اساتید بزرگ جامعه شناسی همچون مرحوم غلامعباس توسلی در حیطه نظری مروج نگاه جامعهشناسانه بود و از رویکردهای ایدئولوژیک روی برگرداند.
به گزارش
عطنا، هفتمین همایش روز ملی علوم اجتماعی ایران با محور گرامیداشت میراث علمی استادان فقید غلامعباس توسلی،
مهدی طالب و منوچهر آشتیانی، پنجشنبه 13 آذر، به همت انجمن جامعهشناسی ایران، موسسۀ مطالعات فرهنگی و اجتماعی و دبیرخانۀ دائمی روز ملی علوم اجتماعی، به صورت مجازی در بستر اسکایروم برگزار شد.
یادبود استادان تنها به دلیل قدرشناسی نیست
حسین سراجزاده، رئیس انجمن جامعهشناسی در هفتمین همایش روز ملی علوم اجتماعی ایران در مطالبی به بررسی کارنامه علمی اساتید جامعهشناسی پرداخت:
خوشحالم که 12 آذر زادروز شادروان غلامحسین صدیقی، بنیانگذار جامعهشناسی ایران از سال 1393 به ابتکار انجمن جامعهشناسی ایران به عنوان روز علوم اجتماعی ایران نامگذاری شده است و هر سال با برگزاری همایشها و نشستهایی در دانشگاههای مختلف ایران تداوم یافته است و تثبیت شده است.
امسال شاهد هفتمین سال و هفتمین همایش از این سری هستیم. رشتههای علمی هم به نمادهای هویتی برای تداوم و تثبیت خودشان نیاز دارند و امیدوارم که این روز نمادین هر چه بیشتر در اجتماع علمی جامعهشناسی و علوم اجتماعی ایران به رسمیت شناخته شود تا به مرحله تثبیت در تقویم رسمی کشور هم برسیم. هرچند که تثبیت آن در اجتماع علمی اهمیت بسیار بیشتری دارد.
هر سال که این همایش میخواهد برگزار شود انجمن و دانشگاهها و موسساتی که میزبان هستند درباره موضوع آن تصمیم میگیرند تا هر سال موضوع ویژهای داشته باشد. برای همایش امسال با توجه به درگذشت سه استاد پیشکسوت و فقید جامعه شناسی، زنده یادان غلامعباس توسلی، مهدی طالب و منوچهر آشتیانی در سال جاری تصمیم گرفتیم که موضوع همایش و این نشست میراث علمی این سه استاد فقید باشد که دبیر همایش دربارۀ آن توضیح خواهند داد.
یادبود و گفتوگو در رابطه با استادان فقید فقط به خاطر قدرشناسی از آنان نیست که البته قدرشناسی از کسانی که خدمات علمی و اجتماعی داشتهاند کاری بسیار شایسته است. اما این نشستها و گفتوگوها به تقویت هویت تاریخی و جمعی یک رشته علمی هم کمک میکند و به ما میآموزد که موقعیت کنونی رشته را بازخوانی انتقادی کنیم. با بازخوانی میراث گذشتگان آن را بهتر بفهمیم، دغدغههایشان را دریابیم، جنبههای پروبلماتیک و دشوارهای علوم اجتماعی را که آنها درگیرشان بودند، دریابیم. چهار بزرگواری که همایش امروز به نام و یاد آنها است، هر یک به نوعی از چهرههای تأثیرگذار علوم اجتماعی و جامعهشناسی ایران بودهاند.
انتخاب روز ملی علوم اجتماعی به نام شادروان غلامحسین صدیقی یک انتخاب بسیار مناسب با دلالتهای الهام بخش است. صدیقی علاوه بر آن که مؤسس این رشته دانشگاهی بوده است و به اعتبار تأسیس رشته و مؤسسه و همینظور تأسیس مؤسسه تحقیقات اجتماعی دانشگاه تهران با همراهی و همکاری شادروان احسان نراقی و دیگر استادان نسل اول جامعهشناسی یک چهره ممتاز و خوشنام سیاسی هم بوده است.
صدیقی ایران دوست صدیقی بوده است که دغدغه توسعه و پیشرفت جامعه ایران را داشته است و با این دغدغهها به کنش علمی و سیاسی پرداخته است و در هر دو عرصه به نیکپنداری و نیکرفتاری و اهمیت دادن به فضیلتهای اخلاقی و قانونمداری به عنوان یک فضیلت و ضرورت برای توسعه جامعه بسیار اهمیت میداده است.
