گزینشی داشته باشیم. در قبال غیر مجازین هم نیاز است که افزایش تشدید کنترل های مرزی، سرشماری های هدفمند داشته باشیم و باید بانک اطلاعاتی مهاجران را سیاست گذار اشراف کامل داشته باشد.
از حدود ۱۰۰ سال گذشته هیچ برنامه منسجم مهاجرتی نداشته ایم
در ادامه همایش صلواتی تأکید کرد: هرکسی که مهاجرت می کند و هزینه هایش را می دهد، اول یک دوره شوک را می گذراند و بعد که هزینه های مهاجرت را دهد، اطلاع و آگاهی پیدا می کند و شروع می کند به کاهش هزینه های مهاجرت و این کاهش هزینه باعث تداوم پذیری موضوع مهاجرت می شود. پس هر مهاجری که بیرون رود، ۵ سال فرصت داریم که برش گردانیم. بعد از دوره طلائی ۵ ساله این به صفر و الگوهای رفتاری و سبک زندگی جدید میل پیدا میکند. ما در حال ریل گذاری هستیم ولکن ریل گذاری هایمان مشکل دارد. یکی از مهم ترین مشکلات طرح ملی مهاجرت این است که دوستان گفتند ۴ دهه گذشته ولی باید بگویم که ما از حدود ۱۰۰ سال گذشته هیچ برنامه منسجم مهاجرتی نداشته ایم. بنیاد را کم کم راه انداختیم و سند راهبردی را شکل دادیم و در سال ۱۴۰۰ اولین سند ملی مهاجرت در طرح این سازه شکل گرفت. و از اول گفته ام که ما مفهموم policy را دست کم گرفته ایم و درک درست نداریم. پس انگاره های ذهنی خود را باید درست کنیم. (Mass migration) بد نیست و مثال هایی مانند چین و کره جنوبی را می توانم بیاورم که باعث شکوفایی آن کشور شده است. جالب است که در سند ابلاغی دولت اشاره شده که سازمان ملی مهاجرت باید هم ورودی و هم خروجی باشد اما بخش دیگری از دولت آمده اند و این سازمان را به چشم صرفا ورودی می بینند. این اولین قسمتی است که نمی دانیم داریم چه می کنیم و ما سعی می کنیم که در رصدخانه مهاجرت این شواهد و مدارک و خروجی های اصلی را در نهایت در قالب سالنامه مهاجرتی بدهیم.
میرزائی با بیان این که مسئله این است که اطلاعاتی که آقای صلواتی جمع آوری کرده اند، خودش به تنهایی می تواند یک سند چشم انداز مهاجرت در کشور باشد و حتی ارتباط نیز با آن برقرار شده است، ولی وقتی می خواهد به مرحله عمل برسد، تعلل و اجازه ندادن به فعالیت ها وجود دارد، افزود: جهان دارد به سرعت پیش می رود اما در ایران این روند بسیار کند است و این گونه است که این بحث ها کارآمد نمی شود. سیاست فرهنگی دنیا در مقابل مهاجر قبل از هرچیزی بر آمده از آن تصویری است که ما از مفاهیمی که به ان انسان شناسی خود و دیگری می گوییم، از این ایجاد می شود و ما بر اساس آن تصمیم می گیریم. ما مهاجرین افغانستانی را یک دیگری و غیر خودی فرض می کنیم پس رابطه خود را با او بر اساس یک رابط غیر خودی تنظیم می کنیم. حتی سیاستمدار ما اغلب از این نگاه استفاده می کند. پس این مفاهیم در سیاستگذاری پایه هستند و که از این مفاهیمی مثل ملی گرایی را داریم که به عنوان یک گفتمان می تواند این رابطه بین خود رو دیگری را تشدید کند. بر اساس یک اتفاق، ناگهان تمام سیاستگذاری ها به این سمت نی رود که باید یک سیاست انقباضی داشته باشیم و در کل یک سری از اتفاق ها باعث می شوند که تبدیل به قله شوند و سیاستگذار روی آن ها می خواهد تصمیم بگیرد و نسبت به این مسائل باید واکسینه شده باشد تا بتواند یک سیاست بلند مدت را برای خودش اتخاذ کند.
