افزایش کمی تعداد دانشگاهها و مراکز آموزش عالی در ایران موضوعی بوده که علاوه بر درگیر شدن نهادهای ذیربط و کلیت جامعه، تبعات زیادی از جمله ایجاد آنارشیسم علمی و فرسایش سرمایه اجتماعی را به همراه داشته است.
در یکصدوهفتاد سال اخیر، نسخه مدرن دانشگاه در ایران، از دارالفنون در سال ۱۲۳۰ تا دانشگاههای امروزی، دستاوردهای بنیانساز و پیامدهای اثرگذار بیشماری برای جامعه و اجتماعات ایرانی به ارمغان آورده است. پرورش نسلهای متعدد متخصص و معلم و اندیشمند، آگاهیبخشی اجتماعی، ارتقای دانش عمومی و سواد فرهنگی، خودآگاهی و دیگرآگاهی فرهنگی، رشد و تحول علمی و فناوری کشور، کادرسازی اجرایی و اداری، برخورداری نسبی مردم و شهروندان از فرصتهای برابرآموزش عالی، پاسخگویی وگسترش پوشش آموزش عالی برای اقلیتهای قومی، زبانی، مذهبی، جنسیتی، حاشیهنشینان و پناهندگان، گسترش تحصیلات تکمیلی، تنوع بخشی در تاسیس رشتههای دانشگاهی و دهها مورد و مقوله اساسی دیگر از دستاوردهای مهم و محسوس آموزش عالی مدرن در ایران است. برای مثال، میزان رشد جمعیت برخوردار زنان از فرصتهای آموزشی، بهویژه در دو دهه اخیر بیش از همۀ کشورهای درحالتوسعه بوده است.
در حقیقت، افزایش فراوانی و نرخ شاخصهای کمّی آموزش عالی در ایران در زمینههای مختلف چشمگیر بوده و از این نظر کسی نمیتواند دستاوردهای آشکار آموزش عالی مدرن در دورههای مختلف پیشاانقلابی و پساانقلابی در جامعه ایرانی را انکار نماید. اما این دستاوردها توجیه یا دلایل معقولی برای اغماض کمکارآمدیها و کژکاردیهای سیاستگذاری و برنامهریزی توسعه آموزش عالی در ایران به شمار نمیروند. به سخن دیگر، نظام آموزش عالی ایران حداقل در سه دهه اخیر، با پدیدههای آکادمیک و غیرآکادمیک مسالهساز و جهتدار تاثیرگذاری روبرو بوده است. «سیطره و نفوذ نخبگان سیاسی و نیروهای فرادانشگاهی و فراسازمانی در سیاستگذاری آموزش عالی»، «فشار تقاضاهای اجتماعی برای برخورداری بیشتر از آموزش عالی، بویژه در دورههای تحصیلات تکمیلی» و پدیده مبهم و پیچیده «انبوهسازی دانشگاهی» و رشد و توسعه نامتوازن و غیرضروری مراکز آموزش عالی سه اتفاق مهم در حوزه آموزش عالی ایران تلقی میشوند.
در تاریخ دانشگاه مدرن در ایران، نفوذ و سیطره نیروها و جریانهای سیاسی در سیاستگذاری آموزش عالی بطور سنتی و بتدریج نهادینه شده و امروز نیز به یک الگو یا عادتواره متعارف سیاسی تبدیل شده است. وزارتین علوم و بهداشت، به عنوان متولیان قانونی و رسمی آموزش عالی، اگرچه خود کم و بیش نماینده ستادی کنترل آموزش عالی کشور به شمار میروند،لیکن، به نوبه خود فاقد اختیارات سیاستی لازم برای خودراهبری و خودسازماندهی هستند. به عبارتی، آنها شبیه کنترلگرانی عمل میکنند که در عین برخورداری از بالاترین درجه «مسئولیت» ستادی «سیاستگذاری» آموزش عالی، دارای پایینترین سطح «اختیار» برای «رهبری» آموزش عالی هم به شمار میروند. مدیریت و سیاستگذاری این دو وزارتخانه پس از حدود ۶۰ سال فعالیت و تجربه سازمانی بدون اینکه به خودآگاهی سیاستی و حرفهای رسیده باشند و بخواهند یا بتوانند آموزش عالی کشور را «رهبری» کنند و شخصیت آکادمیک دانشگاهها را به آنها بازگردانند، کنشگری کنترلی خود را از طریق تولید آئیننامههای اجرایی و توسعه فرمالیسم اداری بر مدیران، استادان و دانشجویان اعمال میکنند.