او همچنین جامعهشناسی، به عنوان یک علم برآمده از دوره مدرن را بدون برقرار کردن ارتباط با زمینههای تاریخی و فرهنگی جامعه مفید نمیدانسته است. او به اجتماعیات در ادبیات فارسی به عنوان یکی از حلقههای پیوند این علم با جامعه ایران اهمیت میداده است.
مدل کنشگری علمی و سیاسی او آموزههای مفیدی برای کنشگری اکنونی و امروزی اهل علوم اجتماعی ایران دارد. در خصوص سه استاد فقید در برنامههایی که برای یادبودشان برگزار شده بود، سخن گفتهام و آنها را در کانال تلگرامیم باز نشر میدهم.
از این رو فقط اشاره میکنم که هر سه از شاگردان مرحوم صدیقی همانند او دغدغه خدمت به مردم و جامعه را داشتهاند و برای این کار آموزش و پژوهش جامعهشناسی را برگزیده بودند و با تفاوتهایی به حوزه سیاست هم ورودی داشتند.
هر سه در حوزههایی از جامعهشناسی نقش پیشکسوت و بنیانگذاری داشتهاند. مهدی طالب پیوند وسیعی بین آموزش و مطالعات میدانی برقرار کرد و صورت اصیل و به دور از آفت جامعهشناسی سیاستگذار را دنبال کرد که منشأ اثر و الگویی قابل اعتنا بود.
مرحوم آشتیانی و مرحوم توسلی هر دو از کنشگری سیاسی به کنش علمی جامعهشناختی وارد شدند و دو الگوی متفاوت از ارتباط عمل علمی و سیاسی و فعالیت در آکادمی حوزه عمومی و جامعه مدنی را دنبال کردند که قابل مطالعه و تأمل و درسآموز است.
مرحوم توسلی با رویکرد اصلاحی در عمل سیاسی و اجتماعی و با کنشگری مرزی نقش بی بدیلی در حفظ و تثبیت جامعهشناسی ایران پس از انقلاب داشت و از این رو جامعهشناسی ایران وامدار اوست.
امروز جامعه ایران با همه مشکلاتی که با آنها روبهرو و با همه بحرانهایی که دست به گریبان است، بیش از هر زمان دیگری نیازمند علوم انسانی و اجتماعی است تا در مدیریت و حکمرانی و در حوزه بومی با بهرهمندی از بینش جامعهشناختی از پندارهای حقیقتی و ایدئولوژیک به دیدگاههای واقعگرایانه و خردمندانه مبتنی بر شناخت علمی روی آورد و از منازعات مسلکی و فرقهگرایانه به انسجام و همبستگی اجتماعی براساس ارزشهای عام ملی و انسانی حرکت کند. براساس ارزشهای انسانی و رهایی بخش باید شکافهای اجتماعی و نابرابریها و تبعیضهای مخرب را تغییر و کاهش دهیم.
امیدوارم در این نشست و نشستهای دیگری که برگزار خواهد شد با بازخوانی میراث علمی و الگوی کنش علمی و اجتماعی این بزرگان هم یادشان را گرامی داریم و هم کوششهایشان ارج بگذاریم و از همه مهمتر برای توسعه جامعهشناسی در خدمت به جامعه ایران از آن تجربهها بیاموزیم.
مرحوم توسلی چند ساحتی بود
باقر ساروخانی، استاد جامعهشناسی دانشگاه تهران در رابطه با شخصیت چند ساحتی مرحوم غلامعباس توسلی به سخن پرداخت:
مرحوم توسلی شخصیتی چند ساحتی بود. از یک سو یک چهره علمی است. دهه 40 تا دهه 90 در حال تولید دانش و سپس آموزش بود. سپس این اندیشه بعد از ورود به ایران ادامه پیدا کرد و او چهره سیاسی شد. هر چند که چهره سیاسی بودن مرحوم توسلی از دانشگاه سوربن فرانسه آغاز شده بود. من بارها میدیدم که مرحوم توسلی مقابل مسجد مسلمانان تراکت پخش میکند و در واقع به نوعی اندیشههای سیاسی را تبلیغ میکرد. او یک چهره مذهبی هم بود. او روایتی خاص از دانش دینی در عمل و سپس در کلاسهای جامعهشناسی ارائه میداد.
