مدرسه تربیت تبریز را میرزاحسینخان عدالت، صاحب نشریه الحدید، عدالت و گنجینه فنون با همکاری دو تن از دوستانش محمدعلیخان تربیت و سیدحسن تقیزاده برپا کرد. فرانسویان میرزا حسینخان را یکی از آزادیخواهترین و دانشمندترین افراد زمان خود شناساندهاند.
به گزارش عطنا به نقل از دنیای اقتصاد، مدرسه نصرت کرمان را نصرتالدوله فیروز در ربیعالثانی ۱۳۲۵ ق (ژوئن ۱۹۰۸) برپا کرد و مدیریتش را به شخصی به نام حسن علیخان سپرد که با زبان فرانسه و انگلیسی و جغرافیا، نیک آشنا بود. مدرسه «تشکیلات مدرن فرنگی» داشت. در همان سال اول در مدرسه نصرت ۱۰۰ دانشآموز نام نوشتند. شاگردان زبان فرانسه، انگلیسی، عربی، فارسی، جغرافی، تاریخ ادیان و حساب فرا گرفتند. گاه و بیگاه انجمن ایالتی کرمان نیز به مدرسه سر میکشید و بازدید میکرد.
افزون بر نصرتالدوله بزرگان شهر ازجمله وثوق لشگر و علاءالسلطنه کمک هزینههایی به شاگردان میپرداختند. گرچه از عکسی که در دست داریم چنین برمیآید که این مدرسه بیشتر برای فرزندان اعیان بنا شده بود که مشکل مالی نداشتند. همزمان در کرمان مدرسه دیگری در محله چالپاس برای دختران گشودند که آموزش زبان فرانسه را در برنامه داشت. نام بنیانگذارش را نمیدانیم.
شور و شوق زمانه برای آموختن زبانهای فرنگی چنان بود که در «قصبه خلخال» هم اندیشه تدریس زبان فرانسه جان گرفت و نیاز به دو آموزگار برای تعلیم لسان فرانسه و ریاضیات افتاد که میبایست از خارج بیاورند. پس به سراغ حاجی میرزا محمدتقی رفتند که پیشترها در بادکوبه در «دارالتعلیم» حاجی زینالعابدین تقیاف تدریس کرده بود و هنگامیکه این حاجی در آغاز مشروطیت برای دیدار از خانواده به خلخال آمد، نویسنده خاطرات به سراغش رفت. دراینباره نوشت: «من با استفاده از وجود حاجی میرزا تقی مرحوم به این خیال افتادم که مدرسهای در قصبه خلخال افتتاح و خدمات خودم را از این راه تعقیب کنم.
سرانجام این مرد نیکوکار پس از ناامید شدن از کمکرسانی دیگران به ناگزیر «با خرج» خودش، بهترین عمارت قصبه را که خانه «حاجی میرسلیم مرحوم» بوده باشد، ماهی ۱۰ تومان کرایه کرد و مدرسه ناصری خلخال را در ۱۳۲۶ ق (۱۹۰۸ م) گشود.» اما خاطراتنویس ما نیز مانند دیگر خاطراتنویسان بستگان خود را برکشید و دیگران را به زبالهدانی تاریخ انداخت. از گزافهگویی هم دریغ نورزید. چنانکه بیپروا نوشت: «این اولین مدرسه ملی بود که در ولایت آذربایجان تأسیس شد!» گویا هرگز نام رشدیه یا کمالیه و لقمانیه را نشنیده بود.
بههرحال ۱۴ ماه تمام مدرسه خلخال «در اثر اشتداد و گرفتاریهای اهالی ولایت که روز به روز در تزاید بود» و نیز از پی کمبودهای مالی با بحران روبهرو شد، هرچند لنگان لنگان به کار خود ادامه داد. سرانجام جمعی از اهالی خلخال طوماری آراستند و مهر کردند و خواستار دو آموزگار اضافی «برای تعلیم لسان فرانسه و ریاضیات» شدند. از آخر و عاقبت این مدرسه هم آگاهی نداریم.
در شیراز در سال ۱۳۲۱ ق (۱۹۰۳ م) میرزا ابراهیم آقا نامی که نمیشناسیم، از روی غیرت ملی برنتافت که «مستر زایس کشیش» که مدرسهاش را بیگمان بیشتر برای تبلیغ اقلیت یهودی گشوده بود به اطفال مسلمان و ایرانی درس بدهد. خودش دست به کار شد تا «مدرسه به جهت تعلیم اطفال» به راه اندازد. خیالش این بود که کمک هزینه را از «اعیان و اشراف» دست و پا کند؛ اما به گفته خفیهنویس «مشکل بود کسی زیر بار این خرج برود.»
مدرسه علمیه کاشان که در ۱۳۲۴ ق (۱۹۰۶) گشوده شد، نهتنها آموزش زبانهای خارجی را در برنامه داشت، بلکه در ۱۳۳۰ ق (۱۹۱۰) تبدیل به یک «مدرسه عالی» شد و بر آن بود که در آینده نزدیکی یک «دانشگاه مدرن» را پی ریزد. در رشت به سال ۱۳۱۷ ق (۱۹۰۰) نصرالسلطنه مدرسه شرافت را گشود. هم او سرپرستی مدرسه امینیه را نیز داشت که به زبان فرانسه آموزش میداد و کار و بار خود را در پناه آلیانس فرانسه پیش میبرد.
این هم گویاست که در برخی از مدارسی هم که برای کودکان یتیم بنا نهادند، تدریس زبان فرانسه را فراموش نکردند. نمونه مدرسه قزوین بود که سالار اکرم در آغاز مشروطیت آراست. از چهار درسی که در برنامه جای داد، یکی هم زبان فرانسه بود. این مدرسه در همان سال یکم ۳۲ دانش آموز را نام نوشت. برنامهاش عبارت بود از: زبان فرانسه، فارسی، تاریخ، جغرافی و حساب.
در تبریز افزون بر رشدیه و کمالیه و لقمانیه و سعادت، دارالفنون تبریز مدتی با مدیریت میرزا جوادخان سعدالدوله در ۱۲۷۵ ق (۱۸۵۹ م) به راه افتاد. زبان فرانسه را نیز در برنامه داشت اما این مدرسه چندان پیشرفتی نکرد و بیشتر جنبه نظامی داشت.
مدرسه تربیت تبریز را میرزاحسینخان عدالت، صاحب نشریه الحدید، عدالت و گنجینه فنون با همکاری دو تن از دوستانش محمدعلیخان تربیت و سیدحسن تقیزاده برپا کرد. فرانسویان میرزا حسینخان را یکی از آزادیخواهترین و دانشمندترین افراد زمان خود شناساندهاند.
میرزاحسینخان زبان روسی و فرانسه را نیک میدانست؛ زیرا مدتی معاون قنسولگری ایران در سنپترزبورگ بود. میرزا حسینخان موافق تغییر خط هم بود. در نشستهایی که در رابطه با مدارس برگزار کرد، پیشنهاد داد که بهجای الفبای فارسی- عربی، الفبای فرنگی را به کار گیرند. این نشستها همان جلسات انجمن ادبی بودند که روزهای یکشنبه در خانه میرزا حسینخان و با شرکت تقیزاده و میرزا جواد ناطق و ابوضیا شبستری و دیگران برگزار میشدند.
بامزهتر از همه اینها در اصفهان ظلالسلطان روی دست همگی برخاست و خود به هوس تدریس زبان فرانسه افتاد. خود او زبان فرانسه را نزد «مارگریت خانم» که پاریسی بود آموخت. این زن همسر میرزا رضا حکیمباشی بود. ظلالسلطان نوشت: «این مارگریت بسیار ضعیفه کثیفی بود و من از او خیلی دوری میکردم. هرچه میرزا ترغیب میکرد که خانم باید اغلب نزد شما باشد و شما با او به زبان فرانسه متکلم باشید، من بهواسطه نفرتی که از این زن داشتم، بههیچوجه تن به قضا در نمیدادم که روی نحس او را ببینم.»
دیگر رفتوآمد او با «مری خانم» دختر شخصی به نام کمپانی بود. ظلالسلطان حتی برای این زن گرازی شکار کرد و فرستاد و این شکار چنان الهامبخش افتاد که طبع شعر آن شاهزاده گل کرد و نوشت: «چون قدری طبع شعر دارم. این شعر را آنجا گفتم:
چونکه این خوک جزو انسانی شود/ سال دیگر بچه کمپانی شود
گویا آموختن زبان فرانسه در همینجا به سر رسید و شاهزاده به اندیشه تدریس افتاد، چنانکه خودش گواهی میداد: «نصرالله خان نوه دختری ظهیرالدوله و غلامحسین خان پسر لَلهام حاجی سلیمانخان چند روز پهلوی من زبان فرانسه میخواندند.» به گزارش فرانسویان در این سالها همراه با آموزش زبان، آموزش نقاشی و موسیقی بهویژه ویولن و پیانو هم باب شد.
در تبریز دختر میرزاعلی دوافروش، عضو انجمن ایالتی و دخترک دیگری که شیرین نام داشت، هر دو با موسیقی غربی آشنا بودند و شیرین پیانو و ویولن مینواخت و زبان فرانسه و انگلیسی روان حرف میزد. همراه با جنبش مشروطه و انقلاب مشروطیت بسیاری از متون ادبی فرانسه را به فارسی برگرداندند. رماننویسی و نمایشنامهنویسی به شیوه اروپایی در ایران باب شد. کتابفروشیهای مدرن در شهرستانها پا گرفتند.