استاد اقتصاد دانشگاه علامه طباطبائی اظهار کرد: دولت دفاع مقدس با استفاده از تجربیات جهانی اقدام به سهمیهبندی کالاهای اساسی کرد که البته این طرح در ابتدا با مخالفت بنیصدر مواجه شد؛ تصمیم صحیحی که اگر اجرایی نمیشد، هزاران مورد مرگ ومیر و بروز اپیدمی در طولانیترین و نابرابرترین جنگ 400سال اخیر ایران رخ می داد.
به گزارش عطنا دکتر فرشاد مومنی، استاد اقتصاد علامه طباطبائی در بخش دوم گفتوگوی خود با ایرنا، ضمن بررسی کارنامه اقتصادی دفاع مقدس، نقاط قوت نحوه اداره امور و مدیریت اقتصادی در آن دوران را تشریح کرد و نکاتی را برای عبور از بحرانهای کنونی اقتصاد ایران مورد بررسی قرار داد.
جامی که زهرآگین نبود
مومنی تحمیل آتشبس و تعبیر آن به خوراندن جام زهر به امام خمینی را برچسب ناجوانمردانهای دانست که به دولت جنگزده میشود و اساس ماجرا را نقاط عطفی خواند که از سال 1365 به بعد با آن روبهرو هستیم. وی اولین شوک معکوس نفتی در سال 1365 را یکی از این نقاط عطف خواند و بیان کرد: در اوج جنگ بهطور طبیعی ما باید ساختار اداره کشور را بازآرایی میکردیم تا بتوانیم بدون بحران از این شرایط عبور کنیم.
از نظر مومنی نقطه عطف دوم، ارزیابی دشمن از توان اقتصادی ما بود، بهطوری که رژیم صدام و متحدان استراتژیک آن به این جمعبندی رسیدند که بنیه تولید ایران در این دوران تقویت شده است. تا زمانی که این بنیه تولیدی قدرتمند وجود دارد، جنگ را طبق خواسته قدرتهای بزرگ کنار نخواهند گذاشت و بنابراین، از سال 1365 استراتژی صدام بر انهدام ظرفیتهای تولیدی کشور متمرکز شد.
وی با استناد به گزارش سازمان برنامه به سازمان ملل برای خسارتهای جنگ اظهار کرد: خسارتهای ظرفیتهای تولیدی کشور از سال 1365 تا پایان جنگ، چندین برابر خسارتهایی است که از شروع جنگ تا 1365 متحمل شده بودند و هر کدام از اینها میتوانست موجب از هم پاشیده شدن شیرازه امور شود. اما درایت، جوانمردی، فداکاری و داناییهای انباشته تحت راهبری مرحوم آقای عالینسب باعث شد آن شرایط را بدون بحران سپری کنیم و اکنون باید از خودمان بپرسیم چه سطحی از دانایی و خرد در اداره اقتصاد کشور وجود داشته که با قدرت خرید دلار سال 1365 با اینکه درآمد نفتی کشور به زیر 10 میلیارد دلار سقوط کرده بود و بخش بزرگی هم صرف امور نظامی شده، ما توانستیم این سال را بدون بحران سپری کنیم.
اختلال در مدیریت امور نظامی، دلیل پذیرش آتشبس
مومنی ایجاد هرگونه اختلال توسط دولت برای پذیرش قطعنامه را با استناد به کتاب «اقتصاد سیاسی جمهوری اسلامی» رد کرد و با اشاره به مصاحبه رئیس وقت سازمان برنامه بیان کرد: ایشان آنجا با جزئیات توضیح میدهند که هیچ نوع کوتاهی از جنبه لجستیک دولت در مورد جنگ پیش نیامده بود و همچنان مهمترین مسئله دولت، پشتیبانی از جنگ بود. تعبیری که آقای زنجانی در این کتاب مطرح کرده و جزئیاتش را هم توضیح داده کاستیها، اختلالها و ناکارآمدیهایی است که در مدیریت امور نظامی کشور پدیدار شده بود. ایشان میگوید که اینها بر فراز بودجه سالانه از طریق گرفتن اجازههای ویژه از امام خمینی (ره) و با دادن وعدههای خیلی بزرگ، مطالبه مقادیر بزرگ ارز و ریال میکردند. ایشان آنجا نشان میدهد آنچه امام را به جمعبندی رساند، نه نامه رئیس سازمان برنامه، بلکه نامه فرمانده سپاه بود.
وقتی رابطهها کنار برود، یک کابینه ناهمگن هم کارا خواهد بود
مومنی درباره کابینه ناهمگن دولت دفاع مقدس، به چند نکته تاریخی اشاره کرد و در اینباره گفت: آقای مهندس موسوی هیچکدام از وزرایی که شهید رجایی و شهید باهنر انتخاب کرده بودند را خودشان تغییر ندادند و آنهایی که تغییر کردند، عموماً از بیرون بود؛ یعنی یا ناشی از مجلس یا رئیسجمهور وقت یا سران قوا یا امام خمینی بودند.
مومنی نکته بعدی را قید خیلی بزرگ پیشروی نخستوزیر دانست و بیان کرد: به هر حال ایشان وقتی میخواستند کابینه را شکل دهند، از نظر قانونی باید موافقت رئیسجمهور محترم وقت را هم میداشتند. وی نکته دیگر را فضای آن زمان دانست و با بیان نقلقولی از نخستوزیر وقت ادامه داد: آقای مهندس موسوی همیشه به من میفرمودند حکومت اسلامی حکومت ضابطههاست، نه حکومت رابطهها و فصلالخطاب بین ما رابطه نیست. بنابراین اگر ضابطهها رعایت نشود، حتی اگر از نزدیکترین همفکران باشد با او برخورد میکنم و اگر از غیر همفکر باشد هم برخورد میکنم.
وی با تأیید این نوع تعامل حتی از طرف غیر همفکران مهندس موسوی به خاطرات آقای ناطقنوری استناد کرد که بر این موضوع صحه میگذاشتند و در ادامه از مرحوم عسگر اولادی یاد کرد و گفت: ایشان همیشه تا پایان عمرشان روی دیانت، پاکدامنی و مدیریت سطح بالای آقای مهندس موسوی صحه میگذاشتند و من چون سابقه دوستی نزدیک با آقای عسگر اولادی داشتم، به دفعات از ایشان شنیدم که میگفتند: تمام آن تأییدهایی که امام در زمینه مراتب دیانت و شایستگیهای ایشان میکنند را ما داریم به چشم میبینیم. آقای عسگر اولادی هم از اینکه با ضابطه مدیریت میشود، خیلی راضی بود.
مومنی برخورد جناحی در کنار رفتن آقای عسگر اولادی از وزارت بازرگانی را شیطنتآمیز خواند و علت واقعی آن را تقاضای امام خمینی از ایشان دانست و اینکه اساس ماجرا به بحرانی که در سازمان غله پیش آمد و امام را بهشدت مضطرب و نگران کرده بود، برمیگشت.
وی با مقایسه تغییر افراد در دوران جنگ و دوره کنونی بیان کرد: عزل و نصبها هم هرگز اینقدر که الان سر و صدا میکند سر و صدا نمیکرد. چون آن موقع هیچکس فکر نمیکرد که از یک کانون رانت جدا شده است.
آمریکا و انگلستان هم به اندازه دولت دفاع مقدس چپگرا هستند
مومنی اطلاق عناوینی مانند «چپگرا» یا «سوسیالیست» به دولت دفاع مقدس را از نظر منطقی و مبنای نظری فاقد اعتبار دانست و نقش ستاد بسیج اقتصادی در توزیع کالاهای اساسی را که مصوب مجلس بود، دارای مبنای علمی خواند.
وی با اشاره به تجربه جان کنت گالبرایت که در دوره جنگ جهانی دوم مسئول توزیع کالاهای اساسی در آمریکا بود بیان کرد: نقش ستاد بسیج اقتصادی درواقع کنترل قیمت بود و گالبرایت در کتابی تحت عنوان «کنترل قیمت» به این موضوع پرداخته است.
مومنی در ادامه بیان کرد برای اینکه نیازهای حیاتی مردم در شرایط جنگی دستاویز دلالها و سوداگرها نشود، این موضوع حتی برای اقتصاد آمریکا که از معرکه نبرد در جنگ جهانی دوم بهکلی دور بود هم موضوعیت داشته است. همچنین تجربه اقتصاد جنگ در فرانسه و انگلستان نشان میدهد تا حدود 10 سال بعد از جنگ هم به سیستم سهمیهبندی شده نیازهای اساسی وفادار ماندند.
وی در مقام نتیجهگیری بیان کرد: به همان اندازه که میتوان اقتصاد آمریکا و انگلستان را کمونیست تلقی کرد، باید دولت زمان جنگ را هم کمونیست و چپ دانست. مومنی اقتصاد سیاسی ایران را یک اقتصاد رانتی دانست که در جریانسازیهای آن، مفتخورها و رباخوارها دست بسیار بالایی دارند، بهطوریکه با کوچکترین جسارتی به منافعشان با مافیای رسانهای که در اختیار دارند، ارکان سیستم را میلرزانند.
دولت دفاع مقدس از تجارب موفق جهانی درس گرفته بود
مومنی در بیان چرایی اطلاق واژههای کوپنیستی و کمونیستی به دولت مهندس موسوی بیان کرد: جرم دولت مهندس موسوی این بود که راه را بر روی لاشخورها، مفتخورها و رباخوارها بسته بود. جدیترین بنیانگذاران نظام سرمایهداری در دنیا این کار را انجام دادند و اگر ما این کار را نمیکردیم، قحطی و اپیدمی در کشور رخ میداد. اما دانش این مسئله در کشور وجود نداشت.
وی افزود: استاد فقید مرحوم آقای عالینسب این دانش و تجربه را داشتند و بهمحض شروع جنگ این تجربه را با آیتالله شهید دکتر بهشتی در میان گذاشتند. آقای بهشتی متقاعد شدند و این ایده را برای اولین بار در کانون توحید مطرح کردند. اولین کسی که اعتراض کرد بنیصدر بود که با بیان راست افراطی خاص خود گفت که آقای بهشتی تصمیم دارند فقر را همگانی کنند. این در حالی است که با تکیهبر کتاب ممتاز جان کنت گالبرایت قابلملاحظه است که این اقدام پایه منطقی- استدلالی مستحکمی دارد و دستاوردهایش هم در همه کشورهایی که اجرا شده، ازجمله ایران کاملاً روشن است. پس از آن، آقای عالینسب و آقای بهشتی، شهید رجایی را هم متقاعد کردند و بهخاطر اعتمادی که کل ساختار قدرت در ایران به این سه نفر داشت، جنبه عملیاتی پیدا کرد.
بحرانهای کنونی حتی در دوران جنگ هم وجود نداشت
مومنی با اشاره به مسائل روز اقتصاد ایران بیان کرد: امروز بخش بزرگی از گرفتاریهایی که هم دولت و هم تولیدکنندهها و هم خانوارها را تحت فشار قرار داده است، باز شدن میدان برای عدمشفافیت و بازیهای سوداگرانه با نرخ ارز است. لازم است همه مسئولان کشور بهخصوص سران سه قوه بر این موضوع تأمل کنند که در حالیکه امکانات ارزی کشور در دوره جنگ حدود یکپنجم امکانات موجود و گرفتاریهای ارزطلب کشور بیش از پنج برابر شرایط کنونی بود، چرا در دوره جنگ با هیچکدام از بحرانهایی کنونی روبرو نبودیم؟
وی در ادامه افزود: برای فهم این مسئله بسندهکردن به فهم شیوه مدیریت ارز با اینکه لازم است، اما بههیچوجه کفایت نمیکند و شرط کفایت این است که مدیریت اقتصادی کشور بفهمد تصمیمگیری صحیح راجع به ارز بدون پیوند آن به اصلاحات متناسب در سیاستهای پولی، مالی، تجاری و صنعتی راهگشا نخواهد بود و لازمه برقراری چنین پیوندی، داشتن برنامه است.
شکستناپذیری دولتها با استفاده از میراث دولت دفاع مقدس
مومنی اصرار دولتها بر اقدامات غیربرنامهای انفعالی و موضعی با مشکلات اقتصادی را ضدتوسعهای، فاقد توجیه عقلایی و محکوم به شکست دانست. کما اینکه بارها این دولت، دولت قبلی و دولتهای قبلتر شکست خوردند.
وی بزرگترین درس از مدیریت اقتصادی دولت در دوره جنگ را نگاه نظاموار بر اساس شفافیت، مشارکت و صداقت دانست و بیان کرد: دولت دفاع مقدس با استفاده از یک برنامه اندیشیده و مشارکتجویانه، گروههای اقتصادی را به سیستم بازگرداند و این بزرگترین هدیه یا میراثی است که اگر دولت فعلی و دولتهای بعدی گوشهایی برای شنیدن و چشمهایی برای دیدن این واقعیتهای درخشان داشته باشند، میتوانند از آن استفاده کنند.