آنها رهبران خوبی برای توسعه کیفی آموزش عالی نیستند و آنگونه که انتظار میرود از خود، خواست ذاتی برای عدم وابستگی به مراجع قدرت و ثروت و کنترل نشان نداده و در دولتها و دورههای مختلف سیاسی، سیاستها و فرایندهای کنترل حداکثری را بازتولید کردهاند. تالی فاسد در چنین وضعیت غیرآکادمیک، نوعی آنارشیسم علمی را به همراه دارد که نظام علم، سیاستگذاری آموزش عالی و اجتماع دانشگاهیان از آن رنج میبرند.
به هرتقدیر، تمرکز اصلی این نیم-گفتار روی پدیده پیچیده و چند وجهی «انبوهسازی دانشگاهی» در دو دهه اخیر است. ورود بیبرنامه و بدون نیازسنجی جمعیت زیادی از دانشجویان به دانشگاهها که حاصل انفجار فشار تقاهاضای اجتماعی برای دسترسی به آموزش عالی است، منجر به رشد غیرقابل کنترل سازمانی و انفجار ساخت و ساز ساختمانی در دانشگاهها شده است. آموزش عالی در ایران هماینک صاحب دهها هزار هکتار پردیس دانشگاهی در گوشه و کنار کشور است.بدون اینکه کوچکترین تعامل نهادی و معناداری بین مراکز و موسسات آموزش عالی و انتظارات و نیازهای بومی و محیطهای زیستی و اجتماعی پیرامون خود وجود داشته باشد، هر روز بر قلمروگشایی آنها افزوده میشود. این وضعیت را میتوان «توسعه هیستریک آموزش عالی» نامگداری کرد که منجر به رشد سیاسی، احساسی و هیجانی مراکز و ساختمانهای آموزش عالی به شکل غیرقابل کنترل شده است.
این موضوع به حدی بوده که اکنون به شرایطی از آنارشیسم توسعه کمی و ساخت و ساز دانشگاهی رسیدهایم که حتی بکارگیری لفظ «دانشگاه» یعنی «اجتماع وحدت یافته علمی» برای بسیاری از مراکز آموزش عالی دور و نزدیک کشور معقول و درست نبوده و چه بسا اطلاق «دکههای دانشگاهی» یا «کیوسکهای آموزش عالی» مناسبترین لفظ برای توصیف این گونه از مراکز به اصطلاح دانشگاهی است.
به راستی، ناسیاست انبوهسازی دانشگاهی چه بر سر نهاد آموزش عالی و نظام علم و تولید دانش در ایران آورده است؟ حاشیهنشینی علم جویی و جستجوگری حقیقت اولین تالی فاسد رشد انبوهسازی دانشگاهی در ایران است. دانشگاه ایرانی بسان سازمانهای بروکراتیکی شده است که پرورش دانش آموختگانی پرسشگر، پژوهشگر و نکودارنده حقیقت دغدغه آن نیست؛ بلکه تربیت بروکراتها و تکنوکراتهای ملاحظه کارِ مقومِ وضع موجود ماموریت اصلی آن شده است.
افول کیفیت برنامهها و فرایندهای یاددهی-یادگیری دومین آسیب و پیامد وضعی و منفی انبوهسازی و رشد بیقواره و نامتوازن دانشگاهها و موسسات پژوهشی است. هماینک آموزش عالی در ایران یکی از پایینترین نسبت «استاد-دانشجو» در آموزش عالی جهان را دارا است.
فرسایش سرمایه اجتماعی دانشگاه در «جامعه»، «بازار» و «صنعت» سومین آسیب پدیده انبوهسازی آموزش عالی است. انبوهسازی دانشگاهی علاوه بر زیر پا گذاشتن ارزشها و آرمانهای علمی و آکادمیک، فرسایش اعتبار اجتماعی دانشگاه ایرانی را نیز منجر شده است. بعلاوه، در کنار پارادایم تودهگرایی در آموزش عالی، میانگین سواد علمی و فرهنگی دانشجویان و فرهیختگی دانشی و شایستگی مسالهگشایی اعضای هیأت علمی و مدرسان دانشگاهی کمرنگ و بیرمق شده است؛ دغدغههای معرفتی و علمی و تمرکز آموزشی دانشگاهیان به نفع فرمالیسم اداری آموزش و پژوهش، یعنی ترفیع و ارتقا هزینه شده است. نهایت اینکه، انبوهسازی دانشگاهی، مدیریت و سیاستگذاری کشور را با بحران انجمن «یقه سفیدان بیکار»(انبوه بیکاران دانش آموخته و کم-کارآمد) و طغیان پدیده «مدرک گرایی» در جامعه مواجه کرده است.
