مریم منصوری، نائب دبیر کانون طنز و کاریکاتور دانشگاه علامه طباطبائی و سردبیر نشریه «طنزیمات» این دانشگاه در مطلبی برای درگذشت ابوالفضل زرویینصرآباد، شاعر، پژوهشگر و طنزپرداز کشورمان منتشر کرده است.
منصوری در یادداشتی برای عطنا نوشته است:
«اسمی که در صفحات اینستاگرام، رسانه ملی، برخی سایتها و احتمالاً بقیه شبکههای مجازی برای اولین بار شنیده و از فوت او مطلع شدهاید و لابد در ادامه هم سِرچی سریع در گوگل داشتهاید و اولین صفحه ویکیپدیا را باز کردهاید و چند خط خواندهاید که بله! پس طنزپرداز، شاعر، نویسنده و اینها بوده است و سرسری صفحه گوگل را به مقصد یکی از کانالهای طنز بسته و دمی با یاد مرحوم شاد شدهاید. راستش حکایت عجیبی است!»
مادربزرگ همیشه زمزمه میکرد: «اگه میخوای عزیز باشی، یا بمیری یا دور باشی»؛ از مشاهیر عصرمان آنچنان فاصله گرفتیم که جای عزتشان، تنها در زمان مرگشان یاد میشوند و مراسم ترحیمشان پررونقتر از محافل ادبیشان است... انصاف است؟! اما بهواقع مرحوم ابوالفضل زرویینصرآباد، غیر از توضیحات سطحی گوگل واقعاً کیست؟
بد نیست در یادداشت تسلیت ایشان، اختصاراً به کارنامه درخشان و عمر بابرکت این طنزپرداز بزرگوار اشارهای داشته باشیم؛ بهار سال ۴۸ در تهران متولد و ۴۹ سال بعد براثر سکته قلبی همنشین دیگر اُدبا در عالم باقی شد. وی دارای مدرک کارشناسیارشد ادبیات فارسی بود، ازجمله جایگاههای ادبی و برجسته ایشان میتوان به نویسندگی، طنزنویسی، روزنامهنگاری و پژوهشگری اشاره کرد. مرحوم زرویی از نویسندگان بنام روزنامههای شناختهشدهای چون گلآقا، همشهری و جامجم و غیره بوده و یکبار بانام ملانصرالدین و بار دیگر در هیبت کلثومننه و ننهقمر قند، طنز میگفت.
ازجمله آثار مرحوم میتوان بهتفصیل از کتاب خاطرات «حسنعلیخان مستوفی» نوشت و گفت! نطفه این اثر از یادداشتهای دنبالهدار نشریه مهر بسته شده و به داستانی اشاره دارد که در آن پیرمردی با ارائه وصیتنامه و ادله بهدنبال اثبات خاک شدن هیتلر در حیاط خانهاش است که در ابتدا، طنز این کار مشخص نبود و عدهای با پیگیری و ارسال ایمیل برای شخص آقای زرویی بهدنبال شخصیت واقعی حسنعلیخان مستوفی بودند که سبب میشود ایده نوشتن ادامه ماجراها و تبدیل آنها به کتاب اصطلاحاً به سر نویسنده بزند؛ هرچند که در آغاز کار سرسری و با الهام از اسم پدرش این شخصیت را برگزیده بود! خواندن آثار مرحوم خالی از لطف نیست، تداعی حس زیستن در ذهنی روشن و دیدگاهی متفاوت و گاه طنز به مسائل است.
در سن جوانی مورد تحسین کیومرث صابریفومنی و علی موسویگرمارودی قرار گرفته و بهنوعی عبید زاکانی معاصر لقب میگیرد و او را در نشریات با طنز تند و قلم صریح معرفی میکردند. اگر گذرتان بهبهشت زهرا، قطعه هنرمندان افتاد، بهرسم ادب به آرامگاه او بروید و فاتحهای تقدیم کنید که به قدرشناسی و جوانمردی نزدیکتر است.