وی گفت: بعد از جدایی افغانستان از ایران همواره رفت و آمد بین ایران و افغانستان وجود داشته است. یک زمانی بحث ما بر این بود که اگر آمار دقیق داشته باشیم، میتوانیم درست سیاستگذاری انجام دهیم و به آن کمک کنیم. عدد در جایی به کار می آید که ماهانه و نه سالانه آمار مهاجرت بروز شود و در آن کشور ها تصمیم می گیرند که تا ۵۰ سال آینده با مهاجرت چه می خواهیم کنیم. ما درخصوص مهاجرین افغانستانی یک طیفی داشتیم از درهای باز تا سیاست های دیگر. حتی واژه هایی که برای خطاب قرار دادن مهاجرین استفاده می کنیم، متفاوت است؛ مثل برادران افغانستانی، پناهندگان افغانستانی، مهاجرین افغانستانی، مهاجرین اقتصادی و مهمان. و این گونه سیاستگذاری آغوش باز تا اخراج را تجربه کرده ایم. این زمینه مهاجرت افغانستانی ۲ بستر دارد. اول اتفاق هایی که در خود افغانستان دارد می افتد و دوم اتفاق هایی که در ایران می افتد و به شکل بزرگترش آن چه که در دنیا دارد اتفاق می افتد. بر اساس گفته دیگران بحث این نیست که شاید برای ما اتفاقی بیفتد پس به این دلیل باید تا می توانیم پذیرا مهاجرین باشیم یا حتی نباشیم. بحث در مورد این است که شکل مهاجرت ها باهم متفاوت و انگیزه ها متفاوت است.
میرزائی با اشاره به این که در دو حوزه مشخص درباره مهاجرین افغانستانی سخن می گوید، ادامه داد: اگر خصیصه ای در مورد ایران بخواهم بگویم از بین بردن سرمایه ها است. سرمایه به سختی تولید می شود ولی به راحتی آب خوردن نابود می شود. من در حوزه اقتصادی هیچ نشانی پیدا نکردم که نشان دهد آمدن مهاجر افغانستانی در ایران اثرات منفی روی اقتصاد کشور می گذارد. اما دولت ها همیشه متهم کرده اند که بخشی از مشکلات ما به خاطر کارگران افغانستانی است. در این باره من قبلا صحبت کرده ام و گفته ام که بیکاری در شهرهایی زیاد است که اصلا تردد افغان ها به آن ها ممنوع است و برعکس در شهرهایی که بیکاری کم تر است ما تردد افغان ها را مشاهده می کنیم. بحث دیگر تحریم ها است که روی کیفیت زندگی مهاجرین اثر گذار است و مثلا به خاطر تحریم های سازمان ملل امکان واریزی پول برای مهاجرین وجود ندارد. مهاجر افغان به دو دلیل عمده امنیت و کار و تحصیلات وارد ایران می شود. این که می گوییم باید در حوزه مهاجرت سیاست داشته باشیم، مسئله این است که بحش زیادی از کارگران در حوزه کیف و کفش افغانستانی هستند و اتفاقا مزیت صادرات برای ما در این دو کالا وجود دارد. سوال این است که وقتی می توانیم از یک محصول بازار خوب اقتصادی تولید کنیم، چرا این کار را انجام نمی دهیم و یک دفعه قانون می گذاریم که کارگاه ها باید مهاجرین افغانستانی خود را اخراج کنند و حق استفاده از آن ها را ندارند. چون بلد نیستیم از این سرمایه استفاده کنیم، حذفش می کنیم. به جای آن کارگر ایرانی می آورند و نتیجه این می شود که قیمت تمام شده بالا می رود و صادرات محصول بهم می خورد. اصلا در کشوری که هنوز درحال شدن و ساختن خود هستیم، بیکاری یک مسئله احمقانه است. با وجود این همه پروژه ولی بیکاری داریم. در حوزه اجتماعی نیز، نتوانستیم انطباق لارم را ایجاد کنیم. نسل چهار افغانستانی ها در اینجا هستند ولی هنوز تغییری اتفاق نیفتاده است.