مرحوم توسلی در قرابت با اندیشههای مرحوم شریعتی بود و هر چند که او معتقد بود که دین حماسی از آن شریعتی است اما خود او هم در عمل به این کار دست میزد. بنابراین او یک شخصیت علمی و دینی بود. او معلمی وارسته و مبلغ دانش بود. در عین حال او شخصیت سازمانی هم داشت. ریاست دانشگاه اصفهان و ریاست دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران را نیز بر عهده داشت. من در این سمینار تنها به دانش او تکیه میکنم.
در حوزه دانش از نظر من پنج مرتبه را باید در نظر گرفت. مرتبه اول دریافت است. مرحوم توسلی دانش اجتماعی را به خوبی فرا گرفت. او لیسانس زبان و ادبیات فرانسه داشت و در دانشسرای عالی شاگرد اول شده بود و او را به سوربن فرستاده بودند. در آن زمان در سوربن سه نوع دکتری داده میشد. دکتری دانشگاهی، دکتری سیکل سوم و دکتری دولتی. خیلی راحتتر بود اگر مرحوم توسلی دکتری دانشگاهی و یا سیکل سوم را انتخاب میکرد اما ایشان دکتری دولتی را انتخاب کرد که سختترین نوع دکتری بود و معمولاً برای فرانسویان طراحی شده بود.
مرتبه دوم، مرتبه انتقال است. چیزی در حدود 60 سال در انتقال کار دانش اجتماعی، ایشان همت گمارد و ما سپاسگذار او هستیم. مرتبه سوم نگه داشتن است. انقلاب شده بود و خواه ناخواه ارزشها باید جابهجا میشد و یکی از مباحثی که مطرح بود این بود که برای آحاد افراد و جامعهشناسان آیا اساساً جامعهشناسی ضرورتی آنچنان دارد؟ مرحوم غلامعباس توسلی در این زمینه همت بالایی به خرج داد.
مرتبه چهارم پرداخت بود. یعنی مرحوم توسلی تجزیهگاهش این بود که جامعهشناسی از آکادمیسم بیرون بیاید. دیوارهای بلندی نباشند که دانشگاه در درون آن محفوظ شده باشد. دانشگاه باید بتواند وارد زندگی مردم شود. دانشگاه باید بتواند در برنامه ریزی اجتماعی وارد شود و بتواند حل مشکلات جامعه را بر عهده بگیرد. بنابراین او نه تنها جامعهشناسی کاربردی بلکه جامعهشناسی تعهدگرا را هم تقبل کرد و در این راه همت بسیاری را خرج کرد. مسئله بعد ارتقاء دانش بود. در این زمینه مرحوم توسلی میراثی را برای ما به جا گذاشت.
من در اینجا به علت کمبود وقت تنها به کتاب جامعه شناسی کار و شغل تالیف او اشاره میکنم. در واقع این کار را مرحوم توسلی از سوربن شروع کرد. در آنجا با بزرگان این رشته در تماس بود و نوشتن این کتاب به نظر من کار بسیار بزرگی بود. مسئله کار و شغل مسائل بسیار حیاتیای هستند.
من و مرحوم توسلی هر دو اعتقادمان بر این بود که کار یعنی آزادی، حیات و بودن. وقتی که من کاری را انجام میدهم احساس میکنم که زندهام و وجود دارم. کار و تولید به عنوان زمینه انسانیت و وجود و بودن انسان است. به نظر من این مسئله بسیار مهم است. از نظر من جامعه ایران زمانی که میخواهد به تولید بالا برسد حتماً کار را باید در نظر داشته باشد. انسان زمانی حیات دارد که امید داشته باشد و معنایی برای زندگی خودش مخصوصاً از حوزه کاربری فراهم کند.
اهمیت مرحوم توسلی برای جامعه شناسی ایران
سارا شریعتی، استادیار دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران در رابطه با بازشناسی میراث علمی مرحوم غلامعباس توسلی نیز به ارایه سخن پرداخت:
نخستین نکته این است که ما وقتی که در دانشگاه بزرگداشتی برای یک استاد میگیریم، این بزرگداشت صرفاً یک خداحافظی نیست. نام غلامعباس توسلی با نظریههای جامعهشناسی پیوند خورده است و تا مدتها کتاب نظریههای ایشان تا آنجا که من اطلاع دارم، جزو متون درسی و منبع امتحان درس جامعهشناسی بود و همچنین در برخی حوزهها، مثل جامعهشناسی شهری، اولین متون درسی را دکتر توسلی تهیه کردند. حوزه دیگری که میراث مرحوم توسلی است، جامعهشناسی دین است. تا جایی که من اطلاع دارم نخستین متن ایشان در حوزه جامعهشناسی دین بود. اصولاً بیشتر مطالعات جامعهشناختی مربوط به مسحیت، یهودیت و بودیسم است.
در چند دهه اخیر با ظهور افراطگرایی مذهبی کار کردن در حوزه اسلام سخت شده است و در نتیجه شاید با یک بیاحتیاطی، ما به سرعت مورد طرد شدن قرار بگیریم. در نتیجه جامعهشناسان ترجیح میدهند به حوزه اسلام که حساسیت بالایی دارد نپردازند. مرحوم توسلی در سه سطح به جامعهشناسی اسلام پرداختند؛ نخستین سطحی که ایشان در حوزه جامعهشناسی دین به آن پرداختند در رابطه با آموزههای اسلام است. سطح دومی که ایشان در مطالعاتشان به آن توجه میکنند، جامعه شناسی جوامع اسلامی و جنبشهای اسلامی است. سومین سطحی که مرحوم توسلی مطرح میکند جامعهشناسان در جوامع اسلامی است. در این جا مرحوم توسلی خوانش جامعهشناسی را از آثار مرحوم شریعتی آغاز میکند و سراغ موضوعاتی میرود که معمولاً کمتر به آن پرداخته شده است.
این خطوط سرخط و آن چیزی است که ما میراث مرحوم توسلی در حوزه جامعهشناسی دین و جامعهشناسی اسلام میدانیم. این میراث چه اهمیتی دارد؟ اهمیت این میراث امروز برای ما چیست؟ نخستین نکته این است که مرحوم توسلی در ایران در درون دانشگاه جزو نخستین چهرهها و نخستین مطالعاتی است که میان مطالعات اسلامی و مطالعات جامعهشناختی پیوندی را برقرار میکند.
میدانید که هم در دپارتمانهای اروپایی و هم در کشورهای ما بین این دو مطالعات شکافی وجود دارد. تا مدتها در دانشگاههای اروپا دپارتمان اسلامشناسی در ذیل شرقشناسی قرار میگرفت و در شرقشناسی آن چیزی که غایب بود مطالعات تاریخی و جامعهشناختی و اقتصادی بود. مرحوم توسلی در ایران جزو نخستین نفراتی بود که میان مطالعات اسلامی و مطالعات جامعهشناختی رابطه برقرار میکند در حالی که ما میدانیم چقدر مقاومت نسبت به جامعهشناسی دین وجود دارد.
دومین اهمیتی که به نظر من میراث مرحوم توسلی در حوزه جامعهشناسی دین دارد، پیوندی است که میان کار و دانشگاه و تحقیقات دانشگاهی با حوزه روشنفکری برقرار میکند. میدانید که برای مثال در جامعهشناسی دین مهمترین موضوعاتی که ما در کلاسهای جامعهشناسی دین به آن میپردازیم، تعیین کارکردهای دین است و متونی که میخوانیم، متون جامعهشناسان کلاسیک و جامعهشناسان امروز است.
قدیمی بودن و محصول دانشگاه بودن باعث شده است که بسیاری از افراد نقد کنند که دانشگاه مرجع فکری نبوده و بیشتر مرجعیت فکری در حوزه روشنفکران است و روشنفکران مطرحترهستند چون به موضوعاتی میپردازند که موضوعات امروزی و مشخص جامعه است».
ابعاد آشکار و پنهان میراث علمی مرحوم توسلی
در بخشی از این همایش، حمیدرضا جلاییپور، دانشیار گروه جامعهشناسی دانشگاه تهران نیز به ارایه مطالبی دربارۀ مرحوم غلامعباس توسلی پرداخت:
بخت با من یار بود که از سال پنجاه و شش تا سال نود و هشت از نزدیک با مرحوم توسلی در ارتباط بودم. نخستین دفعهای که با ایشان آشنا شدم، ایشان قبل از انقلاب از یک سفر مطالعاتی برگشته بودند و در مسجد قبا سخنرانی کردند و یادم هست که صحبت ایشان طوری بود که باعث شد ما به دنبال سخنرانی کردن ایشان در دانشگاه باشیم.در آنجا بود که من با فضای ساختمان قدیم دانشکدۀ علوم اجتماعی، آشنا شدم؛ بعدها که من رشتۀ جامعهشناسی را از لیسانس شروع کردم و هم لیسانس و هم فوق لیسانس را از همین دانشگاه تهران گرفتم، روی هم رفته بیست واحد با ایشان درس داشتم.
ایشان هر وقت به مسافرت میرفتند یا کنفرانسی چیزی داشتند، به من لطف میکردند و میگفتند که به جای ایشان کلاسهایشان را شرکت کنم که تعطیل نشوند. بعدها هم که من دکتریام را در سال هفتاد و پنج گرفتم، تقریباً به مدت بیست سال عضو گروه جامعهشناسی دانشگاه تهران بودم.
ایشان از اعضای قدیمی آن گروه بودند و در همین بیست سال هم، سه دوره تا جایی که یادم است، ایشان رئیس گروه بودند و آن زمانهایی هم که رئیس گروه نبودند، وقتی که در جلسهای حضور داشتند، به نوعی رئیس بودند، به معنای محل توجه بودن ایشان، نه اینکه دستورات آمرانه بدهند.
مرحوم توسلی بیشتر با نظریهها شناخته شده است، به همین دلیل بر اساس آشناییام با ایشان و با توجه به حضور در کلاسهای ایشان و همچنین با توجه به بحثهایی که ایشان معمولاً پیرامون پایاننامهها و رسالهها میکردند و علاوه بر آن با توجه به این شناخت، این شناختی که از درسهای ایشان در کلاس داشتم، یک نوشتهای، تحت عنوان توسلی و نظریههای جامعهشناسی نوشتهام، مکتوب آن را من خدمت دوستان تقدیم میکنم.
در این نشست من نمیتوانم بحثها را به دقتِ آن نوشتۀ مکتوب انجام دهم، ولی برای این که ذیل همان نوشته، حرفم را سازمان داده باشم به پنح تا شش نکته اشاره خواهم کرد.
نخستین نکته این است که، البته من چون خودم به شخص شاهد آن بودم میگویم و به هیچ عنوان قصد تبلیغ ندارم. ببینید، من اینگونه برداشت کردم که مرحوم توسلی هم جامعهشناسی فرانسوی را خوب میدانست و هم به خاطر فرصتهای مطالعاتی که آگاهانه آنها را دنبال کرده بود، جامعهشناسی امریکایی را هم خوب میدانست. ایشان چون لیسانساش را انگلیسی خوانده بود، به انگلیسی احاطه داشت و چون در دانشگاه معتبر سوربن فرانسه، دکتری گرفته بود، به فرانسه هم احاطه داشت و لذا به این دو جامعهشناسی اشراف داشت.
من و آقای سعیدی در دورۀ تحصیل، مرتب از ایشان سوال میکردیم، سر اینکه اینجا مرتون چه میگوید، آنجا پارسونز چه میگوید، من گواهی میدهم، آن جاهایی که از ایشان سوال میکردیم، ایشان ماستمالی نمیکردند و مشخص بود که واقعاً جواب میدادند. خوب بالاخره ایشان به دو حوزۀ مهم جامعهشناسی اشراف داشتند و خوب میتوانستند با اینها بازی کنند. ایشان به رغم این اشراف، یک جامعهشناس در خودِ ایران بودند و در ایران جامعهشناسانه حرف میزدند. ایشان اصلاً با این متفکران بزرگ جامعهشناسی مثل پارسونز که هم آنها را دیده بود و هم مفاهیمشان را فهمیده بود، با اینها نمایش نمیداد.
کسانی میتوانستند از ایشان استفاده کنند، که از ایشان بپرسند و سوال کنند؛ یک نقدی که به مرحوم توسلی وارد است این است که سر کلاس فعال نبودند، یعنی با یادداشت و اینها وارد کلاس نمیشدند، ولی اگر دانشجوهایی بودند که درس را خوب خوانده بودند و از درس سوال پیدا میکردند، وقتی این سوالات را از ایشان میپرسیدند، ایشان به خوبی پاسخ میدادند و استادی میکردند و من واقعا معتقدم که به هر استاد اداری نمیشود گفت استاد. استاد یعنی کسی که بتواند رشته را به موقع در رابطه با سوالها پاسخ دهد.
یک نکته جالب هم اینجا بگویم که در کلاسها و راهروها من شاهد آن بودم که ایشان همیشه در دسترس دانشجوها بودند و این نکتۀ خیلی مهمی است. من و آقای سعیدی در سوال پرسیدن ایشان را کلافه میکردیم.