افزون بر آن، بینشاطی محیطهای دانشگاهی، عدم پاسخگویی حرفهای به حوزه عمومی و به حاشیه رفتن مسئولیتپذیری اجتماعی دانشگاهها، کالایی کردن آموزش، ابزاری شدن روابط آکادمیک، کلاسهای درس کم رونق، دانشجویان کم حال و گرفتار حس بیآیندگی و دهها مساله دیگر از آسیبها و پیامدهای وضعی رشد بیبرنامه و بیقواره پدیده انبوهسازی دانشگاهی در ایران است.
واقعیت این است که پیامدهای وضعی پدیده انبوهسازی دانشگاهی موجب شده تا آموزش عالی در ایران تا حدود زیادی از کارکردهای هنجاری و مأموریتهای تکنیکی خود به معنای آکادمیک کلمه دور گردد. به منظور بازشناسی و تبیین راهکارهای سیاستی برای مقابله با آثار و پیامدهای ناشی از انبوهسازی و رشد نامتوازن آموزش عالی در ایران، چند توصیه یا راهکار سیاستی در جهت بازنگری انتقادی رویکردها و سیاستهای جاری آموزش عالی کشور ارائه میشود. پیش از هر چیز لازم است، دولت و شورای گسترش آموزش عالی از ارائه مجوز تاسیس هرگونه دانشگاه و موسسه آموزش عالی آموزش-محور خودداری کند و بنا به ضرورت بخشهای مولد جامعه به شکل حساب شده و مطالعه شده به شکل محدود مبادرت به تاسیس یا تقویت «دانشگاههای پژوهش محور» با تمرکز بر تحقیقات بنیادی و پایه اقدام نماید.
در وهله دوم، در شرایطی که سهم پژوهش از تولید ناخالص ملی در ایران نسبت به معدل جهانی آن بسیار پایین و ناچیز است و دولت در شرایط کنونی استطاعت و اراده لازم برای سرمایهگذاری و اعتبارگذاری بیشتر روی پژوهشهای دانشگاهی ندارد، توصیه میشود توسعه پژوهشکدهها و پژوهشگاههای خصوصی در حوزه مطالعات کاربردی و تحقیق و توسعه در دستور کار قرار گیرد که منابع مالی این پژوهشکدهها و پژوهشگاهها میتواند متنوع باشد؛ سرمایهگذاری از سوی بخشهای خصوصی(صنعت-تجارت)، سرمایهگذاری خارجی و سازمانها و نهادهای غیرانتفاعی در اولویت هستند.
پیشنهاد آخر [و اما مهمتر]، ضرورت مسدود کردن حفرههای رانتی و سیاسی صدور مجوز و ساخت و ساز دیمی مراکز(بعضا دکههای) دانشگاهی و کنترل و حتی مبارزه با آن است. به سخن دیگر، یکی از عواملی که آسیبهای زیادی بر اعتبار آموزش عالی ایران وارد کرده است، توسعه ساخت و سازهای دانشگاهی براساس نزدیکی دسترسی کنشگران سیاسی به منابع قدرت و نوع مناسباتی است که این کنشگران با سیاستگذاران آموزش عالی برای توسعه دانشگاهها درمناطق یا شهرهایی که شرایط و امکانات لازم برای تاسیس مراکز آموزش عالی را نداشته و ندارد. به هر روی، دامنه توصیههای سیاستی برای مقابله با پدیده انبوهسازی دانشگاهی گسترده است.
گرچه در این نیم-گفتار به چند مورد آن اشاره و بسنده شد؛ امیدکه در فرصتی دیگر امکان طرح و بحث مابقی توصیه ها و راهکارها وجود داشته باشد. با این وجود، همچنان مسئله مهم برای طرح جدیتر مساله باقی میماند که میتواند سرآغازی برای پایان یک پدیده پیچیده و بدنام در نظام آموزش عالی کشور باشد؛ و آن اینکه، «مختصات و ویژگیهای پارادایم نظری و استراتژیهای سیاستی درست و راهگشا برای سیاستگذاری توسعه دانشگاهی(کمی و کیفی) در ایران مشخص شود».