باید ادبیات مهاجرت در نظام آموزشی وارد شود/ ادبیات رسانه ها در راستای نفی مهاجران است
در ادامه فیروزی بر اساس ۴ محور تأکید کرد: محور اول توصیفی از ادغام فرهنگی و اجتماعی مهاجران افغانستانی در ایران و محور دوم موانع و چالش های ادغام و محور سوم روی آسیب ها و پیامدهای شکست و ناکامی در ادغام فرهنگی و اجتماعی و محور چهارم یک سری راهکارها و راهبرد های سیاستی است. مقدمه خود را با چند گزاره کاملا بدیهی شروع می کنم. مهاجرت یک پدیده تاریخی جهان شمول و واقعیت جامعه ایران است. واقعیتی که تا به حال زیاد از طرف دولت و جامعه جدی گرفته نشده است. مهاجران در اینجا تعلقات و وابستگی هایی دارند. علی رغم تشابهات و نزدیکی های فرهنگی که مهاجران با جامعه ایران دارند، می بینیم که با ناکامی و شکست مواجه شده است و جامعه مهاجران عملا تبدیل به یک جامعه جدابافته از جامعه میزبان شده است.
وی ادامه داد: نگرش های منفی زیادی مقابل مهاجران وجود دارد. تعاملات ضعیف و شبکه های اجتماعی متفاوتی وجود دارد و همینطور گفتمان های ضدمهاجر و موقتی پنداشتن این مهاجران و ده ها موضوع دیگر نشانگر این است که مهاجران به صورت شایسته ای ادغام نشده اند و این بیگانه پنداری وجود دارد. انسانی که بیش از ۴ دهه در ایران زندگی می کند، چرا همچنان یک جامعه بیگانه پنداشته می شود. یافته های ما نشان می دهد که مهم ترین دلیل شکست و ناکامی در فرآیندهای ادغام و پذیرش سیاست های دولت بوده است. در این سیاست گذاری ها چند ضعف اساسی وجود دارد. ما بی ثباتی در سیاستگذاری دولت مشاهده می کنیم و تعریف درست از مهاجر وجود ندارد. مهاجران مهمان نیستند و حداقل نیمی از آن ها تبدیل به ساکنین دائمی شده اند. مورد بعد نبود سیاست یک پارچه و روشن در ایران است. در کنار این ها سیاست های سخت گیرانه وجود دارد. اکثر مهاجران در ایران از سرمایه های مالی و فرهنگی خوبی برخورد دار نیستند. پس معمولا کسانی اینجا مانده اند که سواد و تخصص آنچنانی ندارند و در کنار این مسائل باید دانست که فرآیندهای ادغام زمان گیر و چند بعدی است.
وی گفت: این درحالی است که رسانه ها و آموزش در راستای برنامه ریزی و ادغام و انطباق مهاجران تلاش کنند در حالی که برعکس آن را می بینیم و ادبیات رسانه ها گرچه بهتر شده ولی هنوز در راستای نفی مهاجران و این ادغام است. اولین پیامد شکست و ناکامی افزایش آسیب ها و انحرافات اجتماعی است. نکته بعدی بحث تعلقات که مهاجر تعلقاتی از خود در جامعه مقصد ندارد و آن را از خود نمی داند. یکی دیگر بحث هدر رفتن سرمایه های مهاجران است و کسانی هستند که می توانند برای جامعه مقصد مفید واقع شوند.راهکار این است که قوانینی را دولت باید تعدیل و قوانینی را باید اجرا و بازبینی کند. راهبرد و راهکارهای فرهنگی باید به اجرا گذاشته شود و آگاهی رسانی انجام شود. عده زیادی از ایرانیان هنوز فکر می کنند که مهاجرین افغانستانی هیچ کدام سواد ندارند و فقط کارهای سخت بلدند انجام دهند و فرهنگ شهری را نمی دانند. ادبیات مهاجرت در نظام آموزشی باید وارد شود.فاصله های عمیق اجتماعی و گفتمان باید شکسته شود و تعاملات بیشتر شکل گیرد که از طریق سیاستگذاری های اجتماعی امکان پذیر است. باید با تبلیغات و پروپاگانداهایی که سعی در مهاجرهراسی دارند نیز مقابله شود.