نکتۀ دوم این است که ایشان سبک داشتند؛ یعنی درست است که با جامعهشناسی فرانسوی و جامعهشناسی امریکایی آشنا بودند، اما به هر صورتی از اینها استفاده نمیکردند، ایشان واقعاً در استفاده از این مفاهیم سبک داشتند. ولی یک نقدی که متاسفانه به مرحوم توسلی وارد است این است که ایشان سبک خود را نمینوشتند. استنباط من این است که سبک ایشان، به گونهای نبود که بالا و پایین شود.
به نظر من سبک کار ایشان به لحاظ معرفتی، متاثر از عقلانیت نقاد بود، به این معنا که حرف باید به نحوی زده شود که توانایی نقد آن وجود داشته باشد. آنجاهایی که مرحوم توسلی حرف میزدند، حرفهای مبهمی نمیزدند و از این نظر واقعاً یک مرتونی بودند. ایشان دقیقاً مثل مرتون در مواجه با نظریات عِلی، فوقالعاده مروج این نظریات بودند و به آنها علاقهمند بودند.
ایشان آنقدر همانند مرتون پخته بودند، که اثباتگرا و پوزیتیویست نبودند که بگویند منظور از حرف فقط همین حرفهای عِلی است. ایشان در داوری پروپوزالها، رسالهها و پایاننامهها با قطبنما حرکت میکردند، یعنی اصلا نگاه نمیکردند که این کسی که میخواهد دکتر شود، چه کسی است، بلکه بحث خود را مطرح میکردند و نظر خود را میگفتند. ایشان اینگونه مروج نگاه جامعهشناسانه بودند، لذا ایشان به هیچ عنوان مروج نگاههای ایدئولوژیک نبودند.
یکی از جاهایی که خوب میشود فهمید که مرحوم توسلی مروج جامعهشناسی بودند، نحوۀ مواجهۀ ایشان با مرحوم شریعتی بود. ایشان با آثار مرحوم شریعتی، ایدئولوژیک برخورد نکردند و با نگاه جامعهشناسانه و تاریخی با آنها برخورد میکردند. ایشان به هیچ عنوان مبلغ اسلام سیاسی نبودند، که اگر مبلغ این نوع اسلام بودند، از فرش به عرش میرسیدند.
جامعهشناسی باید به مسائل جامعه توجه کند
در ادامه، دبیر همایش سوالات حاضران در نشست را از سخنرانان پرسید. سوال نخست: مرحوم توسلی را بیشتر سیاستمدار میدانید یا دانشمند؟
تقی آزاد ارمکی، استاد تمام گروه جامعهشناسی دانشگاه تهران در پاسخ به این سوال عنوان کرد: هم براساس سخنان خانم سارا شریعتی و هم آقای حمیدرضا جلاییپور، مشکل مرحوم توسلی از طرفی و حُسن ایشان از طرف دیگر این است که در آکادمی باقی میماند. اگر بیرون میرفتند، احتمالاً سرنوشت دیگری برای جامعهشناسی ایران رقم میخورد. به همین دلیل ایشان را بیشتر به عنوان دانشمند قلمداد میکنیم تا سیاستمدار، ولی دانشمندی هستند که دغدغۀ جامعۀ، فرهنگ و نظام اجتماعی ایرانی را دارند، به همین دلیل یک جاهایی نقش روشنفکر را بازی میکنند. یعنی دانشمندی هستند که در یک سطوحی نقش روشنفکری و روشنگری را بازی میکنند.
سارا مزینانی شریعتی، استادیار گروه جامعهشناسی دانشگاه تهران هم در پاسخ به این سوال معتقد است: ایشان به میدان علم تعلق داشتند، حرفهای که ایشان برای خودشان انتخاب میکنند، حرفۀ دانشمند است و طبیعتاً به دانشگاه تعلق دارند. ولی مسئلۀ دیگر این است که علم جامعهشناسی نمیتواند به آنچه که در جامعه اتفاق میافتد، بیتوجه باشد.
سوال دوم: آیا مرحوم توسلی مفهومی ماندگار در علوم اجتماعی ایران به یادگار گذاشتهاند؟
تقی آزاد ارمکی در پاسخ به این سوال میگوید: مرحوم توسلی مفاهیم متعددی در آثار خودشان دارند. یکی از آن مفاهیم، مفهوم جامعه ایرانی در حال گذار است که مرحوم توسلی روی آن تأمل کردهاند.
خبرنگار: محدثه آقایی _ محمد ایزدی یونسی