۲۵ بهمن ۱۳۹۴ ۰۱:۴۵
کد خبر: ۲۸۹۴۰
mohsenirad-az-23
هيچ‌كس هيچ‌وقت نمي‌پرسد كه چرا در همه بيمارستان‌ها سردخانه وجود دارد. درباره كار پزشكان هم سوالات تخصصي هيچ‌وقت پرسيده نمي‌شود، معمولا وقتي بحث حرفه پزشكي مي‌شود، كسي درباره متن كار پزشكان و تخصص‌ها صحبت نمي‌كند. همه مي‌دانند كه پزشكي يك علم است و دانش. و وقتي كسي علم و دانش پزشكي ندارد، درس نخوانده و مدرك پزشكي نگرفته، نمي‌تواند درباره آن اظهارنظر كند و متن كار پزشكان را به حاشيه بكشاند.

 

اين همه، هم مردم هستند و هم حكومتداران. مي‌گويم حكومتداران چون مجموعه اداره كشور تنها در دست دولتمردان نيست و شهرداري، قوه‌قضاييه و... هم در اين اداره شريك‌اند و حكومتداران نام مي‌گيرند. در مجموعه حكومتداران، به جز آنهايي كه علم پزشكي را خوانده‌اند و مي‌دانند، كسي اظهارنظر نمي‌كند و «چرايي» يا «اتهامي» درباره كار آنها وارد نمي‌كند. درباره علوم‌ و دانش‌هاي ديگر هم همين است، هرجا شغلي و حرفه‌اي به عنوان يك دانش تخصصي و علمي پذيرفته شده باشد، اظهارنظرها، مقصرشناختن‌ها و... هم كمتر است و كسي متن حرفه‌اي مشاغلي كه به عنوان يك دانش پذيرفته شده را زيرسوال نمي‌برد.

اما درباره مطبوعات و رسانه‌ها، اين اتفاق وجود ندارد، چون حكومتداران ارتباطات را به عنوان يك دانش نمي‌شناسند و در امتداد آنها جامعه هم اين دانش و علم منحصربه فرد را نمي‌شناسد. همين است كه در هر موضوع و اتفاقي، مطبوعات و رسانه‌ها در تيررس اتهام‌هاي مختلف قرار مي‌گيرند؛ يك روز براي به نتيجه رسيدن مذاكرات هسته‌اي از آنها كمك خواسته مي‌شود و روز ديگر درباره خبري مثل همين خبر «حمله به كارواش» متهم رديف اول مي‌شوند كه چرا موضوع را رسانه‌اي كردند و حتي كار به جايي مي‌رسد كه احمد مسجد جامعي هم به اين هجمه عليه رسانه‌ها اعتراض مي‌كند و مي‌خواهد كه به رسانه‌ها نگاه دقيق‌تري شود.

در تمام اين ماجراها و جريان‌ها، مساله اصلي اين است كه به رسانه‌ها و اهالي رسانه، به عنوان يك دانش و متخصصان آن دانش نگاه نمي‌شود. انگار رسانه، يك شغل عادي است كه عده‌اي مشغول به آن هستند و به هيچ دانش و سنگ‌محكي نياز ندارد. در حالي كه اگر از پشت شيشه‌هاي اين حرفه نگاهي بيندازيم، علم ارتباطات يك دانش مختص به خود است و دانشمندان بزرگي نظير دنيس مك‌كوئل، همانند فرويد و يونگ و هم‌عصر ما، همچنان مشغول نظريه‌پردازي و ارائه نظريه‌ها و مباحث تازه در اين دانش هستند.

اينچنين است كه وقتي بپذيريم كه ارتباطات يك دانش است، كاركرد رسانه را هم مي‌پذيريم. وقتي كاركرد رسانه را بپذيريم، ديگر رسانه را براي انتشار خبري كه رخ‌داده، متهم نمي‌كنيم. مي‌دانيم كه كاركرد رسانه «ديده‌باني» است و اين «ديده‌باني» يكي از اهرم‌هاي مهم كمك به مردم جامعه.

به‌طور مثال يك روزگاري شهردار وقت تهران، كرباسچي، ٤٨ آپارتمان را به مردم پيش‌فروش كرد. اما بعد از مدتي دادگاهي شد و آن آپارتمان‌ها بلاتكليف ماند. ١٥ سال گذشت تا بالاخره آن آپارتمان‌ها ساخته شدند و به مردمي كه پول پيش‌خريد پرداخت كرده بودند، رسيد. در چنين پرونده‌اي اگر رسانه كاركرد اصلي خود را داشت و «ديده‌باني» آن پذيرفته شده بود، نزديك به ٥٠ خانواده براي ١٥ سال، حق خود را از دست نمي‌داند. درباره تمام اتفاق‌هاي ديگر مي‌شود به همين شكل به رسانه و كاركردش نگاه كرد و آن را به عنوان علمي تخصصي پذيرفت. در پايان يك نكته ديگر را هم نبايد فراموش كنيم؛ بخشي از اين از بين رفتن جايگاه رسانه، به اهالي رسانه مربوط است. به آنهايي كه خود دستي در كار دارند، اما گاهي فراموش مي‌كنند كه دانش تخصصي براي اين كار لازم است، بايد به روز باشند و همراه با تحولات علم ارتباطات و در نهايت هم يادآوري كنند كه اين شغل و حرفه، اساتيدي درس‌خوانده و به روز دارد و در گرفتاري‌هاي روزمره كار حرفه‌اي، دانش و علم تخصصي را از ياد نبرند.

٭دكتراي جامعه‌شناسي و استاد ارتباطات
ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* :
* نظر:
پر بازدیدها
آخرین اخبار