چون به دنبال منافع هستیم باید از نخبگان مهاجر حمایت کنیم/ نیاز به تأسیس اداره دانش آموختگان دانشجویان غیر ایرانی
چیت ساز زاده در ادامه اظهار کرد: مهاجرین در ایران دسته بندی های مختلفی دارند. درخصوص محدودیت شغلی و اجبار مهاجران به انجام مشاغل سخت باید بگویم که فقط مربوط به پناهندگان است و کسانی که با گذرنامه و پاسپورت در ایران حضور دارند آن ها می توانند مجوز اشتغال بگیرند وهیچ محدودیتی برایشان وجود ندارد. برای پناهندگان هم تا ۲ سال پیش محدودیتی شغلی وجود داشته است ولی از دو سال پیش این محدودیت برداشته شده است و شرایط تغییر کرده است. دانش جویان بین المللی که در ایران هستند تقسیم به ۳ دسته می شوند. اول دانشجویانی که شهریه پرداز هستند. دسته دوم بورسیه هستند و نهادهای بورسیه ایران آن ها را حمایت می کنند و بر اساس توافق های خاصی وارد دانشگاه های ایران می شوند. قسمت سوم نیز دانشجویان غیر ایرانی هستند که از طریق کنکور سراسری وارد دانشگاه می شوند. این دانشجویان عمدتا از مهاجران افغانستانی حاضر در ایران هستند که از اول در ایران به دنیا آمده و بوده اند یا از سنینی وارد ایران شده اند و درس خوانده اند. یک قسمت مهمی از این افراد دانشجویان پذیرفته شده دوره روزانه هستند. این افراد برخلاف دانشجویان ایرانی مجبور به پرداخت ۸۰ درصد شهریه شبانه هستند. ما روی این برش از مهاجران تمرکز کرده ایم و چه سیاستگذاری هایی انجام دهیم تا این افراد که میتوان گفت نخبه ترین قشر مهاجران در ایران هستند، احساس تبعیض نکنند.
حاجی عباسی در ادامه سخنان دکتر چیت ساز زاده افزود: هدف سیاستگذاری ایجاد تغییر است و این تغییر دادن روش های خودش را دارد. سوال این جا است که دلیل اصلی گرفتن شهریه از دانشجویان مهاجر روزانه چیست. کنشگران این حوزه، مسئولان دانشگاه، سازمان امور دانشجویان، اداره اشتغال اتباع وزارت کار، دانشجویان و دانش آموختگان و اداره اتباع و مهاجرین وزارت کشور بوده اند. با آن ها مصاحبه کردیم و به حرف هایشان گوش دادیم. هرکدام دلایل مختلفی ارائه دادند. اولین حکایت بحث الزام به خروج دانش آموختگان غیر ایرانی از کشور به علت عدم امکان اخذ تعهد خدمت ست. حکایت بعدی وضعيت نامعلوم اشتغال بعد از فارغ التحصیلی و عدم اشتغال در آینده است. مورد دیگر این است که میگویند هزینه شهریه در مقایسه با شرایط دانشجویان بین المللی بسیار منصفانه است و حتی داریم به این افراد لطف می کنیم. حکایت دیگر این که دانشگاه ها با این کار سعی می کنند بودجه خود را تأمين کنند.
وی گفت: حکایت بعدی ایجاد تمایز بین دانشجویان ایرانی و خارجی است. حکایت آخر هم سخت گیری جهت بازگشت به کشور خود است تا ترغیب به بازگشت شوند. در سیاست گذاری فعلی ما فعال نیستیم و عاملیت نداریم. بر اساس تحلیل روایت ها ما به دلایلی رسیدیم که مثلا دلیل ریشه ای آن این است که رویکرد واحدی نسبت به همه مهاجران داریم و فکر می کنیم مهاجران هیچ منفعتی برای ایران ندارند و حضورشان هزینه بر است. ما چون به دنبال منافع هستیم باید از نخبگان حمایت کنیم. در حال حاضر ۳ وضعیت برای نخبگان مهاجر افغانستانی وجود دارد. اول بازگشت به کشور افغانستان و اثرگذاری در توسعه کشور خودشان است و موضوع بعدی مهاجرت به کشورهای غربی و یا ماندن در ایران و انجام کارهای غیر تخصصی است. اداره کل اشتغال اتباع خارجی وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی می تواند مصوباتی داشته باشد مثل تسهیل شرایط کاری ویژه برای دانش آموختگان نخبه مهاجر یا ایجاد شرایط ویژه کاری برای دانش آموختگان روزانه و شفاف سازی تصمیمات هیئت فنی در مورد امتیاز دانش آموختگان روزانه برای صدور پروانه کار. در خصوص نهادهای آموزشی نیز باید گفت سازمان امور دانشجویان باید متولی رفع مشکلات دانشجویان مهاجر نخبه در تعامل با دیگر دستگاه ها باشد و نیاز به تأسیس اداره دانش آموختگان دانشجویان غیر ایرانی داریم.
عطنا را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید: